آن بار که آمده بودم، زود
دویدی توی سوراخت و آرزوی بازی با دُم شیر را بِدِلم گذاشتی.* این بار هم داری زیر لب وِرد می خوانی و مرا نگاه
هم نمی کنی. از خدا می ترسی یا از من می ترسی؟ شنیدم از چیزی به نام ناموس گفته ای
که نمی توان درباره ی آن گفتگو کرد. من از هر جَک و جانوری دور و بَر خودم پرسیدم
ناموس چیست، نمی دانست؛ گرچه، یکی شان گفت این خودش بی ناموس است؛ از چیزی می گوید
که خود آن را ندارد؛ ولی من باور نکردم. برای همین، اینجا آمدم با چشم خود ببینم.
نترس! نمی خواهد بیرون بیایی. از همانجا که نشسته ای نشان بده، ببینم چیست و بدرد
چکاری می خورد ...
ب. الف. بزرگمهر ۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۸
* «دُمت را از لانه بیرون بگذار تا ببینم بازی با دُمِ
شیر چه مزه ای دارد»، ب. الف. بزرگمهر
یکم اَمرداد ماه ۱۳۹۷
http://www.behzadbozorgmehr.com/2018/07/blog-post_44.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر