«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ بهمن ۱۴, یکشنبه

لقمه ای که به آسانی از گلوی سرمایه داری فرمانروا بر ایران پایین نخواهد رفت! ـ بازانتشار

جعفر عظیم زاده: محکومیت شاپور احسانی راد و دیگر کارگران به حکم شنیع شلاق، لقمه ای نیست که به آسانی از گلوی سرمایه داری حاکم بر ایران پائین رود.

اینجا در ایران، علاوه بر اینکه بالاترین درجه از استثمار بر طبقه کارگر تحمیل شده است و میلیون ها کارگر با دستمزدهای چندین برابر زیر خط فقر به کار واداشته می شوند و اخراج و نبود امنیت شغلی و بی تامینی بیداد می کند با اینحال، آنجا که آنان کارد به استخوانشان می رسد و در مقام دفاع از هستی و بقا خود بر می آیند و فریادشان برای دریافت مزد کاری که ماهها  قبل انجام داده اند در می آید، بلافاصله با صفی از نیروهای امنیتی، گارد ویژه و جناب سرهنگها و سربازان باتوم بدست در محل اعتراض خود مواجه و بدنبال آن با خاکریز قوه قضائیه به عنوان دستگاهی برای احضار و بازجوئی و محکوم کردن به زندان و شلاق روبرو می شوند؛ اما به شلاق کشیدن تن عریان کارگران زجر دیده معدن آق دره در ملاء عام و اجرای نمایشی از بربریت قرون وسطائی در مقابل چشمان جهانیان و یا محکومیت کارگران چادرملو، بافق، پتروشیمی رازی، سیمان لوشان و فعالین صنفی همچون شاپور احسانی راد که در سن بازنشستگی با کمری خمیده از فقر و فلاکت نفس می کشد و باید بدلیل حق خواهی مورد ضربات تازیانه قرار بگیرد، لقمه ای نیست که به آسانی از گلوی سرمایه داری حاکم بر ایران پایین رود.

مگر می شود هم کارگران و توده های زحمتکش مردم کشوری را با وجود ثروتهای عظیم زیر زمینی، آنهم در عصر انفجار اطلاعات و تبادل آرا و افکار در جهانی پیشرفته و مدرن گرسنه نگه داشت، دستمزدشان را ماه ها پرداخت نکرد، رنج و محنت بیکاری و بی تامینی را بر میلیونها جوان تحمیل کرد، بازنشستگان را پس از سی سال کار و زحمت در اوج فلاکت و بی تامینی نگه داشت، کارگران را با اخراج های فله ای بیکار و آواره خیابانها نمود و هم زبان اعتراض این میلیونها انسان را به ضرب و زور زندان و شلاق از کام کشید؟ اگر در تاریخ بشر و در همین جهان معاصر دولت و سیستمی توانسته است با چنین رویکردی، دوامی داشته باشد اینجا نیز چنین خواهد شد!

کسانی که سر در توبره غارتگری بی وقفه ی هست و نیست یک جامعه هشتاد میلیونی فرو برده اند غافل از آنند که نه تنها زندان و شلاق که هیچ ابزار  سرکوب دیگری نیز قادر به خاموش کردن حق خواهی ما کارگران ایران نخواهد شد.

اگر امروز چیزی برای ما کارگران ایران از ماحصل کار و زحمت و تولید ثروت در این مملکت باقی مانده است، آن چیز، تنها و تنها زخم های ملتهب و درمان ناپذیر گرسنگی و بی تامینی، سرکوب و زندان و ضربات تازیانه بر پیکر ماست که دیر یا زود همچون آتشفشانی سهمگین سر باز خواهد کرد.

برگرفته از تارنگاشت «اتحاديه آزاد کارگران ایران» در پیوند زیر:

برنام را از متن نوشتار برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!