«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ آذر ۳, یکشنبه

آقا شما چرا با افزایش بهای بنزین همداستان شدید؟

پسر جان! اگر می گفتیم نه، ما را دوباره به پُل می بردند* و روشن نبود در فرجامِ کار چه از آب درمی آمد. نمی خواهید که برای چندمین بار نرمش قهرمانانه کنیم؟ تازه، این بار این امکان که رهبرتان را به آن نَرّه غول بیابانی در آنسوی اقیانوس بسپارند و شما در  اینجا بجای گریه، شیون و زاری راه بیندازید و توی سرتان بزنید، کم نبود.

از زبان «کیر خر نظام»:  ب. الف. بزرگمهر   سوم آذر ماه ۱۳۹۸

* آن «پل» را می توان هم به آرش فنّی آن در ورزش پهلوانی کُشتی بدیده گرفت که گونه ای هماوندی با «نرمش قهرمانانه» نیز دارد و هم پل لرزانی بسته شده در برزخ میان گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در یکسو و دَم و دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها برهبری آن غول بیابانی بیم برانگیز در سوی دیگر آن که «حضرت کیر خر نظام» از هر دوی آن ها ترس مرگ دارد. گزینش هر یک از این دو آرش با خود شما!

پی افزوده:

مشنگی با اشاره به گفته های «کیر خر نظام» در درس «خارج از فقه» وی از آن میان، گفته بود:
«ایشان جوانمردی کردند و گفتند من کارشناس نیستم و سررشته‌ای در مسائل اقتصادی ندارم؛ ولی از تصمیمات سران قوا حمایت می کنم؛ و با این اقدام همه توطئه را در همان گام اول خنثی کردند. یکی از طلبه ها به رهبر انقلاب گفتند، آقا شما چرا با افزایش قیمت بنزین موافقت کردید؟ رهبری پاسخ دادند که چه کاری می‌توانستیم انجام دهیم که گریه حاضران را در پی داشت.» (گزیده نوشتار زیر)

هنگامی که آن را می خواندم، نمی دانم چرا ناخودآگاه «ابوجهل» در ذهنم زنده شد که گویا چند بار پیامبر تازی را در گفتگو و ستیزه های دوره ی نخستین رویاهای پیامبر شدنش با منطقی کوبنده و استوار سر جایش نشانده بود و به همین شَوَند، پس از آنکه آن پیامبر آسمانی ـ ریسمانی نیروی بیش تری یافت، وی که یکی از اندیشمندان دوره ی خود بود را «ابوجهل» نامید. بماند! به هر رو با خود گفتم: صد رحمت به «ابوجهل»! (با همان مانشِ کینه توزانه) یاوه هایی است که یکی پس از دیگری می بافند و در این باره، تنها گفته های این مردک مشنگ نیست؛ دیگرانی نیز همینگونه مغلطه کرده اند؛ بی آنکه دریابند چه شکر گُنده ای در خَندقِ (عربی شده ی «کَندَکِ» پارسی) بلا سرازیر کرده اند:
گویا آقا برای بور کردن ضد انقلاب با افزایش بهای بنزین همداستان شده اند!

گونه ای «جَهل مُرَکَّب» (در خوش بینانه ترین برخورد!) که پیشاپیش بدانی یا دستِکم گمانه بزنی چه زیان ها و آسیب های بزرگی در پی این یا آن ندانمکاری پدید خواهد آمد و بدست خود، زمینه ای درخور برای به میدان آمدنِ آنچه «ضد انقلاب» می خوانی، فراهم کنی و پس از ببار آمدنِ زیان های جانی و مالی سترگ، این داو ریشخندآمیز را پیش بکشی که می خواستیم بورشان کنیم! شاید بصیرتی بیش از اندازه که به «جَهل مرکب» سر می زند.

آیا از این هوده برخوردارم که بگویم:
ایران و ایرانی گرفتار چنین گورخرهایی یکی از دیگری خِنگ تر شده و یک «کیر خر» کژ و کوله بالای سر همه مان کاشته اند که به هر سو خم و راست می شود، «خدا قوت» می گوید؟

ب. الف. بزرگمهر   سوم آذر ماه ۱۳۹۸

***

یکی از طلبه ها به رهبر انقلاب گفتند، آقا شما چرا با افزایش قیمت بنزین موافقت کردید؟ رهبری پاسخ دادند، چه کاری می‌توانستیم انجام دهیم (؟!) که گریه حاضران را در پی داشت.

مهدی چمران با اشاره به ناآرامی های اخیر در پی افزایش بهای بنزین گفت:
این حوادث که پیش می‌آید انسان می‌فهمد امنیت یعنی چه. امنیت ما امنیتی مثال‌ زدنی در فضای کاملا ناآرام خاورمیانه است و این به برکت خون شهدا و رهبری عزیز و فرزانه به وجود آمده و باید آن را قدر بدانیم و دنبال کنیم [گیریم که عوام النّاس، هیچگاه از امنیت برخوردار نباشند؛ همواره در پی کار بدوند و گیر نیاورند؛ گیریم که تنگدست و نیازمند نان شب باشند. گیریم که هر بار، شماری از آن ها در میدان های مین، پاسداری از گنبدهای حضرات معصومه و سَکینه و رُقیه و قس علیهذا، قربان شان گردم و نیز شورش ها و آشوب ها کشته شوند. چه باک! از هر سو کشته شود بسود اسلام است و همگی فدای تخم چپ رهبر عزیز]
  
مهدی چمران، عصر چهارشنبه در همایش گام دوم انقلاب با اشاره به سخنان اخیر مقام معظم رهبری در درس خارج فقه، گفت:
ایشان جوانمردی کردند و گفتند من کارشناس نیستم و سر رشته‌ای در مسائل اقتصادی ندارم، ولی از تصمیمات سران قوا حمایت می کنم و با این اقدام همه توطئه را در همان گام اول خنثی کردند. یکی از طلبه ها به رهبر انقلاب گفتند آقا شما چرا با افزایش قیمت بنزین موافقت کردید، رهبری پاسخ دادند که چه کاری می‌توانستیم انجام دهیم، که گریه حاضران را در پی داشت.

وی با طرح این سوال که چرا نیروهای امنیتی از دو ماه پیش‌تر جلوی گروه‌های اغتشاشگر را نگرفتند، گفت:
نیروهای امنیتی باید به میدان می‌آمدند و قبل از هر اقدامی اشرار را شناسایی و دستگیر می‌کردند. توطئه ها پشت سر هم چیده شده، انشالله که دولت مثل دلار ۴۲۰۰ تومانی اشتباه نکرده باشد. [البته نه رهبری، نه دولت و نه حتا نیروهای امنیتی، نیازی به شناسایی و دستگیری اشرار نداشتند؛ زیرا همگی آن ها خودی بودند و برای چنین روزهایی سازمان داده شده بودند که بسوزانند و درب و داغان کنند و گردن مردم به میدان آمده بیندازند تا بهانه ای خوب برای سرکوب شان و نمایشی درخور برای دوستان «مُستکبر جهانی» فراهم شود. گیریم که در آن بگیر و ببندها تنی چند جوان و نوجوان نیز فریفته شده و همراهی کنند؛ چه از این بهتر؟!]

این افراد [که کمابیش همگی از خودمان بودند] حتی شاید زمان اقدامات خود را هم به دقت تنظیم کرده بودند و به مردم هم نگفته بودند و البته پیش از آن هم تاکید کرده بودند که (افزایش قیمت بنزین) دروغ است و چنین چیزی نخواهد شد، مردم شب عید میلاد رسول اکرم (ص) خوابیدند و صبح شنیدند که بنزین گران شده است. [«شاید مردم از دست اقدامات نسنجیده برخی مسوولین دلخور باشند؛ اما این یک اختلاف خانوادگی است که فقط ابلهان جدیّت آن را باور می‌کنند ... حضور سازمان یافته گروه‌های ضدانقلاب در تجمعات اخیر کاملا محسوس است. کدام معترضی با تجهیزات کامل بازکردن تیر چراغ برق، گاردریل و ... به میدان اعتراض می‌آید و با سلاح سرد و گرم مردم را تهدید می‌کند تا به صف اعتراض بپیوندند. پشتیبانی تمام عیار فیک نیوزهای آنطرف آبی هم این مضحکه را رسواتر می‌کند.» گُزیده ای از گفته های مردکی نادان در جایگاه «رییس سازمان پدافند غیرعامل خرموش های اسلام پیشه»، برگرفته از «خبرگزاری فارس»  ۲۷ آبان ماه ۱۳۹۸]

گزیده ای برگرفته از «روز نو»  ۳۰ آبان ماه ۱۳۹۸

بختی برای ویرایش گسترده ی این گزیده نوشتار نداشتم.  برجسته نمایی های متن و افزوده های درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!