پیشکش
به آن رهبر موش مرده به مناسبت سخنان بیش از اندازه حکیمانه اش در دیدار با
مداحان!
شخصی
از فُقاعی، فُقاع* طلبید. او فقاعی ترش و گندیده
بدو داد. مرد بخورد و ده دینار در عوضِ فُقاع داد.
فُقاعی
گفت:
این
بیش از بهای فُقاع من است.
گفت:
من
بهای فُقاع نمی دهم؛ مزد استادی تو می دهم كه از كونی چنان فراخ در كوزه ای چنین تنگ
ریده ای.
جاودانه عُبید زاکانی
* فُقاع، شرابی است که از جو و مویز و جز
آن گیرند؛ از مشروب های گازدار بوده و در کوزه ی سنگین نگهداری می شده است. روی در
کوزه را با پوستی می پوشانده و محکم می کرده اند و برای خنک ماندن در قلیه ٔ یخ می
خوابانده اند وهنگام خوردن پوست در کوزه را با میخی سوراخ می کرده و فُقاع را با
گاز آن از سوراخ پوست درمی کشیده اند. درمذاهب اهل سنت، این مشروب حرام نبوده و حتی در
سال هایی که ماه رمضان به تابستان می افتاد، روزه را با آن می گشودند. فُقاع
همچنین به آرشِ «سخت پلید» نیز هست. فقاعی نیز به آرشِ مویزآب فروش، آبجوفروش و
برف و دوشاب فروش است. (واژه نامه دهخدا)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر