«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ مرداد ۳۱, پنجشنبه

کفتر پر قیچی همین است دیگر! تا لب بام می رود و حتا بالی به نشانه ی پرواز می گشاید ... ـ بازانتشار

به بهانه ی پیشگفتار

تاکنون، بارها و به مناسبت های گوناگون خواسته ام نوشتاری جداگانه درباره ی محمد خاتمی که وی را «کفترِ پرِ قیچیِ نظام» نامیده ام، بنویسم و شیوه ی کنش و واکنش وی در رویدادهای عمده ی دوران ریاست جمهوری و نوسان های پی در پی میان قطب های نیرو را دستِکم یکبار هم شده از دیدگاه طبقاتی بررسی و روشن نمایم؛ ولی، هربار به دلیل سیاست رویهمرفته نابخردانه ی حزبی که می بایست با برخوردی طبقاتی، پیشرو و راهنمای جنبش اجتماعی در ایران باشد و نبود و همچنان نیز نیست از این کار خودداری نموده، گاه به اشاره هایی کوتاه در زمینه هایی مشخص بسنده نموده ام. اکنون، دیگر چندان نیازی به چنین نوشتاری نیست؛ زیرا آنچه آن هنگام بر بسیاری کسان پوشیده بود از پرده برون افتاده و "چکش تاریخی" بسیاری زنگارها را زدوده است.

***

نوشتار زیر، چهره ی چنین آدم بُزدلی که به هنگام خود، بهترین بخت های دگرگونی های اقتصادی ـ اجتماعی به سود توده های مردم ایران را به آسانی از کف داد را بیش از پیش به نمایش می گذارد؛ ناگفنه نماند که به هیچ رو، خواهان بزرگنمایی منش وی که کرداری ضد تاریخی است، نیستم و نمی خواهم همه ی کاسه کوزه ها را بر سر وی بشکنم؛ ولی دودلی وی در به انجام رساندن بسیاری کارها و ناپایداری در برابر زورگویی ها، آنگاه که نیروهای واپسگرا و تاریک اندیش ایران از پیروزی خیره کننده ی وی که همچنین سیلی سختی به گوش رهبر نادان و نابکار رژیم بود، شگفت زده میخکوب شده و چشم انداز پیشرفت کشور جلوی دیدگان توده های مردم گشوده شده بود، آنچنان نقش تعیین کننده در ایستایی روند رو به پیشرفت و سپس واگردِ آن داشت که نادیده گرفتنی نیست!

نکته هایی شایسته ی درنگ و بازاندیشی از گفته هایش را که گویا در نشستی با گروهی از جوانان بر زبان رانده، می آورم:
«دوم خرداد یک واقعه بود ... مثل همه حوادث و وقایعی که رخ می‌دهد و این که حالا مثلاً فرض کنیم، جنبش اجتماعی آمده و برنامه‌ریزی کرده، نه، این‌طور نبود ... واقعاً به ‌زور آمدم ... در یک رودربایستی و مسائل دیگر قرار گرفتم و بالاخره گیر کردم ... من باید تاوان ... بدهم که بله شما گفتید که علیه خدا هم می‌توان تظاهرات کرد؛ این را اصغرزاده گفته به من چه؟ یا شما گفتید امام خمینی به موزه تاریخ سپرده شود؛ آن را گنجی گفت ... در عاشورا علیه امام حسین شعار دادند؛ خوب غلط کردند؛ این را چرا به حساب من می‌گذارید؟ شاید ما نقص مان این بود که روشن‌تر مطالب خود را نگفتیم ... اصلاحات ... ۱۵۰ سال سابقه دارد که اوج آن در انقلاب اسلامی ایران بود و آن را من اصلاحات می‌دانم ... می‌دانید که من تا زمان انتخابات، اصلاً عنوان اصلاحات را به کار نبردم؛ جامعه مدنی را گفتم؛ آزادی گفتم؛ دموکراسی دینی را گفتم که البته الان اصلاحش می‌کنم ...» (نگاه کنید به گزارش زیر!)

آدم یاد ماجرای آن دانش آموز درس نخوان دبستانی می افتد که در پاسخ به پرسش آموزگار که «بگو ببینیم، خندق مدینه را چه کسی کنده؟» در حالی که نه آرش «خندق» را درمی یافت و نه می دانست مدینه کجاست، با ترس و لرز و با این پندار که کار ناشایستی از وی سر زده، پاسخ داده بود:
«آقا به خدا  قسّم ... به قرآن مجید ... ما نکندیم ...»!

«کفتر پر قیچی نظام» که اوج زبونی، فرود و درماندگی خود را در این سخنان به نمایش نهاده، انقلاب بزرگ خلقی بهمن ۵۷ را که چه از پهنا و درازا و چه از ژرفا از چنان گستره ای برخوردار بود که بسیاری از انقلاب های خلقی سده ی بیستم ترسایی نیز به پایش نمی رسید با «اصلاحات» («رِفُرم») یکسان می گیرد؛ چنان "اصلاحات"ی که بیگمان با «نم نم باران» خواستنِ «مهدی موشِ» لیبرال (مهدی بازرگان) پهلو می زند!

با خود می اندیشم:
کفتر پر قیچی همین است دیگر! تا لب بام می رود و حتا بالی به نشانه ی پرواز می گشاید؛ ولی پرواز نمی کند یا بهتر است بگویم: نمی تواند پرواز کند ... تنها به بغبغویی بسنده می کند؛ دوری می زند و سری می جنباند و غر و لندکنان به لانه ی پر از چلغوز خود پناه می برد تا چینه اش را دوباره پر کند ...

ب. الف. بزرگمهر    ۱۳ دی ماه ۱۳۹۲


***

محمد خاتمی: بنده نمی‌گویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده است!

حجت‌الاسلام سیدمحمد خاتمی در نشستی با برخی از جوانان تأکید کرد که در انتخابات ۸۸ تقلبی صورت نگرفته است و گفت:
«من نمی‌گویم که تقلب شده است. این دیدار در سال گذشته صورت گرفته است.»

بر پایه این گزارش، وی در این نشست درباره چگونگی حضور خود در انتخابات ۷۶ گفت:
«دوم خرداد یک واقعه بود، یک حادثه بود مثل همه حوادث و وقایعی که رخ می‌دهد و این که حالا مثلاً فرض کنیم، جنبش اجتماعی آمده و برنامه‌ریزی کرده، نه، این‌طور نبود؛ نه بنده قصد آمدن داشتم؛ واقعاً به ‌زور آمدم؛ به ‌زور، منظورم این است که در یک رودربایستی و مسائل دیگر قرار گرفتم و بالاخره گیر کردم و حاشیه‌ای پیش آمد و خلاف انتظار بود.»

وی همچنین با اشاره به سوء استفاده افراد و جریانات سیاسی از فضای باز سیاسی دوران اصلاحات گفت:
«ببینید؛ وقتی فضا یک خورده باز شد، هرکسی یک ادعایی می‌کند؛ بنده بدبخت بیچاره هم آمده‌ام سر کار و حرف‌هایی که نتایج آن ممکن است، مشترک باشد و مبانی آن کاملاً مختلف است، صحبت کرده، هرکسی می‌آید یک حرف‌هایی می‌زند و من باید تاوان به حسین شریعتمداری بدهم که بله شما گفتید که علیه خدا هم می‌توان تظاهرات کرد؛ این را اصغرزاده گفته به من چه؟ یا شما گفتید امام خمینی به موزه تاریخ سپرده شود؛ آن را گنجی گفت؛ من با گنجی اختلاف نظر داشتم. یا این‌که در عاشورا علیه امام حسین شعار دادند؛ خوب غلط کردند؛ این را چرا به حساب من می‌گذارید؟ شاید ما نقص مان این بود که روشن‌تر مطالب خود را نگفتیم.»

حجت‌الاسلام خاتمی همچنین در این نشست به بررسی سیر شکل‌گیری جریان اصلاحات در ایران پرداخت و گفت:
«اتفاقاً یکی از مشکلات این‌ که اصلاحات که ریشه عظیم و عمیق دارد، تعاریف گوناگونی از آن شده است؛ اما یک جریان اجتماعی است؛ ۱۵۰ سال سابقه دارد که اوج آن در انقلاب اسلامی ایران بود و آن را من اصلاحات می‌دانم و من خودم را وابسته به آن می‌دانم. می‌دانید که من تا زمان انتخابات، اصلاً عنوان اصلاحات را به کار نبردم؛ جامعه مدنی را گفتم؛ آزادی گفتم؛ دموکراسی دینی را گفتم که البته الان اصلاحش می‌کنم و خیلی از آنها به‌صورت گفتمان رایج شده است.»

وی در این نشست با اشاره به اینکه پس از انتخابات ۸۸ نسبت به رفتارها و شعارها واکنش نشان داده، گفت:
«من نسبت به شعارها موضع گرفتم؛ راجع به جمهوری اسلامی، راجع به اهانت به حضرت اباعبدالله‌ موضع گرفتم. من موضع گرفته‌ام و همیشه هم گرفته‌ام. البته شاید توقع این بوده که بیشتر موضع بگیرم.»

«خبرگزاری تسنیم»:
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/237826

این گزارش از سوی اینجانب، پارسی نویسی و ویرایش شده است.  برجسته نمایی ها نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!