گناه از خودش بود که دل مرا برد ... ـ بازانتشار
بعله! از بس دور و بر این دختر گشتم و برایش لالایی های
عشقولانه خواندم، جعفر جنّی وردی خواند و مرا به جِلد کبوتر درآورد؛ ولی من که از
رو نمی روم. حالا هم برایش بغبغو می کنم. من که گناهی نداشتم. گناه از خودش بود که
دل مرا برد ...
ب. الف. بزرگمهر ۲۱
دی ماه ۱۳۹۶
برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید! از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!
درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر