«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ فروردین ۲۲, پنجشنبه

این همه آسیب اجتماعی در کدام پلّه ی "انقلاب" سر تا پا ریدمانت جای می گیرد؟

می بینی کیر خر دروغگوی مادربخطا؟! بتمرگ و از پلّه های انقلاب جان ننه ات: «اسلامی»، داستان سر هم کن که چنین و چنان خواهد شد. مشتی پفیوز بیکاره و دله دزد به نام «مسوولین» را اینجا و آنجا بفرست تا نمایش همدردی با مردم آسیب دیده بدهند. زنبورهای گاوی ات که زمانی در گذشته آن ها را زنبور عسل جا زده بودی* به منطقه های آسیب دیده بفرست تا چنانچه آسیب دیده ای جان بدر برده از تندآب، زبان به پرخاش باز نمود، نیشش بزنند و به ناکجاآبادی به نام «لقاء الله» رهسپارش کنند. راستی! نگفتی مردک بی پدر مادر، این همه آسیب اجتماعی که تندآب، تنها یکی از آنهاست، در کدام پلّه ی "انقلاب" سر تا پا ریدمانت جای می گیرد؟ نمی خواهی باز هم کُ. شعر سر هم کنی و این را هم یکی از آزمون های الهی جا بزنی؟! کار دشواری نیست؛ من به یاری ات آمده ام تا زبان بند آمده ات دوباره باز شود:
کار خدایی همین است دیگر! سال ها خشکسالی بود و حتا موش ها از اینجا به جاهای دیگر گریختند؛ یکباره چنان تندآب هایی می آید که دو برابر اندامِ قناس این حقیر بلندی دارد. خوب! شما که حضرت نوح نیستید که خدا شما را پیشاپیش از آمدن توفان آگاه و راهنمایی کند تا کشتی و خیزاب شکن و اینا برای خود بسازید؛ حتا خودمان که بالاتر از همه به ریسمان الهی بندیم، نمی دانستیم چه پیش خواهد آمد. خوب! پیشامد است دیگر و باید از آن درس گرفت. یکم آنکه هر خانواده ای حتا اگر در کویر لوت زندگی می کند، باید قایقی برای خود بسازد؛ البته با هزینه ی خود! دوم آنکه، همه باید شنا بیاموزند؛ حتا چنانچه از استخر و آموزش دهنده و اینا نشانی نباشد؛ در همینجا به بانوان سپارش می کنم که گونه ای شنا با پا را یاد بگیرند که هر دو دست شان، یکی برای نگهداری از بچه و دیگری برای نگاه داشتن چادر در زیر چانه آزاد باشد؛ گرچه، ما به این شَوَند که اسلام از بیابان های خشک عربستان سرچشمه گرفته، در زمینه ی جُستارهای زیر آبی چون جُستارهای زمینی و هوایی ویژه کار نیستیم، ولی همین اندازه می دانیم که نرینه های جانوران زیر آب نیز از دیدنِ کونِ برهنه و اینا حالی به حالی می شوند. سپارش سوم را دیگر رویم نمی شود، بگویم و همراه با سپارش چهارم تا الی آخر می گذارم برای زمانی دیگر، انشاء الله!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۲ فروردین ماه ۱۳۹۸

* «... شاید آقا زنبورهای گاوی را بجای زنبورهای عسل اشتباه گرفته است؟!»، ب. الف. بزرگمهر     ۲۵ آذر ماه ۱۳۹۲


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!