یادداشتی بر بازانتشار دوم نوشتار
نوشتار زیر را برای بار دوم درج می کنم.
با آنکه جُستار آن در هماوندی با سیاست خارجی فریبکارانه و نابخردانه ی جمهوری
اسلامی نزدیک به هفت سال پیش است، درونمایه ی آن را با نگاه به آنچه در این میان
پشت سر نهاده ایم، همچنان نو و خواندن یا بازخوانی آن را سودمند می دانم.
***
توضیحی درباره ی این نوشتار و درج آن در
تارنگاشت «عدالت»
این نوشتار هنگامی در تارنگاشت یادشده درج شد که هنوز تارنگاشت خودم
را راه اندازی نکرده بودم و البته در آن هنگام به هیچ رو برنامه ای برای چنین کاری
نیز نداشتم. درج نوشتارم در آن تارنگاشت نه در آن هنگام و نه هم اکنون که آشکارا
به سوی جداسری از خاستگاه و ریشه ی خود گرایش یافته و روشی نادرست و ناپسند را پی
می گیرد به آرش همسویی با سیاست آن نبوده و نیست.
خواندن یا بازخوانی نوشتار «وقتی سیاست و دیانت با هم درمیآمیزد
...» را از برخی جنبه های آن سودمند می دانم.
ب. الف. بزرگمهر ١٣ بهمن ماه ١٣٩١
***
وقتی سیاست و دیانت با هم
درمیآمیزد ...۱
«مردمانی آمدند بی کاردانی و بی کار درست، بهره
نجسته از پیشه نیاکان، بی پروا از نام و نژاد خویش، نابرخوردار از پیشه ای
یا هنری، آزاد از هرگونه اندیشه و کار و بار، آماده برای گواهی دروغ و
بد نام کردن هر کس، و برای نیرنگ و بدکاری؛ و از همین راه روزگار می
گذراندند و پیش می رفتند و توانگر می شدند...»
تنسرنامه
می گویند فرق آدم دانا و نادان٢ در
این است که اولی نه تنها از کارهای نادرست خود درس می گیرد و کژاندیشی ها و رفتار
خود را بهبود می بخشد که از کژروی های دیگران نیز پند می گیرد و می آموزد و آن
دومی، حتی از کژروی های خود نیز نمی آموزد. نتیجه آنکه اولی معمولا کار نادرست خود
را که یکبار به آزمون گذاشته شده، دوباره از سر نمی گیرد و دومی اشتباهات کم و بیش
یکسانی را بارها و بارها می آزماید.
نگاهی به سیاست خارجی ـ و نه تنها سیاست خارجی ـ جمهوری اسلامی از
نحستین روز پیدایش آن تاکنون، نمودار روشنی از نادرستی ها، کژروی ها و
نابکاری هایی است که بارها و بارها به بوته آزمایش گذاشته شده اند. آخرین نمونه
آن، گفتگوهای ایران و ایالات متحده پیرامون مسایل کشور همسایه، عراق است که پس از
مدتها پچپچه های پشت پرده و دور از چشم مردم ایران و بده بستان هایی که تنها
"از ما بهتران" بیت رهبری، «مجمع تشخیص مصلحت نظام» و شاید برخی پادوهای
آنها از درونمایه آنها آگاهی درستی دارند، اکنون دیگر به روی پرده آمده و کم و بیش
حنبه رسمی گرفته است. اگر این گفتگوها و بده بستان ها از همان ابتدا بی پرده انجام
می شد و تنها روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میان دو کشور را ـ و نه چانه زنی بر
سر منافع نامشروع سیاسی امپریالیسهای یانکی و بخشی از حاکمیت ایران در کشور سوم و
زد و بند بزیان توده های مردم ایران و عراق ـ دربرمی گرفت و هیچ چیز از چشم توده
های مردم پنهان نگاه داشته نمی شد، این امیدواری را در دل و جان همه مردم ایران
پدید می آورد که سنگپایه درست و استواری برای ازمیان برداشتن اختلافات و بهبود
مناسبات سیاسی و اقتصادی میان دو کشور بر پایه ادب و سپاس دوجانبه و همبستگی برابر
حقوق، گذاشته شده است.
آیا آغاز رسمی "گفتگو"های دو کشور که نه بر سر روابط دو
کشور ـ که می بایستی اساساً همه روابط و اختلافات دو کشور را در مجموع آن دربرگیرد
ـ انجام شده و می شود و هنوز درونمایه آن پنهان نگاه داشته می شود را می
توان سنگپایه درست و استواری برای ازمیان برداشتن اختلافات و بهبود مناسبات سیاسی
و اقتصادی میان دو کشور پنداشت؟ آیا چنین "گفتگو"هایی بسود توده های
مردم ایران است؟ کدام طبقات و نیروهای سیاسی در حاکمیت و پیرامون آن از مذاکراتی
با این چند و چون، سود خواهند برد؟ آماج هایی که نیروهای امپریالیستی جهانی و
بویژه امپریالیست های یانکی و دولت نماینده آنها از کشاندن ایران٣ به
چنین گفتگوهایی دنبال می کنند، کدامند؟ و آیا این "گفتگو"ی دوجانبه،
تنها زمینه ای برای نمایشنامه٤ بعدی غارتگران جهانی نفت و سوداگران اسلحه- که
اکنون دیگر سلاح های کشتار جمعی شیمیایی، اتمی و زیست محیطی را نیز دربرمی گیرد ـ
در منطقه نفت خیز خاورمیانه نخواهد بود؟
نگارنده در این نوشتار کوتاه و فشرده تلاش خواهد نمود تا اندازه ای
که در توان دارد۵ به این پرسش ها پاسخ دهد.
آنچه در نخستین نگاه، جلب توجه میکند سردرگمی، خوش خیالی و نبود
سیاستی یکپارچه در برابر تاکتیک های حساب شده و موذیانه ای است که ایالات متحده
برای پیشبرد سیاستهای ضد ایرانی خود در منطقه خاورمیانه بکار می برد. فشارهای بخش
های عمده ای از حاکمیت جمهوری اسلامی و نمایندگان بورژوازی لیبرال که خواهان حل و
فصل هرچه پرشتاب تر مشکلاتشان با «شیطان بزرگ» هستند، در سخنرانی رهبر جمهوری
اسلامی در روز چهارشنبه گذشته در مشهد بازتاب یافته است. نامبرده در سخنان پرتناقض
خود با آن که گفتگوهای دوجانبه با ایالات متحده را رد می کند، بر انجام این
گفتگوها صحه میگذارد:
«آنهایی که خیال میکنند جمهوری اسلامی سیاست مستحکم، منطقی و صد در
صد قابل دفاع خود در نفی مذاکره با آمریکا را عوض کرده است اشتباه میکنند ...
مذاکره با این دولت با منطق قوی مردود است ... آنچه که مسئولین ما درباره مذاکره
گفتند این است که آمریکا به وظایف خود به عنوان اشغالگر عمل نمیکند و راه استقرار
امنیت در عراق را نه تنها سد کرده است بلکه علیه دولت منتخب عراق نیز توطئه میکند
تا آنرا سرنگون کند. ... مسئولین ما میخواهند با مسئولین آمریکایی بنشینند و این
مسئولیت را به آنها یادآوری کنند.
مسائل عراق ربطی به آمریکا ندارد، ربطی به ما نیز ندارد ما فقط
درباره امنیت عراق مذاکره میکنیم.»٦ (تاکید ها همه جا از نگارنده است).
اینکه دولت ایالات متحده به وظایف خود به عنوان اشغالگر، عمل نمیکند،
راه استقرار امنیت در عراق را سد کرده و حتی علیه دولت برگزیده عراق نیز توطئه میکند
تا آنرا دست آموز یا سرنگون نماید، بر هیچ آگاه سیاسی طرفدار حق و عدالت پوشیده
نیست. اما باید از ایشان پرسید:
اگر مسایل عراق ربطی به ایران و ایالات متحده ندارد، معنا و مفهوم
این گفتگوها چیست؟ آیا امنیت عراق بخشی از مسایل کشور همسایه نیست که پیرامون آن
با نیروهای متجاوز و اشغالگر وارد گفتگو شده اید؟
آیا رهبر و سایر مسوولین جمهوری اسلامی هیچگاه اندیشیده اند که انجام
گفتگوهای رسمی بر سر امنیت عراق ـ و یا هر موضوع دیگری در رابطه با این کشور ـ با
نیروهای اشغالگر، پیش از هر چیز دیگر و در درجه نخست، از دید مردم منطقه،
دربرگیرنده کشورهای بطور عمده عربی و نیز مردم جهان، تنها و تنها نشانگر دخالت
کشور ما در امور کشور عرب همسایه بحساب خواهد آمد؟ آیا، صرف نظر از هر منظوری که
از "ما بهتران" بیت رهبری و «مجمع تشخیص مصلحت نظام» از این گفتگوها
دنبال می کنند، اندیشیده اند که کشانده شدن ایران به چنین گفتگوهای نکبت باری از
کشور بزرگ ما که با کمال تاسف چنین مسوولینی بی لیاقت و کفایت دارد، خواسته یا
ناخواسته، شریک جرمی بزرگ در جنایت های امپریالیست ها در عراق می سازد؟ بنظرم آقای
مولا هويزه، نمايندهء دشت آزادگان در سخنرانی پیش از دستورشان در مجلس شورا تا
حدود زیادی به این مهم توجه نموده اند:
«چيدن دام مذاكره صرفا بخشي از يك فرآيند كلي و چند جانبه براي فشار
به ايران ... است...آمريكا به مذاكره با ايران فارغ از موضوع مذاكره, بهعنوان
پروژهء چند وجهي مینگرد كه در صورت وقوع ميتواند, نتايج خيرهكنندهء بسياري با
خود به همراه آورد.»۷
باید به گفته های ایشان افزود که زمینه های چنین دستاوردها و «نتايج
خيرهكننده» از هم اکنون فراهم می شود و آن هویجی که جلوی بینی بورژوا لیبرال ها و
نوکیسگان "خودی" ـ که برای دریافتن «شیطان بزرگ» قند توی دلشان آب شده
است ـ دراز شده و مشامشان را نوازش می دهد، بزودی بازهم بیشتر به عقب کشیده می
شود. سخنان اخیر آقای دیک چنی، پرنفوذترین سیاستمدار دولت بوش، در این زمینه به
اندازه کافی گویاست:
«رييس جمهور (آمريكا) به صراحت مشخص كرده است كه موضوع ... منحصرا به
عراق متمركز خواهد بود. ... ايرانيها در مسايل داخلي عراق دخالت ميكنند و در اين
نشست درباره اين مساله صحبت خواهد شد.»٨
به این ترتیب، روشن می شود که در این گفتگو ها آنچه قرار نیست انجام
شود، پند و اندرز دادن و «یادآوری مسوولیت های نیروهای اشغالگر» از جانب
"اندرزگویان" ایرانی که موضوع «دخالت ایرانی ها در مسایل داخلی عراق»
است که از طرف مقابل مطرح شده است. سبب واهمه مسوولین جمهوری اسلامی از پرده دری
های طرف مقابل نیز روشن تر می شود.
اما آیا براستی گفتگوها تنها به «امنیت عراق» محدود شده است و یا
مسایل دیگری را نیز دربر می گیرد که توده های مردم ایران صلاحیت دانستن آنها را
ندارند؟ در این زمینه، بازگویی بخشی از سخنان آقای سيدجلال حسيني، نمايندهء زنجان
در مجلس شورا در گفتگو با خبرنگاران رسانه ها، خالی از لطف نیست. نامبرده دم خروس
را به شایسته ترین وجهی لو داده اند: «معتقديم اگر قرار است, برخي مسوولان با
آمريكا آشتي كنند, چرا ملت ايران را با ملت آمريكا آشتي ندهيم.»٩
البته از رهبر جمهوری اسلامی نباید انتظار آن را داشت که چنان ساده
لوحانه از طرفی گفتگو با ایالات متحده را مردود بشمارند و از طرف دیگر ناچار به
پذیرش و یادآوری واقعیتی شوند که از مدتها پیش در جریان بوده است. سبب تناقض در
گفتار ایشان نیز همین امر است. ایشان در همان گفتگو ـ برخلاف میلشان ـ وادار شده
اند که پته همپالکی هایشان را بروی آب بریزند:
«رهبر معظم انقلاب ... با اشاره به اینکه قبلاً نیز بحث مذاکره مطرح
شده بود که آمریکاییها بد ادایی کردند افزودند: دولت جمهوری اسلامی اعلام کرد
برای مذاکره باید درخواست کتبی بدهید و اکنون نیز انگیزه مسئولین وزارت خارجه
اینست که مسئولیت آمریکاییها در قبال امنیت عراق را به آنها یادآوری کنند.»١٠
بد ادایی آمریکایی ها را آقای متکی، وزیر امور خارجه ایران، بزبانی
روشن تر چنین بیان می کنند:
«... قرار بود این مذاکرات در ماه مارس سال گذشته برگزار شود؛ اما...
ایران به علت تبلیغات آمریکاییان این گفتگو را لغو کرد.»١١
گفته های آقای تام کیسی، سخنگوي وزارت امور خارجهي آمريكا نیز بخشی
دیگر از واقعیت را آنگونه که رخ داده و انتظار آن در آینده می رود، به نمایش می
گذارد:
«مذاكرات برنامهريزي شده با ايرانيها پيگيري منطقي تماسهايي است
كه در شرمالشيخ رخ داد. .. نشست دربارهي عراق شبيه به نوع مذاكراتي است كه ميان
مقامات آمريكايي و ايراني در افغانستان انجام شد.»١٢ و
سرانجام گفته های آقای برهم صالح، معاون نخست وزير عراق در كنفرانسي در مركز
تحقيقات وودرو در واشنگتن بیش از پیش روشن می سازد که: «مذاكرات مستقيم ميان
واشنگتن و تهران سرنوشت عراق را تعيين نخواهد كرد، بلكه سرنوشت كشور را اساسا خود
ملت عراق تعيين خواهند كرد. ... دولت عراق معتقد است ايران و آمريكا بايد به روابط
تيره خود پايان دهند تا صلح در منطقه تحقق يابد. ... سرنوشت عراق به دست خود
شهروندان عراقي تعيين ميشود و ثبات و امنيت عراق در گرو ائتلاف ملي ميان عراقيها
است، اما اين امر بدون ائتلاف منطقهاي و جهاني كه در جهت حمايت از ائتلاف ملي
خواهد بود ايجاد نخواهد شد.»١٣
گرچه آقای برهم صالح روشن نمی سازد که آن «ائتلاف منطقهاي و جهاني
كه در جهت حمايت از ائتلاف ملي» عراق باید ایجاد شود، چه سمتگیری هایی از نظر
سیاسی و اقتصادی خواهد داشت، اما آنچه روشن است و جلوی چشم همه ما روزانه رخ می
دهد بتاراج و یغما بردن ثروت های ملی عراق، ایران و دیگر کشورهای منطقه و تهیدستی
هر روز افزون تر این ملت ها در کنار فربه شدن لایه اجتماعی بسیار نازکی است که
نقشش، در سنجش با گذشته ای دورتر، به پادویی و کارچاق کنی دولتها و بنگاه های بزرگ
امپریالیستی کاهش یافته است.
آیا رهبر جمهوری اسلامی، مردم ایران را تا این اندازه ساده لوح و خوش
باور می پندارد که اینگونه به کوچه علی چپ می زند و ایز گم می کند؟
هنوز بخوبی سخنان آموزنده و ارزشمند فیدل کاسترو، رهبر انقلابی کوبا
را بیاد می آورم که زمانی گفته بود اگر ما در کوبا سرمایه های ایالات متحده را ملی
نمی کردیم، آنها با اندیشه ها، آرزوها و ایدئولوژی ما کوچک ترین مشکلی نداشتند
(نقل به مضمون).
در شرایطی که برخلاف خواستهای استقلال جویانه توده های مردم ایران،
با ادامه سمتگیری اقتصاد سرمایه داری و پیروی کورکورانه از سیاست های اقتصادی بانک
ها و بنگاه های بزرگ امپریالیستی ـ اروپایی یا آمریکایی بودن آن تفاوتی در اصل
قضیه ندارد ـ و با دستبرد غیر قانونی و بر خلاف قانون اساسی رهبر بی کفایت، دروغگو
و دودوزه باز جمهوری اسلامی در اصل ۴۴ قانون اساسی و بازگذاشتن بیش از پیش دست
سرمایه امپریالیستی و نوکیسگان اسلامی در تاراج منابع ملی، شیرازه اقتصاد کشور از
هم می پاشد، ساده دلی خواهد بود که چنین گفتگوهایی را در راستای منافع ملی ایران
ارزیابی کنیم.
نیروهای امپریالیستی نه تنها کوچکترین دشواری با اسلام خواهی و اسلام
پناهی آقایان ندارند که از آن دلشاد نیز شده و می شوند. آنها چنین "
اسلام"ی را که همانا «اسلام آمریکایی» است، در راستای منافع نامشروع خود در
کشور ما و منطقه خاور میانه و بقیمت نابودی و فلاکت توده های مردم و نیز ازهم پاشی
واحدهای ملی ـ سرزمینی بکار می برند. اینجا سخن بر سر ستیز «ایسم» ها و ایدئولوژی
ها نبوده و نیست. آنچه در درجه نخست، تعیین کننده است، تأمین منافع اقتصادی بنگاه
های بزرگ امپریالیستی می باشد. نگاهی گذرا به واقعیت های روزمره زندگی سخت و
جانکاه توده های مردم در کشور ما که لایه های میانی جامعه را نیز در بر می گیرد،
بخویی گواه اين امر است. آنجا که خانواده ای ٨ نفره در تبریز دیگر راهی برای ادامه
زندگی ـ که مرز جانکاهی را نیز پشت سر گداشته است ـ نمی بیند و برای حفظ عزت و
آبروی خود آخرین چاره را در خودکشی دست جمعی افراد خانواده می یابد، آیا دیگر سخنی
برای گفتن باقی می ماند؟ اما همانگونه که رهبر جمهوری اسلامی در یکی از فرمایشات
چندی پیش شان فرموده بودند، مشکل اصلی زیاده خواهی های توده های مردم در ابتدای
انقلاب بوده است، وگرنه ایشان و دیگرانی چون هاشمی رفسنجانی با سرمایه های بزرگ
امپریالیستی مشکل ویژه ای ندارند و اسلام نیز سرمایه داری را نفی نکرده است و
الحمدلله این دشواری نیز با باز کردن درهای اقتصاد کشور بروی بنگاه های نفتی و غیر
نفتی امپریالیستی نیر در حال حل شدن است. اما آنچه را که رهبر، "تشخیص
دهندگان مصلحت نظام" و بورژوا ـ لیبرال ها و نوکیسگان اسلام پناه نمی
توانند و یا نمی خواهند دریابند این است که سامانه امپریالیستی در سنجش با گذشته
ای نه چندان دور بدلیل های گوناگونی از جمله فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
سوسیالیستی و اردوگاه کشورهای سوسیالیستی، بسیار هارتر و بی پرواتر شده است. امپریالیست
ها دیگر به بورژوازی وابسته در کشورهای پیرامونی جهان سرمایه نه به چشم
"همکار" که به چشم پادو و کارگزاری بی اراده می نگرند. بعبارتی ساده تر
و با سود بردن از ضرب المثل زیبای پارسی، آنها اکنون دیگر «آش را با جاش» می
خواهند. شما شاید هنوز هم بتوانید برای پیشبرد آماج های پست و کوته بینانه خود،
منافع ملی ایران را حتی بقیمت نابودی و فروپاشی ایران زمین، زیر پا بگذارید، اما
منطق ـ منظور منطق علمی است؛ نه آن چیزی که در حوزه هایتان به شما آموخته اند ـ
حکم می کند که از عاقبت کار خود نیز اندیشناک باشید!١٤ یادتان
باشد که هرگز حتی موفق به گاز زدن "هویجی" که جلوی بینی تان گرفته اند،
نخواهید شد. نقش آن "هویج" تنها آن است که چشمان و اندیشه شما، بیشتر و
بیشتر روی آن متمرکز شود و با خودفریبی، مسیری را بپیمایید که آنها برایتان تعیین
نموده اند. یادتان نرود که در پایان چنین مسیری چماق بر فرق سرتان و شاید ملت
ایران که سرنوشتش را به منافع پست و بی شرمانه خود گره زده اید، فرود
آید!
شاید آقای علاءالدين بروجردي, رييس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي
مجلس شورا این امر را تا اندازه ای دریافته باشد که می گوید:
«آمريكاييها در مسالهء افغانستان و در اجلاس بن از ايران امتيازاتي
گرفتند و مسايل خود را حل كردند اما مسايل ما همچنان باقي است.»١۵ و کاملاً
حق با دانشجویان آگاه ایران است که در تظاهرات شان، در مخالفت با چنین گفتگوهایی
شعار می دادند:
«مذاکره در عراق، هدیه ما به بوش است» (گزارش خبرگزاری ایسنا)
بر خلاف دروغ ها و گنده گویی های رهبر جمهوری اسلامی، بیش از پیش
روشن می شود که این کارگزاران امپریالیست های یانکی در دولت ایالات متحده و نیز
همدستان اروپایی شان هستند که آقایان و پادوهایشان را مانند گربه برقص واداشته اند
و صد البته بسیاری از آنها خود نیز مایل بوده و هستند که برقص واداشته شوند؛ بویژه
اگر از نظر مالی نیز سودمند باشد. بالاخره چه می توان کرد؟ زندگی سخت است و بی
مایه فطیر!
در پایان، با توجه به موضوع نوشتار و از آنجا که آقایان پیگیرانه در
حال یادآوری کردن مسوولیت دیگران و اندرز دادن به خلق الله هستند و برایشان تفاوتی
نمی کند که وی مسلمانی مؤمن باشد که هر شب گرسنه سر بر بالین می گذارد یا نماینده
امپریالیست های جهانخوار، جسارت بخرج داده و بحکم آنکه پند و اندرزگو، انشاء
الله پند و اندرز نیز خواهد شنید، این ضرب المثل را از «امثال و حکم» زنده یاد
دهخدا برایشان یادآور می شوم:
«الاغ هم دو بار دستش به یک چاله نمی رود »١٦
ب. الف.
بزرگمهر ٣٠
اردیبهشت ۱٣۸۶ خورشیدی
http://www.edalat.org/sys/content/view/115/
پانوشتها:
١ ـ با الهام از گفته آيةالله سيد حسن مدرس:
«سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما»
۲ ـ شاید کاربرد واژه های عاقل و کودن تناسب
بهتری داشت(؟).
٣ ـ در اینجا عمدا واژه ایران و نه عبارتی
مانند «حاکمیت ایران» و مانند آن را بکار برده ام. زیرا سود و زیان چنین
"گفتگو"هایی با این چند و چون، سرانجام و در پایان کار بپای ملت ایران
نوشته خواهد شد.
۴ - scenario
۵ ـ نگارنده این سطور نه کارشناس امور سیاسی
به مفهوم عام آن و نه کارشناس امور سیاست خارجی ایران به معنای ویژه آن است. علاوه
بر آن، نبود اطلاعات و آگاهی های لازم و سودمند و نیز تبلیغات جهت یافته، کانالیزه
و هدفمند امپریالیستی سبب می شود که هر پژوهشگری ، هراندازه نیز که سمج باشد، تا
حدود زیادی وادار به استفاده از روش موسوم به extrapolation (فرآیند
سنجش و تعیین ناشناخته ها بیاری داده های پیشین و تعمیم روند و محدوده دگرگونی ها)
شود. از این نظر، نگارنده این سطور، خود و دیگر پژوهشگران راستین این عرصه را
آنگونه که افلاتون بزیبایی بیان نموده است، تا حدودی ـ و نه آنکه در آن بزرگنمایی
کند ـ مانند آدم هایی می داند که درون غار و پشت به دریچه آن نشسته اند و
تنها بازتاب ها و سایه های ناروشن آنچه را که در بیرون غار رخ می دهند، در پیش روی
خود بر دیوار غار دیده و بر پایه آن به سنجش و داوری می پردازند. با این حال سود
بردن از جهان بینی مارکسیستی ـ لنینستی، ماتریالیسم تاریخی و بویژه روش دیالکتیک
ماتریالیستی به نگارنده این سطور این امکان را داده است که روند و جهت حرکت و گسترش
پدیده ها را در عرصه سیاسی و تا حدودی اقتصادی ـ اجتماعی کمابیش درست تشخیص داده و
تا حدودی پیش بینی نماید.
۶ ـ آمریکا راه استقرار امنیت در عراق
را سد کرده است، ٢٦ـ۲ـ۸۶
http://www.khamenei.ir/FA/News/detail.jsp?id=860226C
٧ ـ برگرفته از تارنگاشت عدالت، پنجشنبه ٢٧
ارديبهشت ١٣۸۶
۸ ـ برگرفته از تارنگاشت عدالت، چهارشنبه ٢٦
ارديبهشت ١٣۸۶
٩ ـ برگرفته از تارنگاشت عدالت، پنجشنبه ٢٧
ارديبهشت ١٣۸۶
۱٠ ـ آمریکا راه استقرار امنیت در عراق را سد
کرده است، ٢٦ـ۲ـ۸۶
http://www.khamenei.ir/FA/News/detail.jsp?id=860226C
١١ ـ تاریخ مذاکره ایران و آمریکا اعلام شد،
برگرفته از تارنگاشت بی بی سی، پنجشنبه ٢٧ ارديبهشت ١٣۸۶
١٢ ـ برگرفته از تارنگاشت عدالت، چهارشنبه ٢٦
ارديبهشت ١٣۸۶
١٣ ـ همانجا
١۴ ـ گرچه نگارنده این سطور می خواهد سر به تن تان
نباشد!
١۵ ـ برگرفته از تارنگاشت عدالت، پنجشنبه ٢٧
ارديبهشت ١٣۸۶
١۶ ـ کتاب کوچه، حرف الف، دفتر سوم، احمد
شاملو، چاپ دوم، انتشارات آرش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر