ما «بخاطر عظمت شما، بخاطر بزرگواری
شما ...»۱ در برابرتان سر فرود می آوریم و مُفتِخریم که
پیشاپیش جنابعالی را به عنوان «سخنران اصلی»۲ مراسم های مان برگزیده ایم. ما که بگونه ای ژرف
به همزیستی آشتی جویانه ی ملت های جهان باورمندیم و نمی خواهیم آب از آبِ این
همزیستی تکان بخورد، امیدواریم شما مانند نمونه ی کشور همسایه تان عراق، ناچار نشوید
پا در جای پای سربازان آمریکایی و اروپایی و دنباله روهای شان از آن میان، سربازان
بهشت بَرین۳ خودمان گذاشته و با سپردن
وزارتخانه ای چون «وزارت امور ماله کشی» در بازه ای زمانی، سر برجسته و درخشان جنابعالی
و پیروان حزب تان را شیره بمالند.
همچنین امیدواریم «اجرای برنامهریزی های مشخص و طولانی مدت»۴ تان که اندکی نیز به رنگ و بوی «بزک نمیر بهار میاد؛
کُمپوزه با خیار میاد» آغشته است با کامیابی همراه باشد و بلطف «مارکسییسم ـ
لنینینسم»،۵ بیش از آن بدرازا نکشد
که همه ی کارگران و زحمتکشان کشورتان یا از گرسنگی به جاهای دیگر گریخته یا زبان
مان لال، جان به جان آفرین سپرده باشند؛ زیرا در چنان روز و روزگاری ناگوارتر از
امروز، دیگر کسی روی فرستادن شما به عنوان «سخنگوی اصلی و صادق جنبش مردمی»۶ به اینور و آنور را نخواهد داشت و برای ما نیز بهانه
ای نمی ماند تا شما را به سخنرانی در این بهشت بَرین فراخوانیم؛ چه برسد به آنکه به
پیروان خودمان در اینجا بگوییم: این ها «سخنگوی اصلی و صادق جنبش مردمی میهن» شان
هستند! آن ها که تیزترند، بدگمان می شوند و سخن چینی می کنند و رسانه های پر و
پیمان مان نیز آن را باد می زنند تا بویش بهتر اینور و آنور پراکنده شود. بد هم
نبود، اینک که نزدیک به دو سال از نوید این برنامه ریزی های مشخص می گذرد، اندکی درباره
ی چگونگی اجرای آن برنامه ها، دستکم در خط و خطوط کلّی آن و اینکه چه بازه ی
زمانی را دربر خواهد گرفت، می گفتید یا می نوشتید. با این همه، باید امیدوار باشیم
ـ چون کار دیگری نمی توان کرد! ـ که خدای نکرده با برنامه ی چنگ اندازی نیروهای
نظامی کشورهای مان، درهم نشود که آنگاه کار سخت گره خواهد خورد و درآوردن این برنامه
از آن یکی با دشواری های باز هم بزرگ تر و درازمدت تر روبرو خواهد شد.
ما چون پیشاپیش می دانستیم شما از آنگونه آدم ها که ایرانی
ها آن ها را «مگوزید بر ما» می نامند، نیستید، برخی ناگفته ها را گفتیم و امیدواریم
آنچه بر زبان آوردیم را با فرو کردن بینی مان در کار و بار حزب تان یکی نگیرید که
چنین آماجی در سر نداشته و نداریم. پیشامد است و گاهی از دست، زبان یا جای دیگر
آدم درمی رود و گریبان خودش را می گیرد!
راستی! نگفتید، میهن اصلی شما کجاست؟!
از زبان یکی از پیشواز کنندگان زبان دراز آن «بهشت بَرین»: ب. الف. بزرگمهر ۱۶ مهر ماه ۱۳۹۸
پی نوشت:
۱ ـ «حاج
آقا ما متأثر شدیم؛ بخاطر عظمت شما؛ بخاطر بزرگواری شما ...»، سخنان همراه با اشک
و آه پیرمردی که از "نیکوکاری" «رضا مارمولک» در کمک به مردم تنگدست
برانگیخته شده و می خواهد همراه دیگران، دستی در کمک رسانی داشته باشد؛ برگرفته از
فیلم «مارمولک» با بازی به یاد ماندنی پرویز پرستویی
۲ ـ سخنران اصلی این مراسم، رفیق «چوخ بختیار» بود که موضعگیریهای حزب ... سی و یک سال پس
از فاجعه ملی را تشریح کرد ... در کنار مراسم بزرگداشتِ خاطره جانباختگان فاجعه
ملی، جلسهای هم به ابتکار "حزب کمونیست" و «شورای
صلح» کشورِ کانادا [بهشتِ دزدان سرمایه ی جهان بویژه از ایران خودمان] در «تورنتو»
پیرامون اوضاع حساس منطقه برگزار شد که نماینده حزب [همانا «چوخ بختیار» یاد
شده!]، سخنران اصلی آن بود. (افزوده های نمایش داده شده ی درون [ ] از آن من است. «چوخ بختیار»،
زبانزدی بکار برده شده از سوی زنده یاد صمد بهرنگی
است که بجای نامِ یاد شده، نشانده ام. ب. الف. بزرگمهر)
۳ ـ «بهشتِ بِرین» هم اگر خواندید، آب از آب تکان نمی خورد؛ زیرا کلان ترین دزدانِ
سرمایه های ملی کشورهای جهان، نامدارترین تبهکاران زنگوله پا و میهن فروشان رنگارنگ
از آن میان، خُشکه مقدس های کوجیده از ایران خودمان، در آنجا رحل اقامت افکنده و
جز این و شاید یکی دو کار دیگر، کار دیگری ندارند.
۴ ـ «... اعتبار روزافزون جهانی حزبِ ...، بهمثابه سخنگوی اصلی و صادق
جنبش مردمی میهنمان، امکانهایی جدید در عرصه همبستگی بینالمللی با مبارزات
دلیرانه مردم ما و گسترش آن ها بوجود آورده است که برای اجرای آن ها برنامهریزیای
مشخص و طولانی مدت باید انجام داد.» (برجسته نمایی های متن از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
۵ ـ
بجای «خدا»!
۶ ـ پی
نوشت شماره ۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر