به بهانه ی بازانتشار
مردک دیپلماتی که از
«سوسیالیسم دانشورانه» هیچ نیاموخته و «مارکسیسم» آن را بدون «لنینیسم»، آنهم
بشیوه ی جاافتاده ی «سوسیال دمکراسی انگلیسی» خواهان است، در گاهنامه ای که باید
بار سیاسی داشته باشد و خبرنامه ای همراه با پرگویی های روشنفکرانه و بهانه جویی
هایی برای ماسمالی کردن ندانمکاری های بیشمار گذشته بیش نیست و از چندی پیش به این
سو نیز آدم بیمایه ی دیگری، ویژه کار در پرگویی های «توتولوژیک» را نیز در کنار
«باقرزاده» (فیلم صمد آقا) با آن فکل کراوات چند وجبی اش به یاری فراخوانده از آن
میان، نوشته بود:
«گفتنی است که در پاسخ به درخواست رفقا ...» که همان آن، بی آنکه بتوانم
دنباله ی آن را پی گیرم، خنده ام را برانگیخت و با خود گفتم:
کار همین است که آدم بنشیند و بشیوه ی «خاله قزی» داستان
بسراید و بخورد مشتی نادان تر از خود بدهد: گفتنی است که ... جونم برات بگه ...
ب. الف. بزرگمهر ۲۶ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸
***
جونم برات بگه ...
به آن ها می گویی بجای عبارت
«چرا که» بنویسید: «زیرا»؛ پس از مدتی کلنجار، سرانجام می نویسند: «زیرا که» که از
کاربرد آن «چرا که» نیز کودنوارتر و نشانه ای از پابرهنه دویدن در میان واژه های
زبان زیبای پارسی است که هنوز زنگارهای سده های گذشته، نِشسته بر تن و جانش را از
تن نزدوده، زنگارهای تازه ای از لاتینی و انگلیسی بویژه در زمینه ی نشانه گذاری ها
افزون بر عربی گرانبار شده از پیش بر آن نِشسته و آدمی نابخرد که پس از این در آن
در زدن ها به کرسی استادی در یکی از دانشگاه های انگلیس دست یافته در نوشتاری که
در هر بند آن، ده پانزده نارسایی چشم را می آزُرد ـ و بخت نوشتن یادداشتی کوتاه در
آن باره را نیز نیافتم ـ نوشته بود که «فارسی زبانی عقیم» است و درنیافته بود که
«فارسی» را بهتر است «پارسی» نگاشت و بجای «عقیم»، هم «نازا» و هم «سِتَرون» می
توان بکار برد تا این زبان نیرومند زنگار گرفته، سرزنده تر و شاداب تر شود.
اینک چندی است که چیزی تازه به
گزارش ها و نوشتارهای سیاسی و اجتماعی راه یافته است:
«گفتنی است ...» که از دید من،
چنانچه کاربرد آن در نوشته ای ادبی، بسته به خورند آن، اینجا و آنجا پذیرفتنی باشد
یا نه، کاربرد آن در نوشته ها و گزارش های پژوهشی و سیاسی و اجتماعی به سست شدن
گواهمندی آنچه در پی آن می آید، می انجامد و باید از کاربرد آن در اینگونه نوشته
ها که گزارش های روزنامه نگاری را نیز دربرمی گیرد، پرهیز نمود. با خود می اندیشم،
در کنار همه ی بلاهایی که در این چهار دهه بسر مردم ایران و فرهنگ آن آمده، چنانچه
کار در این زمینه نیز در همان راستا پیش برود، کم کم چشم مان به عبارت هایی چون «جونم
برات بگه ...» («جانم برایت بگوید ...») در اینگونه نوشته ها و گزارش ها نیز روشن
خواهد شد.
ب. الف. بزرگمهر ۱۱ شهریور ماه ۱۳۹۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر