با همین داس، شما مفتخواران
بیکاره و علف های هرزه ی لیبرال دمکرات و سوسیال دمکرات تان که میان ما کارگران و
زحمتکشان بُر خورده اند را هر بار که سر بلند کنید، درو و واچین (وجین) خواهیم
نمود؛ می دانیم چه کار دشوار و همچنان جانفرسایی است؛ ولی چاره ای نداریم. نباید
بگذاریم تا بیش از این، جان بگیرید و جان مان را بستانید. با همین چکش تا هنگامی
که هنوز ناگزیر زنده اید و نتوانسته ایم همبود دلخواه خود که در آن از بهره
کشی نشانی نیست را برپا کنیم، توی مغزتان خواهیم کوبید. داس و چکش مان به همان اندازه
که ابزارهای کارمان هستند، در کارزارمان با شما تفاله ها بکار خواهند آمد. ما دمکراسی
و آزادی بورژوازی در بهره کشی از نیروی کار زیر هر پوششی از آن میان، شیرین زبانی
درباره ی «ارزش های همه بشری» که با آن سرمان شیره مالیدید و بسیاری از دستاوردهای مان را
نابود کردید را نه تنها برسمیت
نمی شناسیم که چنین ارزش های دروغینی را زیر پا له می کنیم. ما این بار، «دیکتاتوری
پرولتاریا»۱ را
چه خوشایند شما بورژواها و خرده بورژواهای دودل باشد یا نباشد با پیگیری بیش تر و
همه سویه ای به انجام خواهیم رساند.۲ این دیکتاتوری که بگونه ای سنجش ناپذیر، «دمکراتیک
تر از دمکراتيک ترين جمهورى های بورژوايى است ...»۳ به همان
اندازه که برای شما بهره کشان، دیکتاتوری است و راه آزادی تان را می بندد، برای
طبقه کارگرِ یه فرمانروایی دست یافته در هر جایی و زحمتکشان پیرامون وی، دمکراسی
از گونه ای دیگر است.۴
ب. الف. بزرگمهر ۱۳ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸
پی نوشت:
۱ ـ «میان همبودهای
سرمايهدارى و کمونيستى، دوران دگردیسی انقلابىِ همبود نخست به همبود دوم جای می
گیرد. سازگار با اين دوران، يک دوران جابجایی سياسى نيز از هستی برخوردار است و
دولتِ اين دوران، چيز ديگرى جز ديکتاتورى انقلابى پرولتاريا نمي تواند باشد.» برگرفته
از نوشتار «انقلاب پرولترى و کائوتسکى رانده شده (مُرتد)»، و. ای. لنین، ۱۹۱۸ ترسایی (با ویرایش و
پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
«بلشويسم انديشه ی ”ديکتاتورى
پرولتاريا“ را در سراسر جهان گسترش بخشید و اين واژه ها را از زبان لاتين به روسى و
سپس به همه ی زبان هاى جهان برگردان نمود و در نمونه ی فرمانروایی (حاکمیت) شوروى،
نشان داد که حتا کارگران و دهگانان تهيدست در يک کشور وامانده و حتا ناآزمودهترين،
بى دانشترين و از دیدگاه سازمان یافتگی، خو نیافته ترین شان از این توان برخوردار
بودند تا يک سال تمام با همه ی دشوارىهاى سترگ، همراه با پیکار با بهره کشان (که
بورژوازى همه ی جهان آن را پشتيبانى مي کرد)، فرمانروایی زحمتکشان را پاس دارند و
آنچنان دمکراسى پدید آورند که از همه ی دمکراسىهاى پيشين جهان، والاتر و دامنهدارتر
باشد؛ و نيز توانستند، کنش های نوآورانه ی ده ها ميليون کارگر و دهگان در رشته انجام
سوسياليسم در کردار را بیاغازند.» برگرفته از نوشتار «انقلاب پرولترى و
کائوتسکى رانده شده (مُرتد)»، و. ای. لنین، ۱۹۱۸ ترسایی (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
۲ ـ «مبارزه طبقاتی ناگزیر به
دیکتاتوری پرولتاریا می انجامد. ... این دیکتاتوری فقط گذاری است به سوی نابودی
هرگونه طبقه، به سوی جامعه فارغ از طبقات» (برگرفته از «دولت و انقلاب»، و.
ای. لنین). لنین، درباره این کشف پر اهمیت تئوریک ـ سیاسی می گوید:
«دوران گذار از سرمایه
داری به کمونیسم البته نمی تواند با اشکال سیاسی بسیار فراوان و بسیار گوناگون همراه
نباشد، ولی ماهیت آنها ناگزیر یکی، دیکتاتوری پرولتاریا خواهد بود» (همانجا) وی در جای دیگر می افزاید:
«محدود ساختن مارکسیسم
به آموزش درباره مبارزه طبقاتی، معنایش مثله کردن مارکسیسم، تحریف آن و تنزل دادن
آن به سطحی است که برای بورژوازی قابل پذیرش باشد. مارکسیست فقط کسی است که پذیرش
مبارزه میان طبقات را به پذیرش دیکتاتوری پرولتاریا برساند.» (همانجا)
۳ ـ برگرفته از نوشتار «انقلاب پرولترى و کائوتسکى رانده شده (مُرتد)»، و. ای. لنین، ۱۹۱۸ ترسایی
۴ ـ هرگاه بشيوه ی مارکسيستى داوری کنیم، بايد بگوييم: بهره کشان بیگمان
دولت را (سخن هم بر سر دمکراسى به آرش يکى از برونزدهای دولت است) به ابزار چیرگی
طبقه ی خود، همانا بهره کشان بر بهره دِهان، دگرمی دیسند. از اين سویه، هم دولت
دمکراتيک تا هنگامی که بهره کشانِ چیره بر بیشینه بهره دِهان از هستی برخوردارند،
ناگزير دمکراسى ویژه ی بهره کشان خواهد بود. دولت بهره دِهان بايد از بيخ و بُن با
چنين دولتى جداگانگی داشته باشد؛ بايد دمکراسى ویژه ی بهره دِهان و ابزار سرکوب
بهره کشان باشد و سرکوب طبقه هم به آرشِ نابرابرى اين طبقه و جدا (مستثنى)
نمودن وى از «دمکراسى» است.
برگرفته از نوشتار «انقلاب پرولترى و کائوتسکى رانده شده
(مُرتد)»، و. ای. لنین، ۱۹۱۸
ترسایی (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ
من است. ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر