کهنه
رفیقی در گفتگویی تلفنی از آمار اصولگرایان و اصلاح طلبان و مستقل های راه یافته
به مجلس فرمایشی رژیم تبهکار می گوید و همان آن با خود می اندیشم:
کدام
اصولگرا؟! براستی از چه اصولی پیروی می کنند؟ ... کدام اصلاح طلب؟! کدام اصلاحی
تاکنون به سود توده های مردم ایران به انجام رسانده اند که سزاوار حتا چنین نامی
باشند؟ ... کدام مستقل؟! از چه چیز مستقل هستند؟ مگر از آسمان به زمین پرتاب شده
اند؟! ... این ها همگی طرفداران حزب باد هستند:
حزب،
تنها حزب باد
رهبر،
تنها گردباد!
... و
مگر نمونه های آن ها را از دوره های گذشته تاکنون ندیده ایم که چگونه از این گروه
و باند به گروه و باندی دیگر می گرایند و هر بار به همراه باد می چرخند و در جایی
دیگر فرود می آیند؟ مگر به همین شَوَند نیست که گونه های گوناگونی از فرنام هایی ریشخندآمیز
چون «اصولگرایِ اصلاح طلب»، «اصولگرایِ معتدل» و شاید بزودی «اصولگرایِ اصلاح طلبِ
معتدل» ساخته و پرداخته شده و می شوند؟
نمی
دانم چرا در میان همان گفتگو، ناگهان سروده ی زیبای دانشمند بزرگ میهن مان: عُمَر خیام نیشابوری به ذهنم می آید و ناخودآگاه، بی
آنکه بخواهم به چیزی زشت و زیبا دگرمی دیسد:
در
کارگه کلان خری رفتم دوش
دیدم
دو هزار کُرّه بَرپا و چموش
ناگاه
یکی کُرّه برآورد خروش
کو
مُصلح و مستقل خر و اصل فروش*
ب.
الف. بزرگمهر هشتم اسپند ماه ۱۳۹۴
*
با الهام از چهارلنگه ای:
در
کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم
دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه
یکی کوزه برآورد خروش
کو
کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش
جاودانه عُمَر خیام نیشابوری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر