امروز در خبرها آمده بود که زنی ۴۸ ساله
که «وصیت نامه» ای نیز همراه داشته، خود را از طبقه چهارم «برج میلاد» تهران به
پایین پرتاب نمود و جابجا کشته شد. یاد تصویری کاریکاتورسان از خانمی می افتم که
تصویر و دستینه و ای ـ میل خود را در چند گوشه ی آن درج کرده و خواسته «کارتُن
خوابی» را به نمایش نهد که در اندیشه ی فروش کُلیه اش برای چند ماه یا چند سالی
بیش تر روی پا ماندن است؛ گونه ای "زندگی" که با مرگ گام بگام و ذرّه
ذرّه آب شدن تفاوتی ندارد؛ مرگی که بخش سترگی از طبقه کارگر و سایر زحمتکشان میهن
مان و از آن میان، فرودست ترین لایه های میانی جامعه را نیز گام بگام به کام خود
می کشد.
آن زن راهی سرراست تر را برگزیده که آن را رویهمرفته
راهی نادرست با پیامدهای اجتماعی ناگوارتر از آنچه هست، می دانم. برای سایرین نیز
تنها همین بس که بجای سر خم نمودن در برابر اوضاعی که دزدان پلید فرمانروا بر
ایران برای توده های مردم ایران رقم زده اند، هرچه بیش تر یکدیگر را بیابند و
دریابند و برای حقوق پایمال شده و خواست های برآورده نشده ی خویش، سازمان یافته و
برزمند؛ این راه، درست تر، دلاورانه تر، امیددهنده و بگونه ای نسنجیدنی، سزاوارتر
از ذرّه ذرّه آب شدن و دَم برنیاوردن است.*
راهی جز این در برابر رژیم سرسپرده و تبهکار که همه ی دستاوردهای تاریخی و دارایی
های مادی و معنوی کشورمان را برای پایوری هستی ننگین خود به کشورهای امپریالیستی
پیشکش نموده، برجای نمانده است. باید همه ی نیروی مان را برای سرنگونی رژیم ضدخلقی
و سرسپرده ی جمهوری اسلامی بسیج کنیم و بکار گیریم؛ وگرنه، آینده از این نیز تیره
تر خواهد بود.
سرنگون باد رژیم سرسپرده و تبهکار جمهوری اسلامی!
ب. الف. بزرگمهر
پنجم اردی بهشت ماه ۱۳۹۴
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/04/blog-post_320.html
پی نوشت:
یادآوری این نکته را بجا می دانم که کُنش هایی خودسرانه، به
تنهایی بست نشستن در جایی یا نامه نگاری هایی یک یا دو تن به این یا آن نهاد
"جهانی" که در بیش تر موردها در چارچوب سیاست های امپریالیستی سازمان
یافته و ره می پویند را به هیچ رو، کار سازمان یافته ی اجتماعی نمی دانم. اینگونه
کنش ها، دستِ بالا سزاوار جایزه گرفتن های نقدی و غیرنقدی و دریافت تندیس هایی چون
«خرگوش دلاور»، «آهوی گریزپا» و «نان قندی زرین» برای گیرندگان آن خواهد بود که
رسانه های امپریالیستی ـ سیهونیستی، دانسته و آگاهانه، آن ها را در برابر کارهای
اجتماعی نهاده، بزرگ می دارند. از سوی دیگر و از دید من، بسی بدتر از آن، رژیم
سرسپرده، تبهکار و سزاوار سرنگونی جمهوری اسلامی که سخت نیازمند نمایش هایی چون
«گربه ای عابد که دیگر پنج پنج نمی گیرد!» است با رسانه ای کردن چنین کنش های
تکروانه و ضداجتماعی، سودی چندسویه می برد.
به همه ی اینگونه کنشگران که بسیاری از آن ها فرهیختگانی
ارجمند هستند، این نکته را یادآوری نموده و بر آن پامی فشارم:
از نمایش های تکروانه پرهیز کنید!
با کنشگران کارگری و سندیکایی هماوند شده از آن ها
بیاموزید!
از دید من به عنوان عضوی از جنبش چپ ایران، بهترین راه و
روشِ پیکار اجتماعی، بی هیچگونه الگوبرداری های ناشیانه، چنین است!
ب. الف. بزرگمهر
پنجم اردی بهشت ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر