«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ مرداد ۲۱, دوشنبه

قند تو دل «سیّد از خر جسته» آب شده! ـ بازانتشار

جان کری: می بینید چقدر خوشحاله؟! راضی شده بودند توی دوزخ هم بیایند تا با ما به گفته ی خودشان «تعامل» کنند. اوباما و من با هم مشورت کردیم و به آن ها پیشنهاد کردیم: حالا که کوتاه آمده اید و جایگاه دوست و دشمن را بهتر شناخته اید، همینجا هم برای «تعامل» بد نیست؛ می خواستیم کمی ترس شان بریزه؛ چون فکر می کردند، ممکنه اونجا هم مانند افغانستان و عراق سرشون کلاه بگذاریم و بسپریم شان به دست آن مار بزرگی که توی داستان ها نوشته اند آنجا خوابیده و کارهای ناشایستی ازش سر می زنه ... گرچه پرزیدنت و من، هنوز هم معنی درست واژه ی «تعامل» را نفهمیدیم؛ ولی دیگر چندان هم مهم نیست. هدیه ای هم توی دستکشی یک انگشتی برای رهبرشان فرستادیم که چندان خوش ندارم بگویم چیست؛ ولی نگرانی نداره! مشت آهنی یا چدنی و از این جور چیزهای سفت نیست؛ چیز نرمی است که از روی دستکش هم می شود، نرمی آن را لمس کرد.

ب. الف. بزرگمهر    پنجم مهر ماه ۱۳۹۲



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!