کودنی از چهره اش می بارد؛ کسی که بجای مغز با پایش
می اندیشد؛ آن هم تنها هنگامی که می خواهد لگدی روانه ی بخت برگشتگان پلستینی کند.
آن یکی، آویگدور هم به چنین دردی دچار است؛ کسی که بگمانم در آن سن و سال تا ننه
اش ناشتا چیزی به حلقش نریزد، سرِ حال نمی شود و بیم جنگ افروزی بی هیچ شَوَندی
بالا می گیرد:
بخور پسرم! اخم هایت را باز کن
و با چهره ای گشاده سرِ کار برو! جنگ راه نیندازی ها؟
دو کودن، در میان ملتی باهوش و
از دید من، باهوش ترین ملت جهان که پیوندهای دیرینه ای نیز با مردم ایران دارند و
برخلاف تازیان عرب که در نابودی ایران و
فرهنگ ایرانی بسیار کوشیدند و تا اندازه ای نیز کامیاب شدند، یهودیان از
دیرباز، انگ و نشان برجسته ای در تاریخ ایران از خود بر جای نهاده و در بهبود هماوندی
های میان ایرانیان با دیگر ملت های پیرامون و حتا دورتر از آن میان بویژه در زمینه
ی بازرگانی داشته و به پربار شدن فرهنگ ایرانی کمک های گاه شایانی نیز نموده اند.
با خود می اندیشم:
شاید بهتر باشد تصویرهای این
هر دو را در آموزشگاه های کودکان وامانده ی ذهنی در اسراییل و جاهای دیگر بدیوارها
بیاویزند و هر بامداد به آن کودکان یادآور شوند:
ببینید! اگر این دو با همه ی
واماندگی های خود توانستند در میان ملتی بسیار باهوش به جایگاه نخست وزیری و وزیر
جنگ برسند، شما هم می توانید ...
راستی، آیا ما ایرانیان نیز
کمابیش به چنان دردی دچار نیستیم که هر کودن و مُنگل و زبانباز کون پاره ای به
برترین جایگاه های کشوری و دولتیِ خیمه و خرگاه آنچه رهبری می خوانند، دست می یابد
و جز زیانکاری و تباهی ببار نمی آورد؟!
ب. الف. بزرگمهر ۱۳ خرداد ماه ۱۳۹۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر