«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ اردیبهشت ۸, دوشنبه

اینجوری بگومگو آغاز می شود و کار به جاهای باریک می رسد ...

در زیر گزیده ای از پند و اندرزهای پیامبرکونه۱ و آغشته به خاک اَرّه و سنگریزه ی مشنگی به نام حسن موسوی چلک، رییس «انجمن مددکاری ایران» را آورده ام که در میان بدبختی گریبانگیر توده های مردم، آمیزه ای از لبخند و زهرخند و پوزخند بر لبانت می نشاند و بسان دختربچه ی زبان دراز تصویر پیوست، می خواهی زبانت را نشانش بدهی که فرنام سیّدی نیز دارد و من آن را زدوده ام.

چاره ای نیست، جز آنکه از زبان یکی از ناسزاگویان کتک زده به کتک خوردگان خانواده ای که نیاموخته اند چگونه با هم گفتگو نموده، خشم خود را مهار کنند، چند واژه ای در پاسخ این آقا سیّد سر هم کنم:
چکار کنیم؟! اُجاق خانه مان سرد است؛ اندوخته و پس انداز که هیچ، نان شب هم نداریم که شکم بچه های مان را سیر کنیم؛ روشن است که صدای مان از جای گرم بیرون نمی آید آ سیّد، می فهمی؟! 

با تن کوفته و شکم گرسنه، نشسته ام پای «تلویزان»۲ و دارم به بیانات رهبر عَظیمُ الشّان
گوش می دهم که صدای آزاردهنده ی خانم والده از پشت سر، حواسم را دوباره به شکم گرسنه برمی گرداند که از بس آب خورده ام، غار و غورش بلند شده:
ـ اینجور که نمی شود ... بچه ها گرسنه اند ... هیچی خانه نیست. پاشو یک کاری بکن!

با ناراحتی سرم را برمی گردانم و می گویم:
اگر گذاشتی کمی سرم را با چیزی دیگر گرم کنم و کم تر فکر کنم. دارم بیانات آقا را گوش می کنم ...

هنوز حرفم تمام نشده با لحنی برافروخته می گوید:
بیانات آقا که نان و آب نمی شود؛ حرف هایی است که هر بار تکرار می کند و زمین و زمان را بهم می دوزد. بلند شو برو نانوایی، چند تایی نان، نسیه هم شده، بگیر بیاور خانه! خودمان جهنم! بچه ها گرسنه اند ...

این حرف ها را در حالی می گوید که خودش هم می داند، نانوایی محل دیگر نان نسیه به کسی نمی دهد؛ تازه قیمت آن باز هم بالاتر رفته ... خوب! اینجوری بگومگو آغاز می شود و کار به جاهای باریک می رسد، آ سیّد که انشاء الله گیر من نیفتی تا «درست صحبت کردن»ی نشانت بدهم که لذّتش برای همیشه زیر دندانت بماند!

ب. الف. بزرگمهر   هشتم اردی بهشت ماه ۱۳۹۹

۱ ـ همان گونه است که سرکش آن را دانسته برداشته ام.  

۲ ـ همان «تلویزیون» به بیان رهبر عَظیمُ الشّان!

***

این بحران نشان داد، ما بلد نیستیم از کنار هم بودن لذت ببریم و نمی توانیم همدیگر را تحمل کنیم. براساس پژوهشی که «ایسپا» برای شهرداری تهران انجام داده است، نشان داده شد که تنش بین والدین و فرزندان و تنش بین زوجین اتفاق می افتد، البته این مربوط به دوران کرونا نیست و به دلیل این است که نیاموخته‌ایم که با اعضای خانواده درست صحبت کنیم و به عبارتی مهارت گفتگو و مهارت کنترل خشم را بلد نیستیم.

مشکل ما این است که بلد نیستیم، روابط بین فردی داشته باشیم؛ به همین دلیل تنش بین زوجین و والدین و فرزندان در چنین مواقعی زیاد می‌شود. همچنین مهارت کنترل خشم را نداریم و بلد نیستیم درست تصمیم بگیریم. این موضوعات ضعف و فقدان مهارت های ارتباطی و مهارت گفتگو است و نشان می‌دهد که در چنین شرایطی خانواده‌های ما تاب‌آوری ندارند.

ما مهارت‌هایی که می‌تواند تاب‌آوری را در خانواده بالا ببرد و افزایش دهد، یاد نگرفته‌ایم به همین دلیل وقتی قرار است به مدت طولانی در کنار هم باشیم نمی توانیم درست برنامه ریزی کنیم به گونه‌ای که به حقوق همه توجه شود؛ به عبارتی دیگر نمی‌توانیم به گونه‌ای تصمیم گیری کنیم که همه از بودن کنار یکدیگر لذت ببرند. نتیجه ضعف این مهارت ها منتج به تعارضاتی بین اعضای خانواده در کنار همدیگر می‌شود.

... از سوی دیگر اگر مشاغل افراد به گونه ای است که باید روزانه درآمد کسب کنند، هر چه این دوران ماندن در خانه بیشتر می شود بر وضعیت اقتصادی آنها تاثیرگذارتر است و این موضوع نیز بر سلامت روان آنها نیز اثر خواهد داشت و طبیعی است رفتارهایی شبیه خشونت و تعارضات و تنش های جدی بیشتر خودش را نشان می‌دهد.

این یک نشانه است برای اینکه باید برای آن تدبیر کرد، باید مهارتها و راهکارهای لازم به مردم آموزش داده شود، چراکه این مهارتها ذاتی نیست و باید یاد داده شود؛ کرونا مانند دیگر بحران ها می گذرد، اما آنچه می ماند خانواده است که اگر برای این موضوعات تدبیری ارائه نشود در آن زمان با خانواده هایی مواجه می شویم که بانشاط نیستند، چراکه خشونت و تنش نشاط آور نیست. خانه جایی است که در آن به آرامش می رسند. خانواده ای که در آن همیشه دعوا و سر و صدا باشد و هر کسی حرف خود را بزند و به دنبال تامین خواسته خود باشد، خانه نیست ...

چه بسا بعضی از این تنش ها منجر به اختلافات جدی در بین اعضای خانواده می شود. ما باید همه به فکر این باشیم که چگونه می توانیم یک خانواده بانشاط داشته باشیم و در چه مهارت هایی ضعف بیشتری داریم و وقت بگذاریم و این مهارت ها را کسب کنیم. اگر همه درآمدها درست شود، اما نتوانیم روی مهارت های ارتباطی مان کار کنیم و مهارت خود ارتباطی و تاب آوری را بلد نباشیم آنچه که معنی زندگی است و آرامش نشاط و شادابی و لذت بردن کنار یکدیگر و خانواده است را نخواهیم داشت.

در حال حاضر دوباره زنگ خطری به صدا در آمد است؛ البته ما این موضوع را ۲۲ سال پیش گفتیم، اما کسی به آن توجه نکرد ...

گفته های مشنگی به نام حسن موسوی چلک، رییس «انجمن مددکاری ایران»، برگرفته از «شفقنا»  ششم اردی بهشت ماه ۱۳۹۹ (برجسته نمایی های متن از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!