ای
مردم!
روزی که به شهر شما پا نهادم، همین ردا و همین دستار
بیابانگردان عربستان بر سرم بود؛ تنها سرمایه ام، کتری سیاهی بود که سال ها با آن
چای درست می کردم. نه الاغی داشتم که بر آن سوار شوم؛ نه الاغی بر ما سوار بود. از
شما پنهان نیست که من تا نمرده ام یا خدای نکرده بلای ناگهانی ـ زمینی یا آسمانی
آن توفیر نمی کند! ـ بر سرم نیاید از شهر شما که بسیار به آن دلبسته ام، بیرون
نخواهم رفت. چنانچه روزی دیدید که با همان کتری سیاه از شهر شما رهسپارم، بدانید
که کاسه ای زیر نیم کاسه است!
از بیانات «گداعلی»
ب. الف. بزرگمهر هفتم اسپند ماه ۱۳۹۵
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/02/blog-post_88.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر