
برادر تازی ـ انگلیسی، آشکارا چشم دیدن پیرمرد را ندارد و شاید در همان آن با خود می اندیشد:
ـ آه! چقدر خوب می شد از چنگ
این ها آسوده می شدیم ... کاش زودتر گورش را گم کند ...
... ولی، تنها لحظه ای بعد، «عقل معاش» ندا می دهد که:
... ولی، تنها لحظه ای بعد، «عقل معاش» ندا می دهد که:
ـ نه! این ها که نباشند، کار
ما زارتر است؛ دیگر پشتوانه ای برای چانه زدن نداریم ... ریش و قیچی دست آن هاست
...
ب. الف. بزرگمهر نهم آبان ماه ۱۳۹۳
http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/10/blog-post_372.html
ب. الف. بزرگمهر نهم آبان ماه ۱۳۹۳
http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/10/blog-post_372.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر