نمایی کلی از اعتصاب هفت تپه
روز چهاردهم آبان و به دنبال خُلف وعده کارفرما برای واریز
حقوق معوقه کارگران، بخش هایی از شرکت نیشکر هفت تپه دست به تجمع در مقابل مدیریت
زدند و متعاقب آن، کارگران ادارات دیگرِ مجموعه هفت تپه در اعتراض به این خُلف
وعده و مشکلات گسترده ی دیگر به اعتصاب پیوستند. خواست های دیگرِ کارگران، خلع ید
از کارفرمای خصوصی، نوع قراردادها، طبقه بندی مشاغل و بیکاری کارگران فصلی که
متعاقب آن مشکلات بیمه ای را ایجاد می کرد و … بود.
این اعتصاب بسیار پرقدرت ادامه پیدا کرد و در ادامه به
تجمعات اعتراضی در داخل شهر شوش و مقابل فرمانداری کشیده شد. حمایت های گسترده ای
از سراسر کشور و در سطح بین المللی از مبارزه کارگران هفت تپه صورت گرفت. کارفرما
و دولت بجای اینکه به مطالبات برحق کارگران پاسخ دهند و خواست های شان را محقق
کنند، تمام قد در مقابل اعتراض کارگران ایستادند. نیروهای گارد ویژه را از اهواز و
متعاقباً استان لرستان به شوش انتقال دادند تا با امنیتی کردن فضا، کارگران را
مرعوب کنند؛ اما کارگران با تمام توان بر خواست شان پافشاری کردند. از نقاط قدرت این
اعتصاب، جدای از حمایت های گسترده ی دیگر بخش های کارگری در سطح کشور و نهادهای بین
المللی باید به حضور بی نظیر خانواده های کارگری و نیز همبستگی قهرمانانه ی کارگران
اعتصابی گروه ملی فولاد اهواز با کارگران هفت تپه اشاره کرد.
در چهاردهمین روز اعتصاب، نیروهای امنیتی اقدام به
بازداشت اعضای مجمع نمایندگان کارگران کردند که با اعتراض کارگران و پیگیری
بازداشت نمایندگان شان، ظرف چهار روز همه آنها به جز اسماعیل بخشی و سپیده قلیان
با قرار کفالت آزاد شدند. علی نجاتی نیز در روز بیست و پنجم اعتصاب دستگیر و روانه
زندان شد.
کارفرما و نهادهای دولتی و امنیتی در طی اعتصاب تمام تلاش
خود را بکار بستند تا به هر طریق ممکن مانع از ادامه اعتصاب شوند. پلیسی کردن شوش
و تهدید و ارعاب کارگران و دستگیری نمایندگان شان توسط نهادهای امنیتی، وعده وعید
و مذاکرات غیرواقعی و توسل به نماینده مجلس و وزارت کار تا حضور امام جمعه و
مقامات سپاه و بسیج و آزادی اسدبیگی که گفته می شد در بازداشت بسر می برد و حضورش
در استانداری و نیز ارسال پیام های ویدیویی تا تغییر تیم مدیریتی مجموعه هفت تپه،
همه در قالب سناریویی طراحی شده صورت گرفت تا نهایتاً در بیست و هشتمین روز
اعتصاب، خاتمه آن به کارگران تحمیل شود.
نکاتی کلی درباره امر اعتصاب
کارگران و کارکنان در هر مجموعه یا مرکز کاری هر زمانی که
خواست و مطالباتی داشته باشند، برای دستیابی به آن مطالبات دست به اعتراض و اعتصاب
می زنند. هر زمان که مطالبات شان محقق شد دست از اعتصاب کشیده و بر سر کار خود بازمی
گردند. در اعتصاباتی هم شاهدیم که اگر مطالبات کارگران یا بخشی از آن محقق نشود،
کارگران با پایان دادن به اعتصاب و در توافقی با کارفرما یا دولت به کار ادامه می دهند.
صدها نمونه از اینگونه اعتصابات را در ایران می شود مثال آورد که کارگران با دستیابی
به بخشی از خواسته ها به سر کار بازگشته اند و یا با دریافت قول و توافقی از
کارفرما که مطالبات شان در مدتی معین محقق شود، بر سر کار بازگشته اند. علاوه بر اینها،
نمونه های زیادی نیز روی داده که دولت و کارفرما با استفاده از قدرت ارعاب و تهدید
و دستگیری و احکام قضایی اعتصاب کارگران را به شکست کشانده اند.
اعتصاب کارگری وقتی برای مطالبه ای معین شکل می گیرد،
در همان مطالبه نیز پایان می یابد. نمی شود انتظار داشت که اگر کارگرانی که برای
دریافت حقوق معوقه یا هر مطالبه دیگری دست به اعتصاب زده اند، بعد از پیروزی یا
عدم نتیجه اعتصاب و پایان تحمیلی آن، دست به قیام بزنند.
این امکان وجود دارد که کارگران بر متن شرایط سیاسی خاصی
در جامعه به قصد دخالت در امر سیاسی و دگرگونی دست از کار بکشند و با تعطیلی چرخهای
تولید، بورژوازی مسلط را ساقط کنند؛ اما اعتصابی که برای تحقق مطالباتی اقتصادی
شکل گرفته را باید در همان شکل خود دید.
سندیکای کارگران هفت تپه و مجمع نمایندگان کارگری
سندیکای کارگران هفت تپه که در ادامه اعتراضات کارگران این
مجموعه که از سال ۸۴ به بعد در جریان بود، در سال ۸۷ توانست بازگشایی شده و مجمع عمومی خود را برگزار
نماید. اما از آن زمان به بعد مورد هجوم شدید نهادهای امنیتی قرار گرفت که با
بازداشت و زندانی کردن اعضای هیات مدیره و متعاقب آن، بازنشسته شدن برخی از این
اعضا و شرایط سخت و غیر قابل تحملی که به
اکثر آنها تحمیل شد، کم کم به حاشیه رفت و نتوانست به مثابه یک سندیکا در سوخت و
ساز شرایط کار و زیست کارگران هفت تپه ایفای نقش کند. متاسفانه بیشتر کسانی که
امروزه نظاره گر مسایل هفت تپه هستند، کوچکترین آشنایی با مناسبات و واقعیات درونی
شرکت هفت تپه ندارند تا جایی که به کرّار شاهدیم که سندیکای هفت تپه را با مجمع
نمایندگان یکی می گیرند؛ اما از آذر ماه سال ۹۶ و به دنبال اعتصاب
کارگران و زمزمه های تشکیل شورای اسلامی کار، کارگران هفت تپه اقدام به انتخاب نماینده
از بخشهای مختلف شرکت نمودند که در نهایت
این نمایندگان منتخب، در قالب “مجمع نمایندگان کارگران ” نمایندگی کارگران هفت تپه
را بعهده گرفتند که بالاتر اشاره شد که در جریان این اعتصاب دستگیر و بازداشت شدند
که البته در مرداد ماه گذشته نیز دستگیری داشتند. این مجمع نمایندگان منتخب شورای
کارگران هفت تپه می باشند.
خاتمه اعتصاب
هفته آخر اعتصاب کارگران هفت تپه، روزهای سخت و نفس گیری
برای آنان بود. تمام دَم و دستگاه سرمایه داران از نهادهای قضایی و امنیتی تا
ارگانهای دولتی و عُمال کارفرما بسیار نقشه مند، شرایطی را ایجاد کردند تا امکان
ادامه اعتصاب را از کارگران سلب کنند.
جسورترین نمایندگان شان در بازداشت بودند. تهدید و تطمیع
بصورت مستمر در جریان بود. فشار اقتصادی ناشی از یکماه اعتصاب و قبل تر از آن،
چهار ماه عدم دریافتِ دستمزد وجود داشت. کارفرما و دیگر نهادها موفق به ایجاد چند
دستگی در میان کارگران شده بودند و در این شرایط بود که با پرداخت دو ماه از
معوقات مزدی و سپس معرفی کاظمی بعنوان مدیریت جدید، توانستند یکپارچگی کارگران را
تحت الشعاع قرار دهند و در ادامه با وعده هایی که در جلسه شورای تامین شوش در روز
هشتم آذر به نمایندگان کارگران دادند، مجمع نمایندگان شبانگاه همانروز در فراخوانی
کارگران را از اعتراض بر حذر و اعلام نمود، پیگیری مطالبات را به نمایندگان واگذار
نمایند. تا اینجای کار، کارگران
موفق شده بودند نصف دستمزدهای معوقه را دریافت نمایند. از طرف دیگر، مساله ای که
کارگران از آن به لحاظ قانونی برای خلع ید از کارفرما قدرت می گرفتند، موضوع
اختلاس ۸۰۰ میلیون دلاری و زندانی بودن اسدبیگی بود که دولت ناچار شد با هدف سلب
این نقطه قوت قانونی از کارگران، اسدبیگی را آزاد کرده و به عرصه بیاورد؛ اما بعد
از این اتفاقات، هنوز تعداد زیادی از کارگران خواهان ادامه اعتصاب بودند. با اینحال
در روزهای بعد، شاهد کمتر شدن تعداد کارگران اعتصابی بودیم که نهایتا صبح روز یکشنبه
۱۱
آذر ماه تلاش کارگران برای ادامه اعتصاب نتوانست دوام بیاورد و اعتصاب بر خلاف میل
آنان خاتمه پیدا کرد.
موقعیت واقعی شرکت هفت تپه و چرایی اتحاد استثمارگران
علیه کارگران
اینکه سرمایه داران و مدافعان شان همواره درمقابل خواست
کارگران ایستادگی می کنند و بیشترین بیحقوقی را به طبقه کارگر تحمیل می کنند، امری
طبیعی است؛ اما در امروز جامعه ایران، شرایط ویژه تری بر این امر حاکم است. بحران
اقتصادی عمیق و فراگیری که دامن تمامی ارکان قدرت را گرفته، نیازی به تحلیل و توضیح
ندارد. هیچ بخشی از جامعه را نمی توان مثال زد که درگیر بحران نباشد. از کارخانه
های مختلف گرفته تا شهرداری ها و وزارت بهداشت و آموزش و پرورش و طلب سازمان تامین
اجتماعی از دولت که باعث بحران در این سازمان گشته و …، همه و همه، نشان از بن بستی جدی برای بورژوازی
حاکم بر ایران دارد که با وجود روزانه ده ها اعتراض می رود تا به تلاطمات سنگین
اجتماعی منجر شود.
واقعیت امر این است که نه تنها کارفرمای هفت تپه که حاکمیت
نیز توان پاسخگویی به مطالبات کارگران در این بخش را ندارد. این تنها مختص به هفت
تپه نیست و در فولاد اهواز نیز شرایط بس بحرانی تری وجود دارد و در سطحی گسترده تر
در اکثر مراکز تولیدی و کارگری چنین مسایلی گریبان حاکمیت و سرمایه داران را گرفته
است. به همین دلیل، در تقابل با اعتصاب کارگران هفت تپه از هیچ تلاشی فروگذار
نکردند تا این بحران را که قطعا زمین شان خواهد زد به تعویق بیاندازند. با این وجود، نه تنها اعتراضات کارگران هفت تپه
پایان نیافته که هر روز این احتمال می رود تا اعتصابی مجدد شکل بگیرد و با تعمیق
بحران اقتصادی و فلج تر شدن بیش از پیش مراکز صنعتی و تولیدی، اینگونه اعتصابات
بطور زنجیرواری در دیگر مراکز تولیدی و صنعتی نیز روی دهد.
پایان اعتصاب هفت تپه و صف بندی های جدید
با تحمیل پایان اعتصاب به کارگران هفت تپه، اتحادیه آزاد
کارگران ایران با انتشار بیانیه ای “پیرامون” این اتفاق با افشای نقشه سرمایه
داران و دولتیان و سناریوی کثیفی که برای پایان اعتصاب بکار بستند از دستاوردهای
اعتراض و اعتصاب جانانه کارگران هفت تپه گفت و بر این امر تاکید کرد که اعتراض
این کارگران نه تنها تمام نشده است که اگر خواسته هایشان محقق نشود، قطعاً دوباره
و این بار بسیار قدرتمندتر اتفاق خواهد افتاد و اینکه دیگر بار، کارفرما و
دولت نمی توانند با وعده و سرکوب در مقابل کارگران صف آرایی کرده و نهایتا کارگران
را پیروز این کارزار خواند. از دستاوردهایش گفت و از ادامه اعتراض کارگران هفت تپه
در هر موقعیتی و تا زمان دستیابی به خواسته هایشان دفاع کرد.
از پس این بیانیه، موضع گیری های عجیبی مبنی بر اینکه
اتحادیه آزاد کارگران ایران، اعتصاب هقت تپه را خاتمه داده، در فضای (صرفاً) مجازی
شکل گرفت. کسانی به اتحادیه تاختند
که مشخص نیست از یک اعتصاب کارگری چه چیزی می خواستند و چه تبیینی از اعتراضات
جنبش کارگری داشتند. بخشی
از این موضع گیری ها قطعاً به دلیل عدم شناخت از مسائل مربوط به جنبش کارگری و
واقعیتهای هفت تپه بود.
بوضوح مشخص بود که بسیاری از این افراد، حتی تفاوت سندیکای
هفت تپه با مجمع نمایندگان کارگری هفت تپه را نمی دانند که بالاتر سعی نمودم بسیار
مختصر به آن اشاره کنم. متاسفانه بسیاری از فعالین چپ و دغدغه مندان مبارزات
کارگری، کوچکترین اشرافی به مسایل مربوط به کارگران و مبارزاتشان ندارند. این نه یک
ضعف بلکه یک خطر است که بایست به ان توجه داشت. بخش دیگری،
صرفاً از روی غرض ورزی دست به تخریب اتحادیه ازاد کارگران ایران زدند. متاسفانه
یکی از مسایلی که همواره چپ با آن درگیر بوده، سکتاریسم و ارجح دادن منافع فرقه ای
بر منافع طبقه کارگر بوده است. این موضوع از طریق همین چپ به درون فعالین کارگری نیز
رسوخ کرده که همواره چوبی لای چرخ مبارزات کارگران بوده است. تا زمانی که
افراد به این اگاهی نرسند که از زاویه منافع طبقه کارگرحرکت کنند، همواره با این
مقوله روبرو خواهیم بود؛ اما بخش دیگری که
بسیار جدی باید به آن پرداخت، مربوط به صف بندی جدیدی است که در دل اوضاع و احوال
سیاسی تازه که بر جامعه حکمفرماست، شکل گرفته است. بعد از دی ماه ۹۶ که جامعه در مقابل
تحمیل فقر و فلاکت روزافزون دست به اعتراض زد و تمام چارچوب های اجتماعی را زیر و رو
کرد و طبقه کارگر را در صف اول اعتراض به بیحقوقی و فقر و فلاکت قرارداد و افقی جدی
از تغییر و تحول در جامعه را ترسیم نمود، جریانات سیاسی زیادی در پی آلترناتیو شدن
به جلوی عرصه امدند و هر بخش و جریانی برای این هدف تمام نیروی خود را به کار بست.
اینکه راستِ جامعه و نیروهای متعلق به کمپ بورژوازی برای
این امر مشغول چه اقداماتی هستند به صحبت ما ارتباطی ندارد؛ اما چه تحرکات و
اقداماتی در کمپ منتصب به چپ در جریان است را بایست در حیطه این صف بندی توضیح داد. بخشی از این نیروها تنها به این دلیل که نیروهای
مقابل را زمین بزنند حاضرند با تمام توان به کارگران و تشکل های کارگری حمله کرده و
به زعم خودشان با تخریب و تضعیف این تشکل ها و این بخش از مبارزات کارگری نیروهای
منتقد و مخالف خود را تضعیف کنند. غافل از اینکه
کارگران و تشکل های کارگری صرف نظر از اینکه جریانات مختلف سیاسی چه مناسبات و
تقابل هایی را در میان خود دارند در بطن شرایط واقعی جامعه و بر متن اوضاع سیاسی
حساس کنونی درگیر مبارزه طبقاتی خویش است و هر روز با ضعیف تر شدن بورژوازی نیرومندتر
می شود.
حمله به اتحادیه آزاد و مبرّا نمودن دولت و کارفرما
اینکه منتقدان (که البته همگی در یک ظرف نمی گنجند و
بالاتر توضیح آن امد) با جعل و انداختن تقصیر پایان اعتصاب کارگران هفت تپه که
نتوانستند مطالبات شان را کامل دریافت کنند به اتحادیه ازاد نسبت می دهند، هیچ
معنایی نمی تواند داشته باشد جز اینکه تمام دَم و دستگاه دولت سرمایه و سرکوب را که پشت کارفرما به صف شده بودند از این
امر مبرّا کنند. گو
اینکه این نه مبارزه کارگران هفت تپه با سرمایه داران حاکم که تقابل دو بخش از
کارگران با یکدیگر بوده است که طرفی، طرف دیگر را به شکست کشانده است. خیر! این
جنگ ما کارگران با طبقه حاکم است که قطعاً افت و خیزهایی داشته و خواهد داشت؛ و از
سوی دیگر، جنگ جریانات مختلف چپ است که برای جلو کشیدن خود و تضعیف طرف دیگر می خواهند
ما کارگران را گوشت دم توپ کنند.
واقعیت این است که یک اعتصاب کارگری آن هم در شرایطی که
درنده ترین بخش از سرمایه داری جهان در مقابل آن است، پیچ و خم های بسیاری دارد و این
نقش رهبر عملی کارگری است که در موقعیت اعتصاب و با همفکری و همنظری با کارگران چه
تصمیمی بگیرد و رای بر ادامه یا پایان اعتصاب و یا تغییر تاکتیک و رویکرد اعتراض
اش بدهد. اینکه
کسانی به نام مدافع کارگران بیایند بخشی از کارگران و نمایندگانشان و یا تشکل های
کارگری دخیل در سوخت و ساز مبارزات کارگری را متهم به مسائل نچسب و ضد کارگری کنند
که کم کاری و عدم حضور خویش و یا ابتر ماندن تخیلات و توهمات خویش را توجیه کنند،
نه تنها امری ضد کارگری است بلکه راه به جایی نخواهد برد و طبقه کارگر در پروسه
ی مبارزاتش همه اینها را کنار خواهد زد.
این مواضع تخریبگرانه و متوهمانه، یک نتیجه منفی دیگر نیز
دارد. گفتند اعتصاب در جریان است و اتحادیه با انتشار خبر پایان اعتصاب، آن را به
پایان کشاند. درز گرفتن و کتمان خبر پایان اعتصاب و حمله به اتحادیه آزاد
کارگران ایران که تازه پس از گذشت دو روز اداری از پایان اعتصاب خبر آنرا منتشر
کرد، یعنی درز گرفتن و کتمان دستاوردهای اعتصاب و حقنه کردن پایان آن به معنای یک شکست به کارگران، یعنی قبولاندن پایان اعتصاب
به مثابه یک شکست خفت بار به کارگران هفت تپه. این کاریست که کارفرما و عواملش
در هفت تپه پس از تحمیل پایان اعتصاب به کارگران، سخت مشغول آنند تا از این پس
کارگران سرخورده ای را برای تحمیل بردگی بیشتر در برابر خود داشته باشند.
فواد کیخسروی
این نوشته ی ارزنده، تنها در نشانه گذاری ها از سوی
اینجانب ویرایش شده است. برجسته نمایی های متن نیز همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر