این گاو ماده ی جوانی است که هر روز شیر بسیاری می دهد؛ همین
بس که سرش را به خوردن چیزی گرم کنم! هنر چندانی نیز نمی خواهد؛ یک شیردوشی پیش پا
افتاده است؛ گرچه از دست هرکسی هم برنمی آید. آفرین به آن ها که از نرّه گاو پیری
چون تو تاکنون کلی شیر دوشیده اند و بازهم می خواهند بدوشند. هرچه هم فریاد بکشی:
نَره، گوش شان بدهکار نیست و بازهم می دوشند. بر سرشت بدسگال شان لعنت! با این
همه، کارشان براستی ستایش برانگیز و در گونه ی خود، هنرمندانه است ...
از زبان آن بانوی شیردوش جوان: ب. الف. بزرگمهر دهم اسپند ماه ۱۳۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر