«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ مرداد ۲۰, یکشنبه

به تخم چپ اسب حضرت عباس با آن "علمِ" مرده ریگ شان!

غُر و لُندی است از «نشانه خدا» مکارم شیرازی:
«... دولت‌ها آن مقدار سهم بودجه را تخصیص نمی‌دهند و این باعث شده است بسیاری از دستگاه‌ها با مشکلاتی مواجه شوند تا جایی که برخی از مؤسسات و تشکیلات حوزوی وابسته به بودجه، تعداد زیادی از نیروهای علمی خود را مرخص کرده است.»۱

با خود می اندیشم:
کدام نیروهای علمی؟! کدام علم؟ بیگمان آن علمِ مُرده ریگ و بی هیچ بار و بر را می گوید که جاودانه عُبید زاکانی با طنز زیبا و کوبنده اش در کالبد داستانی کوتاه به آن اشاره نموده بود:
«لولئی۲ با پسر خود ماجرا می كرد كه تو هیچ كاری نمی كنی و عمر در بطالت به سر می بری. چند با تو گویم كه مُعلق زدن بیاموز و سگ از چَنبر۳ جهانیدن و رَسَن بازی۴ تَعَلُّم كن تا از عمر خود برخوردار شوی. اگر از من نمی شنوی به خدا ترا در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ۵ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاكت و اِدبار۶ بمانی و یك جو از هیچ جا حاصل نتوانی كرد.» سپس با خود می گویم:
چه بهتر! به تخم چپ اسب حضرت عباس با آن "علمِ" مرده ریگ شان! کِی از دوش مردم ایران پایین خواهند آمد؟ ...

... گرچه، این «کِی»، هماوندی سرراستی با «وقتِ گُلِ نی» دارد و چنانچه همه ی نیروهای خود را برای بزیر کشاندن شکمباره های دزد بی همه چیز بسیج نکنیم، آن ها تا آن هنگام که پشت شان به کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران روسی و چینی شان گرم است، توده های میلیونی مردم ایران را بدبخت تر، خوارتر و سرافکنده تر خواهند نمود و خود، حتا اگر کار به آنجا برسد که «خُمس» و «زِکات» شان را از دست سربازان «یانکی» بستانند،۷ پایین کشیده نخواهند شد.   

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ اَمرداد ماه ۱۳۹۸

پی نوشت:

۱ ـ گفته های «نشانه خدا»: مکارم شیرازی در دیدار با گروهی از هموندان «شورای عالی و مدرسان حوزه علمیه خراسان» و مسؤولان ارشد «شبکه اجتهاد»، برگرفته از گزیده ی خبرهای تارنگاشت «حوزه»  ۱۷ اَمرداد ماه ۱۳۹۸

۲ ـ لولی همراه با «ی» هماوندی (نسبت) گرفته شده از واژه ی هندی ـ ایرانیِ «لول» از آرش های زشت و زیبای گوناگونی از آن میان، مَست و مَلنگ، سرخوش، شوخ چشم، بی آزرم، روسپی برخوردار است؛ ولی در بنیاد خود، بیشتر به آرشِ کولی (لوری) و بی خانمان است. کارواژه ی «لولیدن» به آرشِ «چون کِرم در جای خود جنببدن» از همین واژه گرفته شده است. واژه ی «لول» (lol) به آرشِ «سرخوشی» در یکی از شاخه ی بنیادین زبان های اروپایی و شاید بنیادی ترین از میان پنج شاخه ی بنیادی زبان های اروپایی: «ژِرمنی»، کم و بیش همگی ریشه گرفته از زبان مرده ی «سانسکریت» و همریشه با هر دو شاخه ی بنیادی زبان های «ایران خاوری» و «ایران باختری» نیز به همان آرش و بگمان بسیار اشاره به سرخوشی کولیوار دارد.

۳ ـ دایره، کمان، گردنبند

۴ ـ بندبازی (رَسَن به آرش ریسمان و بند است)

۵ ـ «مرده ریگ» به آرشِ آنچه از مرده بازمانده است.

۶ ـ به آرشِ بدبختی، نگونبختی و سیه روزی

۷ ـ ... آنچه برجای ماند، همین است که می بینید:
به گردن گرفتن ننگین ترین قرارداد تاریخ ایران، گسترش جاکشی و پااندازی و روسپیگری زیر چادر و پرچم «اسلام ناب انگلیسی ـ یانکی»، بدار آویختن جوانان مردم به هر بهانه ای و بسیاری زیانکاری های ریز و درشت دیگر که اسیدپاشی به چهره ی زنان، تنها یکی از آن شاهکارهاست.

... و آن رهبر "ساده زیست" تاچندی پیش ۹۵ میلیارد دلاری که اکنون بیگمان چند میلیاردی بر دلارهایش افزوده شده، نگران فرهنگی است که در فرجام کار با جمهوری اسلامی ـ برده داری موریتانی در آفریقا پهلو خواهد زد.

برگرفته از یادداشتِ «گوشه ای از اسلام ناب آقایان در بوته ی آزمون تاریخ»، ب. الف. بزرگمهر  ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۳



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!