این هم نمونه ای درخور از زبانزدِ «دیگ به دیگ می
گوید: رویت سیاه!»
مصطفی تاجزاده، نمودارترین موش بلغورکش از ک.ن نظام و از
دید من، میانگین و نمودی شاخ و برگ کنار زده از همه ی آنچه زمانی «اصلاح طلب»
خوانده می شد و هنوز نیمه جانی دارد، در واکنش به گفته های عباسعلی کدخدایی که دیدبانی
«شورای نگهبان تاریک اندیشان و واپسگرایان» [بر مجلس فرمایشی] را کَمینه (حَدَّاَقلّ)
خوانده بود (تصویر پیوست)، در «توییتر» خود نوشت:
«سخنگوی شورای نگهبان، پس
از ۳دهه
قلع و قمعِ شایستهترین داوطلبان در انتخابات گوناگون (یک قلم آن، رد صلاحیت
حدود ۱۰۰ نماینده مجلس ششم) نظارت مطلقه و غیرپاسخگوی استصوابی را نظارت حداقلی
خواند. نتیجه نظارت حداکثری مطلوب او لابد چیزی است شبیه مجلس مشورتی پادشاه
عربستان.»۱ سخنی که گرچه، نادرست نیست؛ تنها به نمودی از
سیاستی ایران برانداز اشاره دارد و از دربرگیرندگی بایسته برخوردار نیست؛ افزون بر
آنکه سخنی تازه نیز نیست؛ زیرا اینجانب، بگمانم پیش از هر کسی، نخستین بار به چنین
شیوه نگرش، سمتگیری سیاسی و پیامدهای اجتماعی ـ اقتصادی آن در بندهایی از چندین نوشتار
گوناگون اشاره نموده بودم.۲
زبانزدی کهن می گوید:
«زمین که سخت می شود، گاو از چشم گاو می بیند.» و این گاوها سالیانِ سال است که سرزمین ایران
را به بدترین شیوه ای که به پندار آید، شخم زده و هر بار که کار و بارشان گره
خورده یا گندی بالا آمده، گناه آن را بر گردن دیگری افکنده و همچنان همان کار را
پی می گیرند. «کیرِ خرِ نظام» و آخوند
پفیوز امنیتی: حسن فریدون روحانی شده، شاید نمودارترین نمونه هایِ چنین گاوهایی باشند؛
از آن بدتر، آنجا که حتا کلاه داوری را نیز ربوده باشند، همین است که هر یک خود را
شایسته ترین، بابصیرت ترین بشمار آورد؛ دیگران را پاسخگوی کارهای کرده یا ناکرده ی
خویش بداند و دُم روباه را نیز گواه درستی سخن و کردار خویش بگیرد! اینک که سخن از
گاو می رود با چنین گاوهایی یکی از دیگری شایسته تر در کشورمان سر و کار داریم:
مشتی تبهکار و مفتخوار و ریزه خوار پاچه ورمالیده، سرنوشت
ایران را رقم زده و یکدیگر را ناشایست و خود را شایسته می پندارند؛ گرچه تا
اندازه ای و در چارچوبی تنگ، شاید گاهی راست هم می گویند؛ زیرا چنانچه تنها
سوداگران و بازرگانان و داد و ستدگران ریز و درشت و ریزه خواران شان، مردم خوانده شوند،۳ کسانی چون این موش گنداب ولایت از این هوده
برخوردار خواهند بود که گاه گداری ـ چون آن موشک شراب خورده و مست کرده ی
داستان «موش و گربه» ی جاودانه عُبید زاکانی ـ در برابر خرموش های نظام
سگ مذهب، داوید شایستگی کنند.
ب. الف. بزرگمهر پنجم دی ماه ۱۳۹۷
پی نوشت:
۱ ـ برگرفته از «خبرخوان» تارنگاشت
وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»)، دوم یا سوم دی ماه ۱۳۹۷
۲ ـ از آن میان، در نوشتار هجوآمیز زیر:
«خدا جای دیگر عوض شان بدهد،
انشاء الله!»، ب. الف. بزرگمهر هشتم مهر
ماه ۱۳۹۵
۳ ـ آنچه در زیر یادآور شده ام، تنها یک نمونه از شیوه
ی نگرش و چارچوب تنگی است که آخوند پفیوز امنیتی از «مردم» یاد نموده است؛ برای وی
و کسانی چون «کیرِ خرِ نظام» که بهنگام خود، در تنگنا ناگزیر «حقیر» نیز می
شوند و براستی خوار و فرومایه نیز هستند، توده های میلیونی مردم ایران از آن میان،
مردم بسیار ستمدیده و بیش از اندازه تنگدست در استان هایی چون کهکیلویه و بویراحمد
یا سیستان و بلوچستان و بسیاری جاهای دیگر ایران که با سیلی نیز نمی توانند چهره ی
خود را سرخ نگهدارند، بخشی از مردم بشمار نمی روند و از آن ها دست بالا با واژه ها
و عبارت هایی چون «اقشار ضعیف» که برگردان همان واژه ی «مُستضعف» بیرون پریده از
قرآن و دگردیسه شده در آغاز انقلاب توده ای بهمن ۱۳۵۷ است، یاد می کنند:
«مردم باید دقیقاً بدانند
دولت پای قولی که به آنها داده ایستاده است؛ این سرمایه و اعتمادی که میگوییم
البته بسیار گسترده و وسیع است، اما یک بخش آن در همین است که دولت به مردم
اعتماد دهد که چگونه به اوراق همانند اسکناس اعتماد کنند و این در جامعه بسیار
مهم است و امیدواریم از این فرصت بسیار مناسب و خوبی که در بازار سرمایه ایجاد شده
مخصوصاً در این شرایط بتوانیم بهرهبرداری و استفاده بیشتری کنیم.
...
در زمینه سهام عدالت، کاملاً موافق هستم که مردم هم سودش
را بگیرند و هم بتوانند در بازار تبادل کنند، چون این سهام برای مردم است و آنها
باید بتوانند هر وقت بخواهند استفاده و جابجا کنند و البته این حرکت خواص اقتصادی
برای تولید کشور هم دارد و در واگذاری به بازار سرمایه و اقتصاد کمک میکند. هر چه ما بتوانیم میان اقتصاد و بخش دولتی و شبه دولتی فاصله بیندازیم
به نفع مردم است؛ باید اقتصاد را به خود مردم واگذار کنیم؛ خیلی چیزها را باید به
مردم واگذار کنیم. اگر مردم و سازمان های مردم نهاد ، در کمک به اقشار آسیبپذیر
درست فعال شوند، از دولت بهتر کار میکنند.»
همچنین بنگرید به پی نوشتِ شماره دو در یادداشت «آیا جایی
سراغ دارید که خدای ناکرده، تیرشان به چشم و چال کسی فرو رفته باشد؟»، ب. الف.
بزرگمهر ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۷
۴ ـ ناگهان موشکی ز دیواری
جست بر خُمِ مِی خروشانا
سر به خم برنهاد و می نوشید
مست شد همچو شیر غرانا
گفت کو گربه تا سرش بکنم
پوستش پر کنم ز کاهانا
گربه در پیش من چو سگ باشد
که شود روبرو به میدانا
برگرفته از سروده ی بسیار زیبا
و دلنشینِ «موش و گربه» جاودانه عُبید زاکانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر