کَاَنَّهُ خودمان شده ایم
خط قرمز ...
ـ بعله! خدا را شکر بلطف بیانات
پرقدرت حضرتعالی، همه ی کارها روبراه تر از پیش است و دشمنان از ترس، ماست ها را
کیسه کرده اند! البته، پیرو قرارهای قبلی با اروپایی ها و دوستان دیگر، «سی تُف» و
«فاتُف» هم بخوبی و خوشی تمام شد و درباره ی برنامه ی موشکی هم قرار گذاشتیم، همه
ی آن ها را در همین ایران اسلامی خودمان خرج کنیم! چاره ای نبود؛ در برابر آن
فرمایشات که همه شان با تعریف و تمجید از آن ها یاد کردند و حتا یکی از سران شان،
حضرتعالی را با عیسا مسیح مقایسه کرد و گفت، نور از چهره شان می بارد،۲ ناچار بودیم این چند قلم را بپذیریم. حضرتعالی
مستحضر هستید که همه ی این ها پیش از این در
«برجام» هم پیش بینی شده بود و ما برای آنکه عوام النّاس رَم نکنند، ناگزیر هر بار
یکی از آن ها را با تاخیر چند ماه به چند ماه رو کردیم. بحمدلله پول های بلوکه شده
مان در امارات و جاهای دیگر آزاد شد. آن غول بیابانی هم برخی معافیت های
قراردادهای نفتی مان با عراق و انگلیس و جاهای دیگر را تمدید کرد. ناگفته نگذارم
که ما در همین تحریم ها الی ماشاء الله نفت کوره و میعانات و تره بار و اینا به
اکناف عالم فروختیم و درآمدمان در مقایسه با پیش از تحریم، تفاوت چندانی نداشت.۳ حتا برادران عربستان هم، حال که گرمای هوای
آن بیابان شکسته شده و می توانند مانند آبا و اجدادشان هر از گاهی، شترسواری کنند،
حال شان بهتر شده و پیام های دوستانه می فرستند ...
ـ خوب! همه ی این ها بجای خود؛
ولی انشاء الله، هر کار می کنید، دور ما را خط بکشید و دیگر به نرمش قهرمانانه
وادارمان نکنید! کَاَنَّهُ خودمان شده ایم خط قرمز و خواب و خوراک نداریم. یک چیز
را هم در صحبت های جنابعالی، درست ملتفت نشدیم. منظور شما از خرج کردن موشک و
اینا در ایران اسلامی چه بود؟
ـ آقا خدای نکرده فکر بد به
خود را ندهید؛ شما سرور ما هستید. ما شما را چون تخم چشم خودمان دوست داریم. منظور
همین عوام الناس هستند. نمی خواهیم خاطرتان را مُکدّر کنیم. دی ماه ۹۶ که یادتان
نرفته که چه ناسزاهایی دادند و شما را به اندازه ای کوچک شمردند که ناچار شدید خودتان
را «حقیر» بنامید. بحمدلله بخیر گذشت. نمی خواستیم برای شما بگوییم؛ چون نسبت به
اروپایی ها سوء ظن دارید؛ ولی ما که با آن ها نشست و برخاست های مکرر داریم، هر
بار می پرسند، چرا آقای تان بیخود دشمن تراشی می کند؟! ما که تعامل خوبی با شما از
قدیم تا بحال داشته و داریم. دشمن شما در کشور خودتان است. جسارتا اگر از ما هم
بپرسید، می گوییم آن ها حق دارند؛ حتا آن غول بیابانی آنسوی اقیانوس همین ها را می
خواهد و ما خوب می دانیم که نه تنها در پی نابودی شما نیست که به شما ارادت قلبی
نیز دارد. خوب! خدا همه را یکسان که خلق نکرده! این یکی جانداری نامتعادل است و
گاهی تنوره هم می کشد. به هر رو، ما چه تعاملی با عوام النّاس بی چشم و رو می
توانیم داشته باشیم که پولی در بساط شان نیست و دست شان همیشه بسوی ما دراز است؟!
در حالیکه با آن ها تا عمر داریم از هر باره می توانیم «مبادله ی وفا و محبت و شرف»۴ داشته باشیم.
ب. الف. بزرگمهر سوم آبان ماه ۱۳۹۸
پی نوشت:
۱ ـ ... بهتر
است با نوایی تا اندازه ای خفه، سنگین و زنگدار، آنگاه که عرعر خر به اوج می رسد،
خواند! هم دلنشین تر است و هم پژواکی خوب و نزدیک به واقعیت دارد
برگرفته از پی نوشتِ نوشتار «کمدی کلاسیک پیرزن ارمنی و ՛حضرت
آقا՝!»، ب. الف. بزرگمهر ۱۳ دی ماه ۱۳۹۵
۲ ـ چند
سالی پیش از این، «مستر مافیوز روسی»، این پوش را در پالان این مردک دَبَنگ،
چپانده بود.
۳ ـ «در سال گذشته، ایران [بخوان رژیم خرموش ها!]
۶ میلیارد
و ۷۶۴
میلیون دلار کالا به این کشور [«امارات متحده عربی»] صادر کرده که سهمی کم
و بیش ۱۵ درصدی در کل صادرات غیرنفتی ایران داشته است. ՛امارات متحده عربی՝
همچنین بزرگترین مشتری فرآورده های نفتی ایران بویژه نفت کوره است که میلیاردها
دلار برای ایران ارزآوری دارد.»، برگرفته
از نوشته ای سودمند به نامِ «آیا جنگ در گذرگاههای نفت جدی است؟» در تارنگاشت
دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها:
«رادیو فردا» پنجم امرداد ماه ۱۳۹۷
۴ ـ «مارکس
و انگلس در «مانیفست حزب کمونیست»، درباره گونه «سوسیالیسم فئودالی» از جمله چنین
نوشته اند: ՛آنها بورژوازی را از آن جهت که پرولتاریای انقلابی پدید می آورد به
مراتب بیشتر سرزنش می کنند تا از آن جهت که به طور کلی پرولتاریا پدید می آورد. بدین
جهت آن ها به هنگام مبارزات سیاسی، در تمام اقدامات قهرآمیز علیه طبقه کارگر شرکت
می ورزند و در زندگی عادی نیز به رغم تمام عبارت پردازی های پرطمطراق خود، هیچ
فرصتی را برای جمع کردن سیب های زرین و مبادله وفا و محبت و شرف با سودهای ناشی از
فروش پشم گوسفند و چغندر قند و عرق، از دست نمی دهند ...՝» مانیفست حزب کمونیست، کارل مارکس و فریدریش انگلس، برگردانِ زنده یاد محمد پورهرمزان، چاپ دوم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر