آنچه در زیر می خوانید، یاوه
گویی های خودستایانه ی لات بی سر و پای «یانکی» است که چنانچه برگردانُ اینجا و
آنجا نارسای آن به پارسی را نادیده بگیریم، آکنده از خریّت است و کودنی سرشتی وی
که در چهره اش نیز بخوبی بازتاب یافته را نشان می دهد:
«امیدوارم همه چیز در مورد ایران درست شود. ایران
بخاطر همه ی تحریمها و چیزهای دیگر، اکنون کشوریست بمراتب متفاوت از آنچه پیش از
آمدن من بود ... وقتی آمدم، آن ها همه جا سرگرم ترور و ایجاد دشواری
بودند. آن ها دیگر این کارها را نمیکنند. من می پندارم هوده ی آمریکا را بسیار
بیشتر از هر زمان دیگری پاس می دارند ... من می خواهم در گشودن گرهِ این دشواری
ها به آنها کمک کنم ... دیگر نمیتوانی نان بخری، در ایران دشواری ها بسیار بسیار است»*
از خود می پرسم:
در آن دَم و دستگاهِ دیوانسالاری پهناور، آیا کسی نبود به
این کودن بگوید با این یاوه ها خودت را نشانه گرفته و سنگ روی یخ نموده ای! از
سویی، چهل سال ندانمکاری، تبهکاری و گند و گهِ ببار آورده شان را چون یک نرّه خر درشت
اندام قبرسی بر دوش می گیری و بزبان خودت می گویی که تو چنین اوضاع ناگواری را
برای مردم ایران پدید آورده ای که نان هم نمی توانند بخرند و از سوی دیگر، وانمود
می کنی که می خواهی در گشودنِ گره آن دشواری ها کمک شان کنی! آن ها می توانند برای
باری که بر دوش گرفته ای، سپاسگزارت باشند و همزمان به تو و همگی مان پاسخ دهند:
مگر مغز خر خورده ایم، چشم براه کمک کسانی باشیم و بدتر
از آن به گفتگو با آن ها تن در دهیم که چهل سال آزگار این همه دشواری برای مان
پدید آورده اند؟!**
ب. الف. بزرگمهر ۲۳ خرداد ماه ۱۳۹۸
* برگرفته
از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی
یانکی ها: «رادیو فردا» ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب.
الف. بزرگمهر)
** گرچه،
همین شیوه برخورد شگرف با همه ی ناشیگری نهفته در آن، می تواند نشانه ای از
سیاه بازی بشیوه ی چشم آشنایِ لات بی سر و پای «یانکی» برای پرده پوشی گفتگوهایی
باشد که در جای دیگری، پُر و پیمان پی گرفته می شود و همه ی بیا بروهای ژاپنی و
آلمانی و دیگر تبهکاران و مزدوران سرمایه امپریالیستی، تنها برای کژدیسه نمودن
اندیشه ی مردم ایران و جهان انجام گرفته و می گیرد؛ و این، هم اکنون تنها گمانه
ای است و بس! گرچه با بدیده گرفتن روندی که پیش از لشکرکشی های تا اندازه ای
نمایشی در دریای عُمان و هیاهوهای چشمگیر هواداری از همزیستی آشتی جویانه ی(صلح)
مُشتی بیکاره ی پادرهوا و در میان شان، مزدوران به جامه ی چپ درآمده در اینجا و
آنجا برای پوشاندن بیکارگی شان آغاز شده بود، گمانه ای نیرومند که بهنگام در
یادداشت های کوتاهی، هر از گاهی به آن ها اشاره نموده بودم. ب. الف. بزرگمهر ۲۳ خرداد ماه ۱۳۹۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر