ما
درست همین را می خواهیم؛۱ گرچه،
تنها برای بازه ای از زمان! ما چشم انداز آینده را باریک تر از شما که کوته بینانه
در پی خورد و برد از سفره ی رنگین ایرانید، می بینیم. کاری که ما در پی انجام آنیم
با آنکه در سنجش با خورد و بردِ بی درد سرِ شما ریسک هایی دربردارد، چون تیغی
دولبه، هم واپسگرایان تاریک اندیش را برای پذیرش بازهم بیش تر خواست های
مشترک مان با شما زیر فشار می نهد و برجای مانده ی گردنکشی گاوی که از دوره ی
«بَرَک حسین اوباما» روی آن سوار شده ایم را خرد کرده، آن را بزانو درمی آورد و هم
از آن برجسته تر که شما و بسیاری دیگر چون شما یا آن را نمی بینید یا خود را به
ندیدن می زنید، جلوی روند جنبش انقلابی و گردش به چپ در آن کشور که از پیشینه ی
بیم برانگیزی در این زمینه نیز برخوردار است را می گیرد و بحران را بسود دست
نشاندگان دلخواه مان که همین رییس جمهور روحانیِ شما و دولت وی نیز دستِکم
بگونه ای گذرا و ناگزیر بخشی از آن است را دگرمی دیسد.۲ این رویکرد با دستکاری در پیشانیِ نبردِ
درونی درگیر در ایران، افزون بر دامن زدن به سردرگمی هرچه بیش تر در میان نیروهای
انقلابی و جلوگیری از یگانگی جنبش سراسری که کانون های بیم برانگیز آن، هم اکنون
نیز چشمِ همه مان ـ هم شما و هم ما! ـ را می آزارد، بخشی از نیروهای سردرگم کنونی
و آینده را بسوی همکاری با دست نشاندگان دلخواه مان که سازمان های خبرچینی شما با
بخشی از آن ها همکاری نزدیکی دارند، می راند و بخشی دیگر از نیروهای ناهمداستان با
رژیم موش های اسلام پناه را بر بنیاد احساسات ملی گرایانه («ناسبونالیستی») به
پشتیبانی از آن رژیم وامی دارد. با چنین رویکردی که به ریز و شپش آن در اینجا نمی
پردازیم، آن پیشانی سهمگین را پیشاپیش شکانده ایم و آنگونه که زبانزدی پرکاربرد در
میان ایرانیان می گوید:
آشِ شله قلم کاری درست کرده ایم که همه چیز در آن یافت می
شود و هر نخود لوبیایی برای خود سر می شود!
با اوضاعی که هر روز، بیش از پیش زمینگیر می شویم و شاخ
هایی چون روسیه و چین و هند در آنسو و شاید برزیل و آرژانتین در نزدیکی خودمان در
آینده ای کمی دورتر و نیز همین اتحادیه ی سرهم بندی شده و شکسته بسته ی خودتان،
همه جا از زمین روییده و می رویند، نمی توانیم تا چندین و چند سال دیگر با رژیمی
کلنجار برویم که خودمان به ماندگاری آن کمک نموده و هم اکنون نیز با کمک به
نیرومندی بخشی از آن در برابر بخش دیگر، ناگزیر به سرِ پا نگه داشتن شان در
بازه ای از زمانیم؛ گرچه، همانگونه که می بینید از زدنِ توسری های بایسته که از
دوره ی «بَرَک حسین اوباما» آغاز شده، هیچگاه دریغ نورزیده و آن را همچنان پی می
گیریم تا رژیم رو بمرگ، باز هم بیش تر گیج و گول و برافروخته شده به سرکوب بیش از
پیشِ مردم ایران روی آورد. آنگاه، یکبار دیگر با سود بردن از زبانزدی دیگر از
ایرانیان، نان مان در روغن است!
خوب! آقای وزیر، اینک خودت بگو! کدام سیاست و رویکرد،
باریک تر، برخوردار از بُرِش بیش تر و چشم اندازی پیروزمندانه تر است و زودتر پاسخ
می دهد؟۳
از زبان لات بی سر و پای «یانکی» یا «خوک پمپئو» که چکیده ی کار و رهنمود سیاسی کارشناسان و تحلیلگرانی که پا در جای
پایِ تحلیلگرانی برجسته چون «برژینسکی» و «کی سینجر»ا۴ نهاده اند را روخوانی می کند:
ب. الف. بزرگمهر
سوم خرداد ماه ۱۳۹۷
پی نوشت:
۱ ـ «با این
روش [سیاست
زور و فشار «یانکی» ها به موش های سگ مذهب اسلام پیشه] ناهمداستانیم؛
زیرا این گروه از تحریمها که قرار است بر ضدِّ ایران به انجام برسد، کمکی به گفتگو
نمیکند و واژگونِ آن، واپسگرایان را نیرو می بخشد و [نیز جایگاهِ] رییس جمهور
روحانی [بخوان: نوکر پاچه ورمالیده ی خودمان!] را سست میکند. این کار میتواند
منطقه را با بیم های بیشتری روبرو نماید.»
ژان ایو لودریان، در واکنش به سیاست زور و فشار «یانکی»
ها به موش های سگ مذهب اسلام پیشه، گفتگو با رادیو «فرانس اَنتَر»، دوم خرداد ماه ۱۳۹۷ (برگرفته از گزارشِ
«فرانسه: سیاست جدید آمریکا محافظهکاران را در ایران تقویت میکند»، تارنگاشت
دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها:
«رادیو فردا» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از
اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.
ب. الف. بزرگمهر
۲ ـ «هدف اصلی سخنان دونالد ترامپ، مایک پومپئو، جان بولتون و دیگر
سردمداران دولت آمریکا روشن است. برنامه ی آنها ”تغییر رژیم“ در ایران، روی کار
آوردن حکومتی دستنشانده ی خود و بازگرداندن چرخ تاریخ به عقب است.» برگرفته از «اعلامیۀ
کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران: سیاستهای جنگطلبانه و مخرّب دولت آمریکا و متحدان
آن و خطرهای جدّیای که حاکمیت ملّی میهن ما را تهدید میکند!» یکم خرداد ماه ۱۳۹۷
آماج امپریالیست بسرکردگی
«یانکی» ها، دستِکم در بازه ای از زمان، دگرگونی یا سرنگونی رژیم بگونه ای کُلّی و
دربست نیست. هیچ رژیمی چون رژیم سگ مذهبان اسلام پیشه به پیشبرد سیاست های
امپریالیستی در منطقه بویژه سیاست های دوربردی و راهبردی «یانکی» ها یاری نرسانده
است. نمایش امپریالیست ها برهبری «یانکی» ها در بزرگنمایی نیروی رژیم از آن میان،
در عراق و سوریه با آماج های از پیش سمت و سو یافته ای، کمابیش بسان بلایی که به
سرِ «صددام» آوردند، انجام می پذیرد؛ وگرنه، اگر می خواستند، می توانستند از همان
نخست، جلوی نابکاری های موش های اسلام پیشه را بویژه در عراق بگیرند. برای آنکه پر
بیراه نگفته و نمونه ای بدست داده باشم، بمبارانِ یکی دو سال پیشِ پایگاه موشکی
رژیم در سوریه و با خاک یکسان نمودن آن که با هزینه ای سرسام آور از جیب مردم
ایران ساخته و پرداخته و آماده ی بهره برداری شده بود را یادآور می شوم. برگرفته ی
یاد شده در بالا، افزون بر کُلی گویی نهفته در آن، این نکته را نیز نادیده می گیرد
که رژیم ایران بویژه از دوران آغاز جان ننه اش: «نرمش قهرمانانه» یِ رهبرِ دَرِ
پیتی و کالبد یافتن دولتی که بدرستی به «زهدان اجاره ای» نامور شد ـ و بگمانم هنوز
برخی مانش این نامگذاری رسا را بدرستی درنمی یابند ـ نه تنها یکپارچه نیست که دو
پارچه شدن یا حتا شاخه شاخه شدنِ آن به شکافی آشکار در سر تا پای هِرَم رژیمِ
پوشالی انجامیده است. ندیدن چنین پدیده ای از سوی هر نیروی سیاسی، چه راست و چه
چپ، در خوش بینانه ترین برخورد، نشانه ای از ناپختگی سیاسی است و در کردار
به موضعگیری سیاه سپید بسود یا زیان این یا آن بازوی رژیم سگ مذهب می انجامد. در
این باره، آنچه در متن نوشته از زبان «یانکی» ها آورده ام، بگمانم شایان
درنگی درخور است!
۳ ـ در این نوشته، چنین
انگاشته ام که سخنان آن وزیر سر تا پا از سر نادانی است که چنین نمی تواند باشد. در
دورانی که گرایش های انگلی سرمایه داری امپریالیستی، بیش ازپیش رخ می نمایاند، آن
ها نیز سیاست را بگونه ای نسنجیدنی با گذشته ای نه چندان دور با سیاه بازی درمی
آمیزند. این نکته را نیز یادآور می شوم که این نوشته، تنها بخشی (گرچه بخش برجسته
تر آن!) از نکته هایی که در سر داشتم و پیش نویس آن را از چندی پیش فراهم نموده
بودم، دربرمی گیرد؛ اگر آن اسبِ روغن کشیِ بی پدر مادر درون سرم، اندکی هم شده، در
گوشه ای می تمرگید ...
۴ ـ تا آنجا که می بینم، در میان بلندپایگانِ دِم و دستگاه دیوانسالاریِ
پیرامونِ لات بی سر و پای «یانکی» به چنین کارشناسان و تحلیگران تراز بالایی برنمی
خورم. تنها کسی در میان شان که اندکی باریک تر از دیگران می اندیشد و او نیز در
شمار چنان کارشناسان تراز بالایی نمی گنجد، وزیر جنگ شان: «جیمز مَتیس»، نامور به
«سگ دیوانه» است که با سود بردن از گفته ی سراینده ی بزرگ خودمان، سعدی شیرازی، باید گفت: تو خود حدیث مُفصّل بخوان از
این مُجمل!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر