کارخانهها
کارهای خانههایی بودند
که از خستگی زیاد
از شهر بیرون زدند
تا کارگرها
آرزوی خانهدار شدن را
با خودشان
لای چرخهای گوشت ببرند،
زیر ارّههای بزرگ.. .
کسی چه میداند
درون صابونهایی
که استفاده میکنیم
چند کارگر حل شدهاند
و قوطیهای کنسرو
با بریدن چند دست
به بازار آمدهاند...
مادرم
چند سال است
از کارخانهی داروسازی برنگشته
و من
هر قرصی که میخورم
هر آمپولی که میزنم
زنی در وجودم
ناله میکند ...
بهروز ایرانی
برگرفته از «تلگرام هنر اعتراضی» دهم اردی بهشت ماه ۱۳۹۹
برنام را از متن سرودواره برگرفته ام. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر