سال های آزگار این در و آن در زدیم؛ چندین و چند بار، دست
به دامان عُلمای لمیده در قم شدیم؛ ولی چون آونگی آویزان میان دو پای خود نداشتیم،
«رَجُل»* شناخته نشدیم؛ «رَجُل سیاسی»
پیشکش شان! به هر رو، برای ما بد هم نبود؛ در میان بانوان چادر چاقچوری، برای خود سری
شدیم و نظام اسلامی نیز از کوشش مان که زنان را بسویی کشانده بودیم که با خواست
های بنیادین شان برای برابری با مردان، کم تر رابطه ای داشت، سود فراوان برد. حال
که پر کشیده و رفته ایم، ادب دروغین را کنار نهاده و رُک و پوست کنده تر می گوییم:
گیریم که حتا رییس جمهور هم می شدیم! آیا آبی برای مردم و
زنان گرم می کرد؟ آن ها که ما را به تخم شان هم نمی گرفتند ...
از زبان روح پرکشیده ی آن مرحومه که خوشبختانه «آسمان
نخست» که فرشتگان آن همگی از دَم گاوند** را بخوبی و خوشی رد کرده به آسمان های بالاتر
رهسپار است: ب. الف. بزرگمهر ۱۱ آبان ماه ۱۳۹۸
پی نوشت:
* واژه ی عربی «رَجُلِ» در
بنیاد خود به همان آرش «ذَكَر» در عربی یا کیر در پارسی است.
برگرفته از پی نوشتِ نوشتارِ «پس از نزدیک به ۴۰ سال آزگار، هنوز
نمی دانند ՛՛رَجُلِ سیاسی՝՝ چگونه شناخته می شود؟!» ب. الف.
بزرگمهر ۲۱ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶
** «فرشتگان آسمان نخست، همگی
از دَم گاوند!»
زیرنویس تصویر:
اعظم طالقانی، فرزند زنده یاد
محمود طالقانی، هشتم آبان ماه ۱۳۹۸ درگذشت. وی، نخستین بار در سال ۱۳۷۶ خورشیدی، نامزد ریاست جمهوری خیمه و خرگاه نظام شد؛ ولی به شَوَند شناخته
نشدن به عنوانِ «رَجُلِ سیاسی» کنار زده شد. در سال های پس از آن تا واپسین خیمه
شب بازیِ نامور به «انتحابات ریاست جمهوری»، کوشش های وی، هر بار به همان شَوَند
ناکام ماند و سرانجام ناکام دیده از جهان بربست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر