پیش تر از زبان مردکی بَبو به نام علی شمخانی، دبیر «شورای
امنیت ملی رژیم اسلام پیشگان» درسفر به کابل و دیدار با بلندپایگانِ دولت پوشالی افغانستان
از انجام گفتگوهای «تهران» با «گروهبندی طالبان» سخن به میان آمده بود.۱ آن هنگام، درونمایه ی گفتگوهای رژیم تروریست
پرور دزدان اسلام پیشه با جریان مزدور و گوش بفرمان «یانکی» ها و سمت و سوی آن،
هنوز روشن نبود؛ تنها نکته ی شایان درنگ این بود که سفر و دیدار آن مردک با
نمایندگان رژیم پوشالی افغانستان، یک هفته پس از دیدار و نشست سه روزه ی نمایندگان گروهبندی یاد شده با نمایندگان
«یانکی» ها در یکی از شیخک نشین های شاخاب پارس انجام گرفت که افزون بر آن، نمایندگانی
از عربستان زیر چکمه ی خاندان پلید سعودی، پاکستان و یکی دو شیخک نشین شاخاب پارس نیز
گرد آمده بودند؛ نشستی که جز پوششی۲ برای پابرجایی نیروهای «یانکی» در گهواره ی
فرهنگ آریایی و سرکوب توده های مردم بجان آمده و در بسیاری جاها به پا
خاسته ی افغانستان، بیش نیست.
در آن نشست سه روزه، گویا قرار بر این بود که نمایندگانی از سوی دولت پوشالی
افغانستان نیز گرد آیند که با ناهمداستانی «گروهبندی طالبان» روبرو شد و نمایندگان
رهسپرده به آنجا پشت درهای بسته ماندند؛۳ تا اندازه ای بسان همان نگرانی که زمانی
دورتر «کیرِ خرِ نظام» در زمینه ای دیگر به آن دچار بود و بگمانم ناخواسته، گوشه
ای از چالش های پشت پرده با «از ما بهتران جهان» از دهان یاوه گویش اینگونه بیرون
پرید:
«... بلدیم چهجوری عمل بکنیم که بعد آنها نتوانند
جمهوری اسلامی را پشت در نگه دارند.»۴
با افزایش چشمگیر جنبش توده ای
و ضدِّ چنگ اندازی بیگانگان در کشور پاره
تن ما افغانستان۵ و شکست های سیاسی و نظامی پی در پی
«یانکی» ها و همدستان اروپایی و استرالیایی آن که همچنین شکست اخلاقی و بی آبرویی
دامن گستری برای این نیروهای اهریمنی در آن کشور و جهان ببار آورده، نیاز به
یکپارچه کردن یا دستِکم، پشت گردن نمودن نیروهای مزدور، چه در کالبد دولت پوشالی
افغانستان و چه گروهبندی های پراکنده ی آدمکشان دست پرورده ی خودشان در آنجا و
بگونه ای برجسته، کالبد یافته در «گروهبندی طالبان» نیز از چند سال پیش به این سو افزایش
چشمگیری یافته است؛ نیازی روزافزون که از دید من با آنکه هنوز نمودهای بسنده و
پیوسته با یکدیگری برای آن ندارم، نشانه ای از پایان دوره ای از سیاستگزاری های
امپریالیستی و آغاز دوره ای با آماج هایی دیگر یا دگردیسیده است. در اینجا به این
سویه از جُستار، نمی پردازم و تنها به روند برجسته و دربرگیرنده ی آن که از زبان
خردمندترین آدمِ تا چندی پیش نشسته در دَم و دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها برهبری
لات بی سر و پای «یانکی»: «جیمز متیس»۶ بیرون آمد، اشاره می کنم:
«ما پیکار با تروریسم را پی
خواهیم گرفت؛ ولی اکنون نه تروریسم که همچشمی با تواناترین نیروهای نظامی بزرگ [روسیه و چین]، برتری بنیادینِ امنیت ملی آمریکاست.»۷
در همین راستا، یکی از آماج
های امپریالیست ها در افغانستان، ایران و دیگر سرزمین های باختر آسیا تا شمال
آفریقا، همچنان دستکاری در روندی های اجتماعی و سیاسی کشورهای دیگر، در
تُخمه (نطفه) خفه کردن و سرکوب بهنگامِ خیزش های فزاینده و ناگزیر توده
ای و جلوگیری از فرارویی آن ها به جنبش هایی نشانه گذار و دنباله دار چون جنبش های
نامور به «بهار عربی» در گذشته ای نزدیک است. دیدارهای
نمایندگانِ رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان فرمانروا بر کشورمان با نمایندگان «گروهبندی
طالبان» از یکسو و نمایندگان رژیم پوشالی، نوکرپیشه، دزد و پلشت افغانستان از سوی
دیگر نیز در همین چارچوب می گنجد و دنباله ی آن نشست سه روزه در یکی از شیخک نشین
های شاخاب پارس است.
موش های تبهکار اسلام پیشه، برای دستیابی به پایوری خود
به هر ننگی تن داده و همچنان تن می دهند. آن ها زیر فشار خردکننده ی «یانکی» ها همه
ی کوشش خود را گاه با خوشرقصی ها و دُم جنباندن های چشم آشنا بکار می بندند تا جایی
درخور در چنین سیاست اهریمنی بیابند و بگفته ی آن کیر خر، پشت در نمانند. سیاستی
که در آن، گونه هایی از همسویی، همگامی و پا دررکابی رژیم های نوکرپیشه در سرزمین
های یاد شده را می توان بازشناخت؛ سیاستی که در سنجش نسبی با گذشته بجای درگیری
های گسترده ی درونیِ چنان رژیم هایی با یکدیگرِ، هماهنگی، همسویی و همکاری آماجمندانه
و از پیش برنامه ریزی شده ی همه ی این رژیم ها در چارچوب سیاست امپریالیست های
«یانکی»، پیش بینی شده و گام بگام جامه ی کردار می پوشد. نمونه هایی از چنین
همکاری ها و همسویی ها را در هماوندی های سیاسی آشکارتر و گسترده تر میان رژیم های
نوکرپیشه ی عربی ـ اسلامی با یکدیگر و همه ی آن ها با خنجر ساخته و پرداخته ی امپریالیست
ها در کانون آن: «اسراییل» و نیز زمزمه های ساخت و پرداختِ «ناتوی عربی» و شاید در
آینده «اسلامی» می توان دید و بازشناخت. همسویی ها و همکاری هایی که در روندی از
پیش برنامه ریزی شده، گام بگام به پهنه ی آریانا دربرگیرنده ی ایران، افغانستان،
بخش هایی از آسیای میانی و نیز «کردستان بزرگ» گسترش می یابد. زمینه سازی همه ی
این ها همراه با پدیده های ریز و درشتِ همسوی دیگری، دستِکم به دوره ی روی
کار آمدنِ «بَرَک حسین اوباما» در دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها بازمی گردد که اینک
نمود هرچه بیش تری می یابد:
روندی انباشته از ناهمتایی های گوناگون منطقه ای که در
چارچوب گسترش بیش از پیش و شتابنده ی «جهانی شدن سرمایه»، گام بگام و باید افزود:
بگونه ای دردناک، زیانبار و حتا مرگبار برای توده های مردم منطقه، در آن گواریده و
در کالبد سیاست دوربردی (استراتژیک) امپریالیست ها که بالاتر از زبان «جیمز متیس»
یادآور شدم، کالبد می یابد و جان می گیرد؛ روندی که در کنار سیاست ضد
تاریخی و محکوم به شکست در میان نهاده شده۸ از سوی لات بی سر و پای «یانکی»۹ که تنها زیگزاگ های رویهمرفته ریزی در روندِ
جهانی شدن سرمایه» پدید آورده و «بازگشت به پس» کوتاه و گسسته ی آن را می توان با
اندک چشم پوشی حتا با «آتاویسم»۱۰ همانند دانست، واکنش سامانه ی زمینگیر شده و بی
هیچ چشم انداز سرمایه داری امپریالیستی به دگرگونی های شتابنده ی جهانی در کالبد
سرسخت ترین برونزد آن: امپریالیست های «یانکی» را بازمی تاباند؛ درست بسان کارتُنکی
که با تلنگر انگشتی، خود را درهم می فشارد و گلوله می شود. دگرگونی های شتابنده ی جهانی،
ناهمتایی های درونی این سامانه ی انگلی را آنچنان افزایش چشمگیری بخشیده که راهی
جز تکه تکه شدن و نابودی آن بر جای نمانده است:
«کارتُنک» هرچه بیش تر تار می تند ـ و دیگر نمی تواند چون
گذشته تار بتند ـ بیش تر در تار و پودِ خود گرفتار می شود.
با این همه، پیکار با آنچه تروریسم
می خوانند، پایان نمی یابد که کالبدی نو می یابد و جهانی
تر می شود؛ جهانی تر شدنی که گسترش هرچه بیش تر تروریسم سمت و سو یافته در پهنه ی
جهان را نیز دربر خواهد داشت تا خواست های خداوندان جهان سرمایه تا آنجا که شدنی
است، بهتر برآورده شود. در چنین روندی، دیگر جایی برای رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان
با دو نیمرخ تا اندازه ای جداگانه بر جای نمی ماند و چنانچه به شوند تراز نسبی نیروهای رویاروی درونی و جهانی با
یکدیگر، همچنان پابرجا بماند، فرجامی سخت تر و ناگوارتر گریبان توده های مردم
ایران را خواهد گرفت:
«... سرنوشت کشورمان،
چنانچه پابرجایی رژیم پلید اسلام پیشگان بدرازا بکشد و جایگزینی درخور از نیروهای
ملی و پیشرو کشور برای سرنگونی آن یافت نشود، همین خواهد بود. آن هنگام که نشیب
تند اقتصادی ـ اجتماعی به فروپاشی کشور بینجامد، همین نیروهای تبهکار درون هرم رژیم
و بگونه ای روشن تر: دو بال آن: بورژوا لببرال ها در نقش گردانندگان دولتی پوشالی
چون دولت های پس از سرنگونی «طالبان» در افغانستان و دلواپسان و خوش چُسان اصولگرا
و دنباله های شان در نقش «طالبان ایرانی» با نام هایی دیگر و هر دو به کارگردانی «یانکی»
ها در دو سوی میدان کارزار در همه جا روبروی هم خواهند ایستاد و چون افغانستان،
شمار بسیاری از توده های مردم بیگناه را به کام مرگ خواهند کشاند؛ و برای چنین بیشرم
هایی، چه باک! از هر سو کشته شود به سود خداوندان بزرگ سرمایه ی جهانی است.»۱۱
ب. الف. بزرگمهر ۱۷ دی ماه ۱۳۹۷
پی نوشت:
۱ ـ گزارش
«شمخانی: گفتوگوهای ایران با طالبان با اطلاع دولت افغانستان ادامه خواهد داشت»، تارنگاشت
وابسته به امپریالیسم انگلیس: «بی بی سی» پنجم دی ماه ۱۳۹۷
۲ ـ
«پوشش» به این شَوَند که «طالبان» از همان نخست، دست پرورده و مزدور کشورهای
امپریالیستی برهبری «یانکی» های بود و همچنان هست
۳ ـ یاد
شده در گزارش پی نوشت یکم
۴ ـ «... بلدیم چهجوری عمل بکنیم که بعد آنها
نتوانند جمهوری اسلامی را پشت در نگه دارند. این را مسوولین نظام جمهوری اسلامی
بلدند که چه جوری عمل بکنند»، علی خامنه ای در دیدار اعضاى «مجلس خبرگان رهبرى»،
پس از برگزاری هفدهمین همایش آن مجلس
۵ ـ با
آنکه جنبش توده ای در آنجا به شَوَند چنگ اندازی کشورهای امپریالیستی برهبری
«یانکی» ها، خواه ناخواه سویه ای «ضد امپریالیستی» داشته و همچنان دارد، دانسته از
عبارت «ضد چنگ اندازی
بیگانگان» بجای «ضد امپریالیستی» سود برده ام؛ زیرا به شَوَند گستردگی بافت دهگانی
و هستی دیرپایِ همبودهای کهنه در افغانستان، چنان سویه ای بیش تر ناخودآگاهانه است
تا خودآگاهانه؛ این نیز به نوبه ی خویش، یکی از شَوَندها و از دید من، برجسته ترین
آن ها در فراهم نمودن زمینه های رخنه ی گروه هایی چون «طالبان» و دیگر جَک و
جانوران اسلام پیشه در پوششِ کیش و آیین های یکی از دیگری وامانده تر اسلام بزیر
پوست جنبش توده ای در گهواره ی فرهنگ آریایی است و ناسرراست، چون ابزارهایی کارآمد
برای دستکاریِ روندهای سیاسی و اجتماعی آن کشور از سوی کشورهای امپریالیستی برهبری
«یانکی» ها بکار گرفته می شوند. به هر رو از دیدگاه چپی ساز و برگ یافته به
«سوسیالیسم دانشورانه» ـ و نه هر چَپچُسِ کون نشور و گیج و گول یا سوسیال دمکرات
پفیوزی! ـ باید میان ماهیت جنبش فزاینده ی توده ای در افغانستان با روکشِ گاه چند
لایه ی اسلامی که بخشی چشمگیر از آن نیز برآمد خواست های ملی مردم افغانستان با
پرچم و رنگ و بوی اسلامی است، جداگانگی بدیده گرفت. همچنین به شَوَندهای یاد شده، بویژه
برای نیروی چپ راستین، روشن است که چگونگی برخورد با چنین پدیده ای، در پهنه ی
کردار اجتماعی سخت دشوارتر از پهنه ی تئوریک است؛ گرچه، همین پهنه که فشرده ای از
کار و کردار اجتماعی در روندی تاریخی ـ و نه بُرشی از آن به شیوه ی
برخوردِ «کله مکعبی ها»، «سوپر کمونیست های استالینیست» و دامنه ای بس بزرگ تر از
حزب ها و سازمان های کاریکاتور «سوسیال دمکراسی باخترزمین» که کلاه چپی دروغین بر
سر خود و دیگران نهاده و می نهند! ـ را بازمی تاباند، نقشی راهنما در کردار
اجتماعی بر دوش دارد:
«بدون تئوری انقلابی، جنبش
انقلابی نیز نمی تواند وجود داشته باشد ... هرگونه
کم بها دادن به ایدئولوژی سوسیالیستی و هر گونه
دوری جستن از آن، معنایش تقویت ایدئولوژی بورژوایی است»، «چه باید کرد؟»، «و. ای.
لنین»، برگردان سال ١٣۵۴، انتشارات حزب توده ایران
۶ ـ در
سنجشی نسبی با جَک و جانورانی کوته بین و بیم برانگیز چون «خروس لاری» (بولتون) و
«خوک پمپی» (پمپئو) و دیگران. این نکته را نیز می افزایم که برای وی که اینک کناره گرفته و با کناره گیریش
آن اندک خردمندی در آن دَم و دستگاه دوزخی نیز بر باد رفته و روند پیش رو را بیم
برانگیزتر از پیش نموده، بر بنیاد زبانزد «دشمن دانا به از دوست نادان» ارژ و
سپاسی قلبی دارم.
۷ ـ برگرفته
از گزارشّ «وزیر دفاع آمریکا: خطر روسیه و چین از تروریسم جدیتر است»، تارنگاشت
دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها:
«رادیو فردا» ۲۹ دی ماه ۱۳۹۶ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از
اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.
ب. الف. بزرگمهر)
۸ ـ «ضد
تاریخی و محکوم به شکست» بگونه ای فشرده از آن رو که «جهانی شدن سرمایه»، واژگون
آنچه از آن میان، "چپ" های خشک مغز و چَکُشی و «سوپرکمونیست» هایی که
بویی از «دیالکتیک ماتریالیستی» نبرده، می پندارند و همگی در چارچوبی ایستا و
فراطبیعی با پدیده های جاندار اجتماعی برخورد می کنند و به عنوان نمونه، «جهانی
شدن سرمایه» را «جهانی سازی» بشمار می آورند، چنان روندی، خواست گرایانه نیست و
نمی تواند باشد. «جهانی شدن سرمایه»، روندی بیرون از خواست این و آن است و کاریای
همه ی چپ های راستین که «سوسیالیسم دانشورانه» را پی می گیرند، نه جلوگیری از «جهانی
شدن» بی هیچ پشتوانه ی درخور تئوریک ـ سیاسی و نیز جایگزین اجتماعی در کالبد «طبقه
کارگر» و «کارگرهمبستگی جهانی» که کوشش فزاینده برای دگرگونی ماهیت این پدیده و
دگردیسی بنیادین آن به «جهانی شدن سوسیالیستی» است. سخن بر سرِ سمت و سوی بُردار و
چگونگیِ «شدن» است.
۹ ـ با
شناخت بدست آمده از منش لات بی سر و پای «یانکی» در هماوندی با کوته بینی سیاسی وی،
باید بگمانم برای گروه بزرگی از خوانندگان روشن باشد که کاریای وی، چون عروسک خیمه
شب بازیِ دم و دستگاه پهن و دراز بازیچه ی دست امپریالیست های «یانکی»، تنها و
تنها پیشبرد چنان سیاستی از پیش برنامه ریزی شده است که خوشبختانه وی تاکنون،
آن را به بدترین و ناشایست ترین شیوه ها که آبروریزی گسترده و بی پیشینه ی این
سامانه ی تبهکار از یکسو و هشیاری فزاینده ی توده های مردم جهان از سوی دیگر را بهمراه
داشته، به انجام رسانده است.
۱۰ ـ آتاویسم
(atavism) یا «بازگشت به عقب» ... در مواردی بسیار نادر و در همه جای کره
زمین دیده شده است و گاه بسیار بیشتر از انسان و نژاد آن، اثری از گذشته را به نمایش
می گذارد؛ مانند نوزاد آدمی که با دُم به دنیا می آید یا نوزادی که دارای پلک سوم
(اثری از خزندگان و دوزیستان) است.
برگرفته از یادداشتِ «حضور نئاندرتالهای چهار درصدی در دنیای مدرن»، ب. الف.
بزرگمهر، ١٦ می ٢٠١٠
http://www.behzadbozorgmehr.com/2010/05/blog-post_9405.html
۱۱ ـ برگرفته
از یادداشت «از هر سو کشته شود به سود خداوندان بزرگ سرمایه است!»، ب. الف.
بزرگمهر، چهارم فروردین ماه ۱۳۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر