«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

ملت عزیز را بار دیگر کجا خواهیم دید تا پاسخگو باشیم؟! ـ بازانتشار

فاطمه بانو (همسر مهدی کروبی):
یک لحظه فرصت به آن‌ها داده نشد از خود دفاع کنند. آقایان به دنبال فرسایشی شدن شرایط آن‌ها هستند که همین شده است.  چه پاسخی در آینده به ملت عزیز خواهند داد؟ ایسنا» دوم آذر ماه ۱۳۹۶)

پاسخ «آقا بیشعور نظام» به «فاطمه بانو»:
ما خودمان هم فرسوده ایم. کاری بود ناخواسته که از دستمان در رفت. ملت عزیز را بار دیگر کجا خواهیم دید تا پاسخگو باشیم؟!*

ب. الف. بزرگمهر    دوم آذر ماه ۱۳۹۶


* بماند که آن کار از جای دیگرش در رفت و به ملت عزیز نه در گذشته پاسخگو بود و نه هم اکنون پاسخگوست که در آینده پاسخگو باشد. اگر آن همشهری جاودانه عُبید زاکانی در بستر مرگ، ناخواسته تیزی در کرد، این مردک دَبَنگ سال ها به چنین کاری سرگرم است.

افزوده:
قزوینی را در حالت نزع، تیزی از كون بجست. گفتند: از حاضران شرم نداری؟ گفت: من ایشان را بار دیگر كجا خواهم دید تا شرم دارم؟   جاودانه عُبید زاکانی

خرموش های فرمانروا بر میهن مان، در پی نابودی توده های مردم ایران هستند

با آنچه جُسته و گریخته درباره ی همکاری های تبهکارانه ی گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان با رژیم های تبهکار برخی کشورهای اروپای باختری در زمینه های گوناگونی از آن میان، ساخت آزمایشگاه های فراقانونیِ بخوبی پنهان نگاه داشته شده از دیدگان مردم ایران برای جدانمودن آخشیج های بدن آدمی بویژه نوزادانی که از تنگدستی بفروش می روند و نیز برخی پژوهش های تبهکارانه ی دیگر که در آن ها از ایرانیان تنگدست و نگونبخت بجای جانوران آزمایشگاهی بهره برده می شود، می دانم و هنوز به شوندهایی از آن میان، کمبود داده ها درباره ی آن ننوشته ام، کم ترین دودلی در درستی سخنان دلسوزانه ی آقای محمدرضا هاشمیان، پزشک «فراویژه کار»۱ تیمارخواری های۲ ویژه در «بیمارستان مسیح دانشوری»۳ بخود راه نمی دهم. (ویدئوی پیوست)

تبهکاری سترگ خرموش ها در انجام ندادن بهنگامِ پیشگیری های رویهمرفته ساده برای جلوگیری از گسترش ویروس مرگبار «کرونا» در میهن مان که شمار دچارشدگان و مرگ و میر آن را بسیار بیش تر از شمار رسمی بر زبان آمده ی تبهکاران دست اندرکارِ ایران بربادده، افزایش بخشید و همچنان نیز پی گرفته می شود را ناساز با (برخلاف) آنچه برخی ساده دلان می پندارند، تنها از روی خریّت نمی دانم. آن ها بویژه «دولت زهدان اجاره ای» به شوندهای گوناگون، دانسته و آگاهانه، در پی نابودی توده های مردم ایران هستند؛ اگر گفتاردرمانی های شان را نادیده گرفته و به کارکردشان نیک باریک شوید، دریافت آن چندان دشوار نیست. کارکرد این بیشرف های بجان مردم ایران افتاده و آماج هایی که در سر می پرورانند را تنها می توان با سیاست و کارکردِ امپریالیست های تبهکار انگلیسی در دوره ی نخستین جنگ جهانی در میهن مان سنجید که نزدیک به نیمی از انبوه مردم ایرانِ آن هنگام از کمبود خوراکی پیامد سیاست های سمتگیری شده ی امپریالیست های کهنه کار، جان سپردند.۴  

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ فروردین ماه ۱۳۹۹

پی نوشت:

۱ ـ بجای «فوق تخصص»

۲ ـ تیمارخواری را در اینجا بجای «مراقبت» بکار برده ام. کاربرد «تیماری» نیز درست است؛ گرچه، کاربرد «تیمارخواری» همراه با این یا آن ویژه کاری در زمینه های بهداشتی و پزشکی از دید من، سزاوارتر و باریک تر است، ب. الف. بزرگمهر

۳ ـ بنیاد داده ها و ویدئوی پیوست، برگرفته از «تلگرام معلمان عدالتخواه» به تاریخ  ۱۲ فروردین ماه ۱۳۹۹ است.

۴ ـ «بزرگ ترین فاجعه نسل كشی قرن بیستم در كشور ما، ایران، اتفاق افتاده است. طبق اسناد آمریكایی، در سال ۱۹۱۴ جمعیت ایران ۲۰ میلیون نفر بود كه در سال ۱۹۱۹ به ۱۱ میلیون نفر كاهش یافت. توجه بفرمایید. یعنی حدود ۸ الی ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماری های ناشی از كمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند ... چهل درصد از مردم ایران طی دو سه سال قلع و قمع و نابود شدند. تنها در سال ۱۹۵۶ بود كه ایران توانست به جمعیت ۲۰ میلیونی سال ۱۹۱۴ برسد. عجیب تر از همه، نقش بریتانیا در این فاجعه است. قحطی بزرگ در زمانی اتفاق افتاد كه سراسر ایران در اشغال نظامی انگلیسی ها بود. ولی انگلیسی ها نه تنها هیچ كاری برای مبارزه با قحطی و كمك به مردم ایران نكردند، بلكه عملكرد آن ها اوضاع را وخیم تر كرد و سبب مرگ میلیون ها نفر از ایرانیان شد ...»  برگرفته از گفتگوی رسانه ای محمدقلی مجد، پژوهشگر تاریخ، درج شده در یادداشتِ «رضا شاه، سرسپرده ی انگلیس و شاه دزد تاریخ ایران و جهان!»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ اَمرداد ماه ۱۳۹۴

ویدئوی پیوست: خرموش های فرمانروا بر میهن مان، در پی نابودی توده های مردم ایران هستند (نامگذاری ویدئو از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)




چه اشکالی داره زمین اینجور خلوت باشه؟! ـ بازانتشار

اشکالی داره بجای ده میلیارد آدم که مانند مور و ملخ تو دست و پای هم می لولن، زمین اینجور خلوت باشه تا چند تا آدم دُرُس و حسابی توش شلنگ تخته بندازن و از زندگی سرشار بشن؟! هان! دروغ می گم؟ بیا این کلاه منُ بگیر جلوت بذار تا داوری کنه! خواهید دید که حقُّ به من می ده ...

از زبان لات بی سر و پای «یانکی»: ب. الف. بزرگمهر   ششم اَمرداد ماه ۱۳۹۷



جایی برای نگرانی نیست! ـ بازانتشار

در جهان، گرسنگی بیشتر از بیماری «ایدز» کشته می دهد؛ ولی چون آدم های پولدار را نمی کشد، نگران کننده نیست!

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

تصویر از گوگل پلاس و بگمان بسیار، کار نگاره گر پیشرو و پرآوازه ی آلمان در دوره ی جنگ جهانی دوم: «کِتِه کُلویتس» است.



ما خودمان بلدیم چجوری میانجی گری کنیم ... ـ بازانتشار

«ما گفته ایم که نیازی به میانجی‌گری نداریم ...»* وقتی خودمان، امین ناموس هر دو سو، اینجا هستیم، چه نیازی به میانجی؟! ما خودمان بلدیم چجوری میانجی گری کنیم ...

ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/06/blog-post.html


می خواستیم این ها را براه راست هدایت کنیم ...

پیشکش به همه ی کوشندگان راه رهایی توده های مردم از رنج و بدبختی گرانبار شده و از آن میان، پزشکان و پرستارانِ دلسوز و جانفشان ایران که در میان اینهمه سرشکستگی رقم زده شده از سوی خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان، ایران و ایرانی را سربلند نمودند؛ یاد همه ی جانباختگان جاودانه باد!

«کیر خر نظام»، اندیشناک با خود:
ما هر چه فکر می کنیم، سر درنمی آوریم؛ برای مان شده است یک معمای لاینحل! ما سال ها زحمت کشیدیم و به خیال خودمان، در مسجد و حسینیه و هر جایی که دست مان رسید، کندوی عسلِ اسلام ساختیم تا زنبورهای عسلِ پرورش یافته، پر و بال یافته به اقصی نقاط ولایت پرواز کنند؛ «به مردم عسل بدهند و به دشمنان نیش بزنند؛ هم عسل، هم نیش ...»* حالا هرچه به گذشته نگاه می کنیم، می بینیم اینا هر کس جلوی شان سبز شد را تنها نیش زدند و از عسل دادن شان در هیچ جا نشانه ای در دست نیست. کَاَنَّهُ اگر عسلی هم تولید کرده و بخورد مردم داده اند که ما از جزئیات آن چیزی نمی دانیم، بلانسبت شما و خودمان، باعث خنگی و خرفتی مردم شده، سر به کوه و بیابان و دریا و حتا اقیانوس های دوردست نهاده و گاه در میان راه به لقاء الله پیوسته اند! می خواستیم این ها را براه راست هدایت کنیم؛ ولی خودمان به کژراهه رفتیم؛ گرچه، شاید از همان نخست در کژراهه راه می سپردیم و نمی دانستیم. کسانی که فکر می کردیم بیدین و لاقید و بیخدا و کافرند یا آدم های خوبی نیستند و برای اسلام دل نمی سوزانند، اینهمه برای مردم جانفشانی کرده و می کنند؛ با همه ی بی چیزی شان به کمک مردم سیل زده و زلزله زده و هم اینک، «کرونا»زده می شتابند و بحمدلله، کم و کاستی های نظام مان که اگر غلط نکنم، همچنان روی شاخ گاو دست و پا می زند را جبران می کنند. از سوی دیگر، هر چه به پیرامون خود می نگریم، جز مشتی جَک و جانورِ گزنده ی دروغگو، آزمند، مال مردم خور، دزد و بی ناموس که سنگ اسلام به سینه می کوبند و ادعای ذوب در ولایت و اسلام دارند، آدمی درست و حسابی نمی بینیم؛ از بچه باز بیت خودمان بگیر تا سردارانِ از جبهه ی جنگ با صددام گریخته و گَلّه ی عظیم دزدان بیت المال و الی آخر. خوب! حالا ما چارشاخ مانده ایم و با خودمان دست بگریبانیم که این مساله را چجوری حل کنیم؟! آخر نمی شود که همه چیز وارونه شده باشد و اگر هم آزمونی الهی است از شما چه پنهان، از آن هیچ سر در نمی آوریم. انگار خدای رحمان و رحیم، استغفرالله بازیَش گرفته و سربسر ما گذاشته است! هر چه هم می گردیم تا ریشه ی این مسائل را پیدا کنیم و گناهکار را بیابیم، می بینیم که سرِ نخ همه شان به خودِ این حقیر خَتم می شود. دیگر جرأت نمی کنیم از راه راست و اینا چیزی بگوییم؛ مانده ایم، سرانجام چه کسی دست مان را خواهد گرفت و راه درست را نشان خواهد داد ...

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ فروردین ماه ۱۳۹۹

* بنگرید به «...  شاید آقا زنبورهای گاوی را بجای زنبورهای عسل اشتباه گرفته است؟!» ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ آذر ماه ۱۳۹۲

رو به کدام قبله نماز می خوانند؟ ـ بازانتشار

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/06/blog-post_6503.html



۱۳۹۹ فروردین ۱۱, دوشنبه

کودک کار، چاره ی دیگری ندارد ...


راست می گفتند که کارِ جهان به گوزی بند است ... ـ بازپخشش

برگرفته ای است از یک نویسنده که گفته است:
در روی زمین، هیچ چیز قطعی نیست و آرش چیزها با وزیدن بادی دگرگون می شود؛ و باد همواره می وزد؛ چه بدانید و چه ندانید!

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب:    ب. الف. بزرگمهر

نمی دانم چرا یاد پایان نامه ی دانشجوی عربی که به تازگی از دانشگاه الازهر مصر در زمینه ی شناخت و بازشناخت بادها دکترا گرفته می افتم که آن ها را به دو دسته ی کلی بخش نموده است:
الف. بادهای بدبو یا پرصدا که نیایش (نماز) را پوچ (باطل) می کنند؛ و
ب. بادهای بی بو و خاصیت یا یواشکی و بی صدا که به خاطر آن ها ناچار به دوباره نماز خواندن نیستی.

گویا آن دانشجو حدِّ شدت صدای بادهای مجاز را نیز بر پایه واحد پذیرفته شده ی جهانی آن: «دسی بل» اندازه گیری نموده است. با این همه، پژوهش وی از سوی گروه بزرگی از کسانی که آن ها را «بنیادگرایان اسلامی» می نامند، پذیرفته نشده است؛ زیرا از دید این گروه، هر بادی با هر چند و چونی، نماز را پوچ می کند.

می بینید؟! راست می گفتند که کارِ جهان به گوزی بند است؛ درست بسان بادی که از شکمِ آن دخترک پرخور و خُل و چِل در هنگامه ی داستان سرایی پرشور «دایی جان ناپلئون» در یک مهمانی وزید و چنان آشوبی خانمان برانداز براه انداخت که بنیاد آن خانواده ی اشرافی منش را دگرگون نمود و همه چیز را به هم ریخت و راست می گوید آن نویسنده که این باد همواره می وزد؛ و ما چه بدانیم یا نه، درست در گردباد یکی از همین بادها گرفتار شده ایم که هوش از سرمان پرانده و خِرَدمان را به زهر آغشته است. نمی دانم؛ ولی شاید یکی از دلیل های پذیرفته نشدن درخواست های مان از درگاه خداوند نیز همین باشد.

ب. الف. بزرگمهر    ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/04/blog-post_19.html

با اندوهی در دل و اندیشناک از آینده ... ـ بازانتشار

ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۷


زیرنویس تصویر:
جواهرده، سخت سر (تصویر از «گوگل پلاس»)


پیشکش برای مولانا احمد خاتمی ـ بازانتشار

به مناسبت سخنان حکیمانه اش در نماز جمعه ۱۳ اسفند ۱۳۸۹

... فرموده بودند:
«... مكتب ما هم شادی دارد و هم حزن. هم 
باید در شادی‌های مردم بدمیم و هم در حزن مقدس مردم همراه باشیم ... مراقب باشیم شادی با خرافات همراه نشود در شان یك ملت بزرگ فرهنگ سازی مثل ایران نیست كه پایبند به خرافات بی ‌اساسی مثل چهارشنبه ‌سوری باشد ...»

می پندارم کمی بیش از اندازه برای بر زبان راندن چنین سخنان گُهـ...ـرباری به مغز خود فشار آورده بودند:
دیشب، مردم در همه جای ایران تا آنجا که در توان داشتند، این جشن بزرگ و دیرینه را که یکی از نمودارها و نشانه های بزرگ و ارزشمند فرهنگی ایرانیان است، با شکوه هرچه بیشتر برگزار نمودند. 

عُبید زاکانی:
«شخصی خواست كه پُف در آتش كند بادی از كونش بجست فی الحال پشت در آتشدان کرد کونش را گفت: اگر تو را تعجیل است بفرمای.» 

... و سپارش من به ایشان این است که زین پس در فرمایشات خود کمتر شتاب کنند! 

ب. الف. بزرگمهر   چهارشنبه
۲۵ اسپند ماه ۱۳۸۹ 


بخدا ما خوبیم و خوبی شما را می خواهیم؛ اینهمه بر ما مگوزید!

ما که از ترس کون مان بیرون نیامده ایم؛ ولی شما عزیزان بگویید ...

ما که از ترس کون مان بیرون نیامده ایم و اگر زمانی هم خدای ناکرده کسی ما را به این کار وادارد، یکراست جلوی سفارت انگلیس می رویم و بست می نشینیم؛ ولی شما عزیزان بگویید «... که در ماجرای کرونا در ایران، کجای داستان هستیم؟ آیا ما از نقطه پیک و اوج عبور کردیم و در نقطه‌ای هستیم که به سمت شرایط بهتر حرکت می‌کنیم؟

از همه متخصصین، دیروز سوال کردیم کاری که تا امروز انجام دادیم، مورد قبول شماست و آیا نقصی دارد یا ندارد؟ خوشبختانه همه متخصصین کار انجام شده را قابل قبول و درست می‌دانستند ...

یکی از پزشکان مثالی می‌زد و می‌گفت این هم مثل آنفلوآنزایی است که هست، می‌رود و بعد می‌آید، اوج می‌گیرد و تمام می‌شود و دو مرتبه می‌آید. بنابراین باید خودمان را برای زندگی با یک چنین ویروس تا زمانی که معالجه قطعی و یا واکسن قطعی برای آن پیدا شود که هیچ‌کدام اینها تا امروز هنوز نشده است، آماده کنیم.

بنابراین تلاش‌ها باید برای این باشد که نگذاریم یک مرتبه در یک استان، شهر و جامعه‌ای یک اوج و پیک پیش روی ما قرار بگیرد که دستگاه درمان را با اضطراب و مشکل مواجه کند؛ شرایط را باید به گونه‌ای مدیریت کنیم که دستگاه درمان بتواند اینها را درمان کند و به تدریج از این مسأله عبور کنیم.

این هم که فعالیت‌ها آغاز شود، معنایش این نیست روزی که می‌گوییم فعالیت‌ها از نو آغاز شود یعنی همه آن پروتکل‌های بهداشتی را باز هم کنار بگذاریم؛ این سبک زندگی جدیدی که شروع کردیم در اینکه بهم دیگر دست نمی‌دهیم و قرب و نزدیکی‌مان بهم دیگر یک مقدار با فاصله انجام می‌گیرد، بسیاری از کارها را با تلفن و فضای مجازی انجام می‌دهیم و اینکه زندگی ما زندگی الکترونیکی شده است، برای یک مدتی باید ادامه بدهیم و حتی شاید این بیماری در بعضی از زمینه‌ها فرصتی برای ما بوجود بیاورد تا بخشی از زندگی را الکترونیکی کنیم و شرایط را تغییر دهیم و این به نفع جامعه ماست.

اما مردم عزیز باید بدانند در کنار سلامت که برای ما اصل اول امروز است، تولید هم به عنوان یک اصل است؛  نمی‌توانیم در کشور تولید را تعطیل کنیم؛ نمی‌توانیم در کشور تولید‌ و توزیع مواد غذایی و بهداشتی یا مغازه و فروشگاه‌اش را تعطیل کنیم؛ نمی‌توانیم نیازمندی‌های عمومی مردم از جمله در آب، برق، گاز و حمل و نقل را تعطیل کنیم. این کار امکان‌پذیر نیست.

یعنی مدیریت جامعه بر این مبنا است که سلامت، تولید، امنیت جامعه برای ما اصل است؛ همه نیروهای مسلح، مرزداران، پلیس، همه در صحنه هستند و اگر بنا باشد امنیت خدشه‌دار شود، اصلاً مفهوم ندارد؛ بنابراین اصول متعددی را داریم و این اصول را باید مد نظر قرار دهیم؛ اینها را در کنار هم مقایسه می‌کنیم و به یک تصمیم‌گیری می‌رسیم و از مردم هم خواهش می‌کنیم به آن تصمیمات عمل کنند تا از این شرایط سخت بگذریم.

نکته دیگری که می‌خواهم بگویم اینکه از همه آنهایی که بیرون صحنه هستند و فعلاً در صحنه تصمیم‌گیری نیستند -  ممکن است مقام و مسئولیتی هم داشته باشند و یا اینکه دو الی سه ماه دیگر مقام پیدا کنند و صندلی را چند ماه دیگر در اختیار بگیرند ـ خواهش می‌کنم کمک کنند. این شرایط، شرایط مرید جمع کردن و شرایطی نیست که بخواهیم جنگ سیاسی بکنیم؛ بحث الان نه جنگ سیاسی، نه حزبی، نه قومیتی، نه ملیتی است؛ یک مسأله عمومی جهانی است و می‌خواهیم از این مسأله به خوبی عبور کنیم.

بنابراین باید خودمان را در نظر بگیریم؛ زندگی با کرونای ضعیف‌تر، محدودتر در ماه‌های آینده نه زندگی بدون کرونا؛ این به این سادگی نیست که بگوییم ۱۰، ۲۰ روز دیگر کرونایی نیست. نه در جامعه هست و ممکن است عده‌ای مبتلا شوند و عده‌ای ناچار شوند به بیمارستان بروند؛ ولی کرونایی است که می‌توانیم با آن زندگی کنیم؛ نه ایران، همه دنیا اینطور است؛ از طرفی خودمان را باید برای پساکرونا آماده کنیم؛ برای آن روزی که درمان و واکسن این بیماری پیدا شود و همچنین در این شرایط باید خودمان را آماده کنیم برای همه نیازمندی‌های جامعه که امروز مورد توقع مردم است و ان‌شاء الله بتوانیم کار را پیش ببریم ...» (گزیده ای از پرچانگی های آخوند پفیوز امنیتی: حسن فریدون روحانی شده در حوزه های تنگ و تاریک، برگرفته از تارنگاشت «دولت زهدان اجاره ای» دهم فروردین ماه ۱۳۹۹)

بخدا ما خوبیم و خوبی شما را می خواهیم؛ اینهمه بر ما مگوزید!

ب. الف. بزرگمهر  ۱۱ فروردین ماه ۱۳۹۹

سخنگوی جانشکَر (جانشکار) یا همانا «عزراییل تازی»


۱۳۹۹ فروردین ۱۰, یکشنبه

این هم تندیسِ آقا بیشعور چندین هزار سال پیش ژاپن ... ـ بازانتشار

این هم تندیسِ آقا بیشعور چندین هزار سال پیش ژاپن، گرم سخنرانی آتشین و خودنمایی های گنده گوزانه:
«... گفتم که ما باید در همین صف مقدم با متانت و بدون هیچگونه تغییری در وضعمان پیش برویم تا مردم پشت سرمان بیایند و همین کار را کردیم. سرها را انداختیم پایین و بدون اینکه به روی خودمان بیاوریم که اصلاً سرباز مسلحی در مقابل ما وجود دارد، رفتیم نزدیک! به مجرد اینکه به یک متری این سربازها رسیدیم، من ناگهان دیدم مثل اینکه آنها بی‌اختیار پس رفتند و یک راهی به قدر عبور سه چهار نفر باز شد ...»

ب. الف. بزرگمهر    هشتم تیر ماه ۱۳۹۶

http://www.behzadbozorgmehr.com/2017/06/blog-post_199.html

این صندوق که به آن چشم دوخته ای، ناموس ماست

نخودی بخندی! این چه وضعی است؟! هر بار دست از پا درازتر نزد ما می آیی و پول می خواهی؟۱ از اخلاق خوب و حُسن نیت مان سوء استفاده می کنی و تا تهِ این صندوق را در نیاوری از رو نمی روی؟ خوب! صندوق که ته کشید، قطعه های موشک و اینا چجوری سفارش بدهیم؟ می خواهی برادران سپاهی مان که شبانه روز سرگرم سرهمبندی موشک هستند را هم بیکار کنی تا سُماق بمکند؟! «بسته ی کیر و اینا» با شغال های اروپاییِ دانش بنیان۲ درست می کنی؛ ولی از صابون و پاک کننده برای شستن دست دریغ می کنی! قمپز هم در می کنی که ما وضع مان از همه ی کشورهای «کیر و اینا»زده بهتر است؛ چون تخت های بیمارستان های مان تهی از بیمار است!۳ خودت را به خَرّیت زده، هم ما و هم عوام النّاس را همچنان خر انگاشته ای؟! خوب! وقتی بیماران بی پول را بجای روی تخت خواباندن و درمان کردن به خانه های شان روانه می کنی که برو، هیچ مَرگت نیست، همین می شود دیگر! وقتی هم که می میرند، می گویی بنویسند سینه پهلو کرده بودند. از کدام «پرستاران بسیار ارزشمند، فوق العاده و مجاهدانه»۴ یادت افتاده، سپاسگزاری کنی؟ آن ها که جان دادند و به لقاء الله پیوستند، دیگر نیازی به دیدن ریخت روباهی چون ترا ندارند؛ ولی اگر می خواهی به این بهانه پول مولی در بساط آن چند تا ضعیفه ی خودمان که دست به سیاه و سپید نزدند و یکی شان در گفتگو با «صدا و سیما» با بی بصیرتی هرچه بیش تر گفت که حتا یک آزمایش ساده برای این بیماران انجام نداده، بریزی به تو هشدار می دهم که چنین رفتاری عوام النّاس را جوشی می کند و دوباره بجان مان می اندازد. از این ها که بگذریم، هنوز حساب و کتاب آن چند بار برداشت از «صندوق» را نه تو و نه آن دستیارت که چهره اش، حضرت عزراییل عَلیهُ السّلام را هم به هول و هراس می اندازد، پس نداده اید. بگذار آب پاکی روی دستت بریزم:
این صندوق که به آن چشم دوخته ای، نه تنها خط قرمز که ناموس ماست.

ب. الف. بزرگمهر  دهم فروردین ماه ۱۳۹۹

پی نوشت:

۱ ـ «فکر نمی‌کنم هیچ کشوری شرایط کشور ایران را برای مقابله با بیماری کرونا داشته باشد که درحال حاضر در سخت‌ترین شرایطی که همه کشورهای دنیا با آن مواجه هستند ما حدود ۲۰ هزار تخت بیمارستانی خالی را در اختیار داریم. ... کار پزشکان و پرستاران بسیار ارزشمند، فوق العاده و مجاهدانه و فداکارانه است و از همه آن‌ها تشکر می‌کنیم. ... مجموعه رقمی که وزارت بهداشت و درمان و صندوق بیمه بیکاری نیاز دارد یک میلیارد دلار است که برای تامین آن امروز نامه‌ای را خواهیم نوشت و امیدواریم مقام معظم رهبری موافقت کنند که این رقم از صندوق توسعه ملی برای رفع معضلات و پیچیدگی‌های بیماری کرونا به ویژه برای رفع نیاز حوزه بهداشت و درمان به ویژه برای تجهیز بیمارستان‌ها تامین شود.» «خبرگزاری جان ننه شان دانشجو»  هفتم فروردین ماه ۱۳۹۹

۲ ـ «مدیر توسعه کسب و کار یک شرکت دانش‌‌بنیان ایرانی از ساخت کیت تشخیصی کرونا خبر داد و گفت: این کیت در اختیار آزمایشگاه‌های مورد تایید وزارت بهداشت قرار گرفت. در حال حاضر شرایط عرضه ۸۰ هزار کیت در هفته با توجه به شرایط آزمایشگاه‌های منتخب وجود دارد ... محققان و متخصصان شرکت، تمام‌‌وقت و با تمام توان روی این موضوع متمرکز شدند و دستورالعمل‌ و تجربه جهانی برای تشخیص ویروس کرونا خصوصا دو کشور پیشرو در تولید کیت‌های تشخیص کرونا یعنی آمریکا و چین را به کار بردیم. اکنون شرایط عرضه هشتاد هزار کیت در هفته با توجه به شرایط آزمایشگاه‌های منتخب وجود دارد؛ البته آمادگی خود جهت تحویل چهارسد هزار تست تشخیص نیز طی ماه آینده را اعلام کرده‌‌ایم ... در حال حاضر نیز مراحل تولید انبوه را با موفقیت پشت سر گذاشته‌ایم و با دریافت مجوزهای لازم آماده عرضه محصول به آزمایشگاه‌های مورد تایید وزارت بهداشت هستیم ... با این اقدام دانش بنیان‌ها نیاز کشور به کیت تشخیص کرونا رفع شد‌. به گونه‌‌ای که پس از رفع نیاز کشور می‌‌توانیم صادر کننده محصول باشیم ...» «خبرچینی تسنیم»  ششم فروردین ماه ۱۳۹۹

۳ و ۴ ـ پی نوشتِ شماره ی یکم

همه چیزمان به هم می ماند ـ بازانتشار

همانگونه که سیاست ما عین دیانت ماست، آموزش و پرورش مان هم عین باتوم و کهریزک و سرکوب و روسری و توسری و بچه باز بیت رهبری ماست. همه چیزمان به هم می ماند.

از زبان وزیر پفیوز چیزی به نام آموزش و پرورش:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶


زیرنویس تصویر:
وزیر آموزش و پرورش درباره بروز مشکلاتی برای برخی دانش‌آموزان در روزهای اخیر گفت: رایزنی‌های این وزارتخانه با دستگاه‌های ذیربط از جمله وزارت اطلاعات و قوه قضائیه برای حل مشکل این دانش‌آموزان ادامه دارد ... وزیر آموزش و پرورش اطمینان داد هیچ‌یک از دانش‌آموزانی که با مشکل مواجه شده‌اند تا تعیین تکلیف نهایی در زندان نگهداری نخواهند شد.

«جماران»   ۱۷ دی ماه ۱۳۹۶

تو آنجا بنشین، سخنرانی کن! ـ بازانتشار

ب. الف. بزرگمهر   هشتم آبان ماه ۱۳۹۴

http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/10/blog-post_413.html



۱۳۹۹ فروردین ۹, شنبه

مردم واقعی! ـ بازانتشار

مرگ بر آشوبگر، زنده باد کیر خر!

«راهپیمایی مردمی امروز [دوشنبه گذشته] را ببینند تا بدانند مردم واقعی چه کسانی هستند.»* مردم واقعی کسانی هستند که با هزار و یک بند و ترفند به ما وابسته اند؛ از مزدوران چاقوکش و ششلول بندمان در کالید بسیج و سپاه گرفته تا زنان بیوه و صیغه ی اسلام پناه که زیر چادر کارشان را پی می گیرند و بدون کمک های ما نمی توانند سر پا بمانند. خوب! البته با زور هم شده از بچه دبستانی گرفته تا کسانی که در دستگاه های دولتی و جاهای دیگر کار می کنند را به خیابان می کشانیم تا همراه با مردم واقعی، فریاد مرگ بر آشوبگر، زنده باد کیر خر سر دهند.

دنباله ی گفته ها از زبان کژدم گزیده ی آن نُنُربچه ی «وزارت خبرچینی بسود یانکی ها»:  ب. الف. بزرگمهر  هشتم آذر ماه ۱۳۹۸


* «عباس موسوی، در نشست خبری هفتگي با خبرنگاران با بر زبان راندن اینکه ایران پرخاش را هوده ی مردم می‌داند و گردهمایی های آشتی جویانه را برسمیت می‌شناسد، گفت: «ما سال‌های گذشته نیز شاهد اعتراضات بوده‌ایم؛ اما حساب اغتشاشگران و گروه‌های خط گرفته جداست.» ... وی به کشور‌های پشتیبان آشوبگران پیشنهاد کرد: «راهپیمایی مردمی امروز را ببینند تا بدانند مردم واقعی چه کسانی هستند.» برگرفته از «خبرگزاری پشم و شیشه»  چهارم آذر ماه ۱۳۹۸

خوش رقصی را از این سگ بیاموزید تا در هر دو جهان کامروا باشید! ـ بازانتشار

آن هنگام که این ویدئوی زیبا را همراه با متن افزوده روی آن درج کرده بودم، برخی پرخاشجویان «ولایت آقا» که شاید پرخاشجویی چند تایی از میان شان از سرِ راستی نیز بود، واکنش های تندی نشان دادند.

خوب! آیا هنوز هم سخنی برای گفتن دارند؟ آیا هنوز هم سرخ و بور می شوند که نه آقا، رهبر آسمانی ریسمانی ما از کون فیل بر زمین افتاده و یکی از دردانگان الله در عرش آسمان هفتم است؟ آیا هنوز هم رگ گردن نشان می دهند؟

دیدید که در خوشرقصی روی دست این سگ زدند!

ب. الف. بزرگمهر     هژدهم امرداد ماه ۱۳۹۴


سال نو همگی مبارک! ـ بازانتشار

خواهش می کنم از ما بچه ها برای خرموشا بازیچه درست نکنید!

اگه بابا ننه مون نون نیاره خونه از گرسنگی بیش تر از کرونا می ترسیم؛ با چه زبونی بهتون بگم؟!

از زبانِ کودکی دیگر:  ب. الف. بزرگمهر   نهم فروردین ماه ۱۳۹۹

ویدئوی پیوست (برگرفته از تلگرام؛ نامگذاری از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر):
خواهش می کنم از ما بچه ها برای خرموشا بازیچه درست نکنید



۱۳۹۹ فروردین ۸, جمعه

چاقو هنوز در جان نی است ... ـ بازانتشار

پسرک تیغه چاقو را در ساقه بلند نی نشاند و روی دسته فشار آورد. چاقو هنوز در جان نی بود که برقی بر تیغه لغزید و بازتابش در چشم پسرک نشست. رعد غرید. ناگهان رگباری تند بر نیزار پاشیده شد و صورت صاف برکه را پرآبله کرد. باد در نیزار می‌تاخت و صدای خشک نی‌‌ها به هر سو می‌‌پیچید.

از غرش رعد، غوطه ‌خورّک ها به سوی نیزار پریدند [کوچک ترین آنها در آب غوطه خورد و دیگر روی برکه پیدا نشد]. باران، سرد بود و جان برکه را سوراخ سوراخ می‌‌کرد [مه پایین می‌‌آمد و فضا از مه و رگبار، تیره و آشفته می‌‌شد]. پسرک نی‌ها را به تکه‌‌های کوچک‌تر برید. ته یکی از نی‌ها را روی چشم راست گذاشت و از سوراخش به آن سوی برکه نگاه کرد. در دایره مه‌آلود نی، ماشین‌هایی را در آن سوی نیزار دید. سه تا جیپ خاکی رنگ آنجا ایستاده بودند و افرادی با بارانی‌های سیاه پیاده می‌‌شدند. کلاه‌های گل و گشاد بارانی ‌ها، سرشان را پوشانده بود و رگبار و مه نمی‌گذاشت چهره‌ شان دیده شود. پسرک با دلهره، اما به سبُکیِ تکه‌ای به جلو خزید و با چشمانی حیران از لا‌به لای توده‌های نی مشغول تماشا شد.

سیاه ‌پوش ‌ها با صورت‌های هاشور خورده از رگبار، هشت نفر را از جیپ‌ها پیاده کردند. چشم‌های آن‌‌ها را با نوارهای سفیدی بسته بودند و در پس رگبار که دیوانه ‌وار می‌‌بارید، با شتاب همه را کنار هم ردیف کردند. دست راست اولین نفر، باندپیچی شده بود و خون از زیر باند بیرون می‌‌زد [سبیل‌‌های بور و نرمش با وزش باد تکان می‌‌خورد و قطره‌‌های زلال باران از دو طرفش می‌‌چکید. سیاه ‌پوش‌‌ها با شتاب در آمد و رفت بودند و دامن بارانی‌های بلندشان به پاهاشان می‌‌پیچید. پسرک، خیس از باران، نی‌ها را در چنگ می‌‌فشرد. بیحرکت، در جا خشکش زده بود و به آن سوی برکه ماتش برده بود. گاه لرزشی سراپایش را تکان می‌‌داد. بارانِ شفاف، میله میله و تکه تکه، فضا را می‌‌برید و مه در بین تکه‌ها می‌‌لغزید]. سیاهپوش‌ها، تفنگ هاشان را از زیر بارانی‌‌ها درآوردند و زانو زدند. همه جا خیس بود و آب برکه بالا می‌‌آمد. یکی از آن‌ها از جیب بغلش کاغذی بیرون آورد و با زبان ناآشنایی که پسرک چیزی از آن نفهمید، خواند. تند و تند و با لکنت خواند. ورقه خیسید، وارفت و به دست مرد چسبید. مرد بازحمت ورق را از دست‌‌های خود کند و تکه تکه روی زمین انداخت؛ اما یکی از تکه‌‌ها به دامن بارانی‌اش چسبید و همان ‌جا ماند.

غرشی میله‌های بلورین باران را لرزاند. غوطه‌ خورک‌‌ها در نیزار پنهان شدند. اولی، آن که دستش باندپیچی شده بود از جای خود تکان خورد. مشت‌‌های گره‌کرده‌‌اش را به هم فشرد. فشار و ضربه گلوله‌‌ها، نفر سوم و چهارم را که نوجوان و لاغر و باریک بودند، اندکی به هوا پرت کرد. از دور چیزی ترکید و باران شدیدتر از پیش آوار شد [غوطه خورکِ هراسانی از کنار پای پسرک گذشت و باشتاب سر خود را در پوشال‌های دامنه ی نیزار فرو برد؛ اما دُم و پاهای زرد رنگش با پره‌های گشوده، بیرون ماند. لرزشِ پره‌های پای پرنده آبی، پسرک را بیشتر ترساند].

پس از غرش گلوله‌ها، همه ‌جا خاموش شد. غوطه خورک، هراسیده، با زحمت از میان پوشال‌های نی بیرون آمد؛ اما از صدای انفجار گلوله‌هایی که در فاصله‌‌های معین، تک تک شلیک می‌شدند، در جای بی‌ حرکت ماند. سر کوچک و ماهوتی رنگش با هر شلیک تکان خورد. پشت کُرکی ‌اش که قطره‌های باران بر آن می‌‌لغزید با تلنگرهای نامرئی، هشت بار لغزید. با سرعت خود را در دل آب زد و فرورفت.

بخش نخست تکه داستانی از درویشیان به نام «درشتی»، سال انتشار ۱۳۷۳ نشر چشمه

این نوشته را از تارنگاشت مزدور دولت هلند: «رادیو زمانه» برگرفته و در نشانه گذاری ها اندکی ویرایش نموده ام. شوربختانه به کتاب علی اشرف درویشیان دسترسی ندارم. از آوردن نام نیمچه نویسنده ای که خود و نوشته ی بزور سرهم بندی شده اش را به علی اشرف درویشیان و نوشته ی وی پیوند زده، دانسته خودداری ورزیدم. او و نیمچه نویسنده های دیگری چون وی، سزاوار همان تارنگاشت مزدورند تا آن ها را بزرگ تر از آنچه هستند، بنماید و به خورد روشنفکرانی بیمایه تر از گونه ی خودشان دهد. برنام را با اندک دستکاری در آن از متن نوشته برگرفته ام.   ب. الف. بزرگمهر


هر کس نیرومندتر بود، زنده می مانَد ...

دنباله ی گفتگوی رسانه ای (ویدئوی پیوست) از زبان آن دست اندرکارِ دَم و دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها:
... بله همینگونه است؛ ولی یادم رفت، اشاره کنم که نه هیچکدام از ما فرمانداران و نه رییس جمهورمان، نمی توانیم دو کار را همزمان به انجام برسانیم! ما نمی توانیم هم کشور را از ورشکستگی اقتصادیِ پیش رو برهانیم و هم برای رهایی جانِ پیر و پاتال ها از این ویروس، هزینه های گزاف کنیم و هر آن، نگرانِ جان شان باشیم! ما باید میان این دو، یکی را برگزینیم؛ شاید خنده دار بدیده آید؛ ولی این به رفتار یکی از باهوش ترین رییس جمهورهای تاریخ مان: «لیندون جانسون» می مانَد که نمی توانست همزمان، فوتبال آمریکایی تماشا کند و ژَد (سَقِّز یا آدامس) بجود. خوب! در این باره، ناچاریم راهکار را به «گزینش طبیعی» واگذاریم: هر کس نیرومندتر بود، زنده می مانَد و ...

می دانم ناخوشایند است و کاربردِ «گزینش طبیعیِ» داروین که تنها دوران بسیار درازِ فرگشتِ طبیعی جانداران و از آن میان، فرگشت میمون های آدم نما تا واپسین نمونه ی آدمی: «آدم هوشمند»* را دربرمی گیرد، در پهنه ی اجتماعی، کاری نادانشورانه و نارواست و از دید برخی شاید تبهکارانه نیز باشد؛ ولی شوربختانه یا خوشبختانه با سمتگیری سامانه ی اقتصادی ـ اجتماعی مان همسویی و هماهنگی دارد؛ شما آزادید آن را «قانون جنگل»، «ترامپیسم» یا هر چیز دیگری بنامید؛ ولی نمی توانید با دیدی «درون سامانه ای» جلوی آن را بگیرید و با بن بست روبرو می شوید؛ بزبانی باریک تر، ما با کَرانِگی سر و کار داریم.

ب. الف. بزرگمهر   هشتم فروردین ماه ۱۳۹۹

* Homo Sapiens

ویدئوی پیوست: «هر کس نیرومندتر بود، زنده می مانَد»، برگرفته از «تلگرام» و نامگذاری آن از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر



برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!