گفتوشنودی دوستانه، همراه با خشنودی و همدلی
در زیر گزیده ای از گزارش یکی
از «سوسیال دمکرات» های جاخوش کرده زیر نام «حزب کمونیست انگلیس» را از گاهنامه ی «کاریکاتور
سوسیال دمکراسی انگلیسی»: «نامه مردم»، شماره ی ۱۰۵۶ به تاریخ یکم اَمرداد
ماه ۱۳۹۷ برگرفته ام که به
بازدید وی و چهار تن دیگر از «سوسیال دمکرات» های جاخوش کرده زیر نام حزب های
"کمونیست" اروپای باختری و «ایالات متحد» از چین و گفتگو با رییس «دفتر جهانی فدراسیون سراسری اتحادیههای کارگری چین» پرداخته است؛
گزارشی که با همه ی سنجیدگی های بایسته و «آسته برو، آسته بیا»های آن در گفتگو با
آن رییس دفتر از برخی سویه ها به اندازه ای بسنده، روشنگر، گواهمند و همزمان، خنده
دار و گریه آور است.
شاید بهتر بود که همه ی گزارش را یکجا می آوردم و خود می
آسودم؛ ولی بگمانم، بازگویی بخشی از گفته های رییس دفتر که به تاریخچه ی اتحادیه
های کارگری در آن کشور پرداخته و برخی دستاوردها که بیش ترشان چندیِ (کمّی) کار را
به نمایش نهاده و نکته ای درباره ی چونی (کیفی) چنان "دستاوردهایی" دربرندارد،
چندان چنگی بدل نمی زد.
ب. الف. بزرگمهر هفتم اَمرداد ماه ۱۳۹۷
***
در جریان سفر تازه مان به چین، پس از نشان دادن گرایش کمونیستهای
باختری برای دیدار با رهبران سندیکایی چین، ”ان جیانهوا“ پذیرفت که با ما گفتگو
کند و کارکرد ”فدراسیون سراسری اتحادیههای کارگری چین“ را بگونه ای فشرده بازگوید
و به برخی از پرسشها نیز پاسخ گوید.*
جیانهوا روشن کرد که «ما در خدمت بهره مندی های تودههای
زحمتکش هستیم و همچون پلی میان آن ها و حزب کمونیست چین، پیوند برقرار میکنیم.»
برای بسیاری از هموندان اتحادیههای کارگری در کشورهای باختری،
دریافت این نکته دشوار است که چرا «فدراسیون سراسری اتحادیههای کارگری چین»، در هماوندی
هایش با کارفرمایان بخشِ خصوصی و دولتی چین، جایگاهِ ستیزه جویانه تری بخود نمی
گیرد؟
«دست از کار کشیدن» (اعتصاب) شیوهای
ثمربخش در برطرف کردن گرفتاریهای طبقه کارگر در چین نیست. او با سربلندی از فراگیر شدن هموندی کارگران در سندیکاهای کارگری سخن
میراند. او میگوید که اندازه ی نیروی کار سازماندهیشده در «فدراسیون سراسری
اتحادیههای کارگری چین» ... هماکنون چهلوچهار درصد است. با این همه، دگرگونی
های انجام پذیرفته در «قانون اساسی چین« در سال ۱۹۸۲ و زدودن رُک و پوست
کنده ی هوده ی «دست از کار کشیدن» از سوی حاضران در نشستِ پکن به چالش کشیده میشود و آقای جیانهوا در این باره مورد بازخواست قرار میگیرد؛ گرچه، قانون
پایه ی تصویب شده در سال ۲۰۰۱ ، هوده ی «دست از کار کشیدنِ» اتحادیههای کارگری
را برسمیت میشناسد.
آقای جیانهوا برقآسا پاسخ میدهد:
«این قضیه که اعتصاب در چین
غیرقانونی است، بیپایه است.» افزون بر این، «کنگره ملی خلق» و همینگونه، قوه ی
قضاییه توانایی آن را دارند که بهره مندی ها طبقه کارگر و آنچه برای وی نیکوست
(مصالح) را بازشناسند و از آن پشتیبانی و پاسداری کنند. هنگامیکه اتحادیههای
کارگری و کارفرماها به همداستانی و سازش نمیرسند، جُستار ستیزه برانگیز به گروه
کارشناسان حقوقی محلی برای داوری فرستاده میشود. شمار بسیاری از داوران این گروه،
هموند «حزب کمونیست چین» هستند. بنابراین، در بیشتر موردها چانه زنی ها بسود
کارگران و سندیکاهای شان پایان میپذیرد.
گزینه دیگر برای گشودن گره ستیزه ها از راه دادگاههای
مدنی یا دادگاههای رسیدگی به امور کارگری محلی انجام می پذیرد که هر کس یا هر اتحادیهای
میتواند از آن ها برای دادخواهی کمک بگیرد. بهگفته ی آقای جیانهوا:
«در هر صورت، «دست از کار کشیدن» برای از میان برداشتن
گرفتاریهای طبقه کارگر در چین شیوه ی نشانه گذاری نیست. در شرایط جهانی شدن، فشار همچشمی های بازرگانی به این آرش است که نه
تنها کارگران و سرمایهداران در سراسر کشور، بر سر بهره مندی ها [آقای رییس دفتر،
بگمانم دانسته از کاربرد «بهره مندی های طبقاتی» خودداری می کند. ب. الف. بزرگمهر] با هم می ستیزند که
میان بنگاههای بازرگانی چین و سرمایهداری بیگانه نیز ستیزه هست. او نتیجه میگیرد
که «دست از کار کشیدن»، نه برای کارگران سودمند است و نه برای سرمایهداران چینی [این دومی که سرمایه
داران نه تنها چینی که همه جای جهان را دربرمی گیرد، بیگمان راست می گوید! ب. الف. بزرگمهر]. او با گفتاوردی
از کارل مارکس درباره ی کارگران بیکار، کارگرانی که آنان را «سپاه اندوخته ی
صنعتی» مینامد، به عامل شناخته شده ی دیگری، همانا اندوخته ی (ذخیره) سترگ کارگران در چین اشاره میکند. او
با لحنی هشدارآمیز میگوید:
«کارگران دست از کار کشیده را می توانند بهآسانی جایگزین کنند. از این رو،
کارگران با آگاهی از این واقعیت که حزب کمونیست چین و قانون از هوده ی آن ها پشتیبانی
خواهد کرد، بهتر است به رایزنی با کارفرما بنشینند.»
چنین پاسخی به آن می انجامد که دیدارکنندگان کمونیست بیگانه،
پرسشهای تازهای از آقای جیانهوا بپرسند. به عنوان نمونه اینکه چگونه این فدراسیون
از هوده ی کارگران کوچنده در منطقههای «بازرگانی آزاد» پاسداری میکند؟ چرا قانونهایی
بر ضدّ اعتصابشکنان تصویب نمیشوند؟ فدراسیونهای کارگری چگونه هوده ی ویژه ی
زنان کارگر را اجرایی و فراگیر میکنند؟
آقای جیانهوا در پاسخش بر برجستگیِ گرد آوردن بیشترین
شمار کارگران و کارفرمایان در چارچوب پیمانهای گروهی کارگران چین ـ تا آنجا که
شدنی است ـ پامی فشارد. از راه این پیمانهاست که در جریان گفتگوها به
میانجیگری «فدراسیون سراسری اتحادیههای کارگری چین»، چه بگونه ای گروهی و چه گاهی
به تنهایی، اندازه ی دستمزدها و دیگر شرایط قراردادهای کارورزی بدست می آید ... او
در پی میافزاید:
«فدراسیون، بیشتر وقتها هنگامی که با شرکتهای چندملیتی
برای آمایش قراردادهای گروهی به گفتگو مینشیند با اتحادیههای بیگانه نیز رایزنی
میکند. افزون بر این، ما از شرکتهای چینی کنشگر در کشورهای بیگانه نیز میخواهیم
که قانونهای محلی پشتیبانی از کارگران را بی گفتگو بدیده بگیرند و پاس دارند.»
قانون برابری هوده ی زنان ... این امکان را فراهم آورده
است که بیش از ۷۵ درصد زنان کارگر ـ در سنجش با ۱۰درصد در هند ـ به
نیروی کار کنشگر در چین فرارویند. [این یکی از آن نکته هایی
است که در آغاز، درباره ی «برخی دستاوردها که بیش ترشان چندیِ (کمّی) کار را به
نمایش نهاد ...» به آن اشاره نمودم؛ به عنوان
نمونه، آن سنجش که از سویی کامیابی هرچه بیش تر زنان در دستیابی به خواست برابری
با مردان را به نمایش می نهد، درچارچوب بهره کشی سرمایه داری که در چین آهنگ چندین
برابر شتاب آمیزتری در سنجش با بهره کشی کارگران اروپای باختری دارد، تنها و تنها
بسود سرمایه داران درون و برون بویژه کشورهای امپریالیستی است که از نیروی کار
ارزان آنجا بهره ای سرشار بدست می آورند. ب.
الف. بزرگمهر]
با چنین چشماندازی، آقای جیانهوا امیدوار است که بازرگانی
جهانی در همهجا در راستای سودرسانی به کارگران گسترش یابد! او با افسوس میگوید:
«چین خواهان خریدن کالاهای بیشتری از آمریکا و دیگر
کشورهای پیشرفته است؛ ولی با سیاستهای دولت آمریکا، صادرکنندگان را برای ارسال
کالا به ما در تنگنا قرار داده است. هر کشوری باید از دستاوردهای فناوری بهرهمند
گردد.»
با این سخنانِ آقای جیانهوا که گفت: «هدف ما یکسان است؛
ما همگی خواستار پیش بردن هوده و سهم قانونی کارگران در همه ی سرزمینها هستیم»،
گفتوشنود دوستانه و سازنده، همراه با خشنودی و همدلی ما به پایان رسید.
***
بگمانم طنز نهفته در گفته ی پایانی «سوسیال دمکرات» جاخوش کرده زیر نام «حزب کمونیست
انگلیس» به اندازه ای بسنده گویاست و تا اندازه ای داستان سرایی های مادربزرگ های
خودمان در ایران را به یاد می آورد که با این جمله ی سرودسان به پایان می رسد:
«قصّه ی ما بسر رسید غلاغه
(کلاغه) به خونه ش نرسید»! در گفتوشنود دوستانه، همراه
با خشنودی و همدلی یاد شده در بالا با نادیده گرفتن اینکه تا چه اندازه سازنده بود
یا نبود، جمله ی مادربزرگ چنین چیزی از آب در می آید:
قصّه ی ما بسر رسید؛ کارگر به هوده
ش نرسید!
ب. الف. بزرگمهر هفتم اَمرداد ماه ۱۳۹۷
* کمابیش همه ی برگرفته ها از سوی اینجانب،
پارسی نویسی و بویژه در نشانه گذاری ها ویرایش شده است. گاه در برخی جاها بی آنکه آسیبی
به مانشِ متن بزند، ناگزیر به بازنویسی نیز شده ام؛ برجسته نمایی های متن و افزوده
های درون [ ] نیز همه جا از آنِ من است.
ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر