سرش را گوش تا گوش بریدم و ندانستم گناهش چه بود! ـ بازانتشار
سرش را گوش تا گوش بریدم و ندانستم گناهش چه بود!
می بایستی سر آن علی گدایِ ساربان
را می بُریدم که برای یک انگشتر با شیطان ساخت و انگشت سرورش را از بیخ کند!
از زبان شمر ذوالجوشن: ب.
الف. بزرگمهر ۲۸ مهر ماه ۱۳۹۴
برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید! از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!
درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر