«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مهر ۵, پنجشنبه

عیسا مسیح هم کاری نتوانست کردن! ـ بازپخشش

جحی که پس از سال ها این در و آن در زدن، مایه ای اندک اندوخته و کوله بر پشت به جهانگردی می پرداختی، گذارش به ولایتی افتاد که پیش تر نام نامیِ ایران بر خود داشتی. خود گرسنه بود و پیرامون خویش نیز همه را گرسنه یافت. شگفت زده با خود زمزمه همی کردی:
«شنیده بودیم اینجا کشوری داراست ...» که از درگاه ولایت، آواز تعزیتی شنید. جلوتر رفت و مشتی بخت برگشته و پریشان بدید که خاک بر سر کنان، همی گفتند:
جان و مال و ناموس و بی ناموسی مان به همو وصل بودی که از دست برفت ...

آنجا رفت و گفت:
شكرانه بدهید تا من این مُرده را زنده سازم.

آن بخت برگشتگان، او را خدمت بجای آوردند. چون سیر شد، گفت:
مرا به سر این مُرده برید!

آنجا برفت؛ مُرده را بدید و گفت:
این چگونه مُرد؟

گفتند:
در اثنای مذاکره، شیطان جسمش را بگایید و روحش را قبض کردی و با خود بُردی.*

انگشت در دندان گرفت و گفت:
آه، دریغ! اگر تنها جسمش بودی، در حال زنده شایستی کرد؛ ولی روحش نیز که قبض شدی، عیسا مسیح هم کاری نتوانست کردن؛ چون مُرد، مُرد!

با سود بردن از طنز بسیار زیبای جاودانه عُبید زاکانی :  ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ اَمرداد ماه ۱۳۹۷  


* «در همین قضیّه‌ی برجام، ما در موارد زیادی ـ به‌خاطر اعتماد به حرف آن طرف مقابل، مذاکره‌کننده‌ی مقابل ـ از یک نقطه‌ای صرفِ­‌نظر کردیم، به یک چیزی اهتمام نورزیدیم، یک خلأیی باقی ماند؛ دشمن همین الان از همان خلأ دارد استفاده می کند؛ اینها واقعاً مسائل مهمّی است. وزیر محترم خارجه‌ی ما، آقای دکتر ظریف، یک نامه‌ی گویایی به مسئول اروپایی می نویسند ـ البتّه این بارِ چندم است ـ و موارد نقض روح برجام و جسم برجام [را مطرح می کند]. گاهی می گفتند روح برجام نقض شده، ایشان می گوید که فقط روح برجام نیست، [بلکه] یک جاهایی هم خود برجام ـ یعنی جسم برجام ـ  هم نقض شده به­‌وسیله‌ی آمریکایی‌ها؛ ایشان فهرست کردند فرستادند برای آنها. یعنی این [شخص] دیگر کسی نیست که بگویند مخالفین این مذاکرات هستند که این حرف را می زنند؛ نه، خود وزیر محترم خارجه، چون انسان متدیّنی است، انسان باوجدانی است و انسان صاحب احساس مسئولیّت است، خود ایشان هم این اعتراض را دارد می کند. این به‌خاطر آن است که آنجا یک مسامحه‌ای انجام گرفته از ناحیه‌ی ما؛ اگر این تسامح انجام نمی گرفت، اعتماد به دشمن نمی شد، راه دشمن بسته بود و نمی توانست این کار را انجام بدهد. الان هم ما نمی خواهیم بحث برجام را مطرح کنیم لکن آن جمعی که معیّن شده‌اند برای نظارت بر برجام  ـ که رئیس محترم جمهور است، رئیس محترم مجلس است، وزیر محترم خارجه است و چند نفر دیگر هستند ـ  واقعاً در این مسئله دقّت کنند؛ یعنی باید دقّت کنند، باید مراقبت بکنند ببینند چه اتّفاقی دارد می‌افتد. بالاخره ما یک مواردی را ذکر کردیم؛ بنده در قبول برجام یک شرایطی را به‌طور صریح ذکر کردم، مکتوب هم کردم  ـ زبانی نبود؛ مکتوب فرستادم ـ اینها باید رعایت بشود؛ به‌طور دقیق باید اینها رعایت بشود. وقتی طرف مقابل با وقاحت می‌آید می‌ایستد و یک چیزی را می گوید، ما هرچه در این زمینه کوتاه بیاییم، حمل بر ضعف خواهد شد؛ حمل بر این خواهد شد که ما ناچاریم، ناگزیریم؛ احساس ناچاری در ما، دشمن را تشجیع می کند به اینکه بر فشارهای ناحقّ خودش بیفزاید. این­ هم یک مسئله.»

بیانات «آقا بیشعور پادرهوای نظام»،  ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۶

***

جحی* بر دیهی رسید و گرسنه بود. از خانه آواز تعزیتی شنید. آنجا رفت و گفت:
شكرانه بدهید تا من این مرده را زنده سازم.

كسان مرده او را خدمت بجای آوردند. چون سیر شد، گفت:
مرا به سر این مرده برید.

آنجا برفت؛ مرده را بدید و گفت:
این چكاره بود؟

گفتند: جولاه**

انگشت در دندان گرفت و گفت:
آه، دریغ هركس دیگری كه بودی در حال زنده شایستی كرد؛ اما مسكین جولاه، چون مُرد، مُرد!

جاودانه عُبید زاکانی

* «جحی»، آدمی است کم و بیش با همان خوی و سرشت «دَخو» که گویا خود را دانسته به دیوانگی نیز می زده است. ب. الف. بزرگمهر

** بافنده

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!