به بهانه ی بازپخششی دیگر
بختی چندان برای نوشتن ندارم. تنها به همین بسنده می کنم که
بگویم:
زمینه و پشت پرده ی دادگاه های راه انداخته شده برای رسیدگی
به دزدی ها و پولشویی های کلان تبهکاران اقتصادی و اجتماعی بسان کشمکش همین سگ ها
بر سر پاره گوشتی چرب و نرم میان نیرومندترین باندهای تبهکار کالبد یافته در
بالاترین رده های هرم نظام بی در و پیکر ایلخانی بدرازای سالیان است. دستِ بالا
شاید تنی چند از بزهای بلاگیر را دراز کنند و چه بسا برخی چون اکبر طبری از آن
دادگاه های نمایشی سربلند بیرون بیایند و نیز برخی دیگر را با دریافت سهمی بسزا از
آنچه ربوده شده به بهشت های زمینی شان فراری دهند. روند دادگاه ها که دانسته و
آگاهانه کش داده می شوند، گواه خوبی بر این همه است؛ روندی ناساز با (برخلاف) دادگاه
های فرمایشی کنشگران کارگر و آموزگار و دیگر گروه های زحمتکشان که سر و ته آن با
فرمان های گاه سنگین ده پانزده سال زندان و تازیانه های خوارکننده جان و روان آدمی
بسیار زود هم آورده می شود تا آب از آب تکان نخورد. این ها را بویژه برای آن گروه
های اجتماعی می نویسم که به سرانجام کارِ چنین دادگاه هایی دل خوش کرده اند.
آنچه شهاب الدین غندالی، یکی از دستگیرشدگانِ پرونده ی «بانک سرمایه » و مِهتَرِ (رییس) پیشینِ «صندوقذخیره فرهنگیان» در ویدئوی پیوست (برگرفته از تلگرام ۱۳ امرداد ماه ۱۳۹۹) بر زبان رانده با آنکه پرتوی کوتاه به گوشه ای باریک از چپاول لگام گسیخته در میهن مان می افکند، بخوبی روشنگر روندی ویرانگر است که در فرجام خود به فروپاشی اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی می انجامد و سرزمین ایران را تکه پاره خواهد نمود.
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ امرداد ماه ۱۳۹۹
https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/08/blog-post_4.html
«ویدئوی پیوست»: شهاب الدین غندالی، یکی از دستگیرشدگانِ پرونده ی بانک سرمایه
***
ولش کن مادرچخی!
... و آن سگ سیاه بزرگ تر را که خودی می نماید، کم مانده بود یادم برود؛ شاید سگی بابصیرت و استخوان خردکرده باشد که هشدار می دهد:
سر و صدایش را در نیاورید، مادرسگ ها! هر کار می کنید، آبروی سگ ها را پیش دیگران نبرید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر