«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ خرداد ۳, شنبه

وقتی حال را نمی توانند بسازند و گه گیجه گرفته اند، چگونه آینده را خواهند ساخت؟

همایشی از راه دور میان «آقا» یا آنگونه که جوان ترها بکار می برند: «عاقا» با شماری دانشجو و دانشجونمای خودی ترتیب داده اند که گویا سالی یکبار انجام می گیرد و در تارنگاشت «عاقا» با برنام «بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی»* درج کرده اند که تنها دربرگیرنده ی پاسخ های وی به آن آویزان ها به تُنبان ولایت است که برای برکشیدن خود به جایگاهی نان و آبدارتر در خیمه و خرگاه رژیم سگ مذهب دست و پا می زنند؛ آدم بشمارشان نیاورده اند که دستکم چکیده ای از خواست ها و انتقادهای شان را درج کنند که بی هیچ گمان و گفتگو از کوشش برای بزک دوزکِ چهره ی آنچه همچنان «نظام» خوانده می شود، فراتر نمی رود؛ تنها در پاسخ های سفسطه آمیزِ و نیرنگبازانه ی «کیر خر نظام خرموشی»، چنانچه آن ها را بتوان پاسخ نام نهاد، نشانه های کمرنگی از برخی از آن ها بازتاب یافته و در یکی دو جا با همه ی کوشش های جانکاه «کیر خر» در پوشیده گویی، کمی بیش تر لو رفته و نهفته را آشکار نموده است. از شیوه ی نگرش و برخورد خشک مغزانه ی آن مردک دَبَنگ و پَرِش هایش از روی برخی واقعیت های تاریخی شناخته شده که نیز بگذریم، کُلِّ پرچانگی وی تنها بدرد نوشتن رشته نمایشنامه های کوتاهی می خورد که در آن، خنده و گریه گاه آنچنان بر هم پیشی می گیرند که جدا کردن شان از یکدیگر شدنی نیست.

می خواستم بسان برخی دیگر از یادداشت هایم، گفته های خود را لابلای «بیانات عاقا» بگنجانم؛ ولی به شَوَند بدرازا کشیدن نوشته از کنار آن گذشتم؛ بجای آن، گزیده ای چند از متن را برداشته، یادداشت های کوتاه و بلندی به آن ها افزوده ام؛ آنچه در زیر آمده، دومین گزیده و یادداشت کوتاهم بر آن است.

ب. الف. بزرگمهر   سوم خرداد ماه ۱۳۹۹

***

«یک مسائلی را من یادداشت کرده‌ام که آن ها را عرض می کنم که به نظرم قابل توجّه است. جلسه البتّه دانشجویی است؛ لکن مخاطب این جلسه، صرفاً دانشجویان نیستند؛ ما البتّه چهار میلیون دانشجو داریم که عدد بالایی است؛ لکن تعداد کسانی که مخاطب این موضوعاتی که عرض می کنیم خواهند بود، بیشترِ جوانان هستند؛ جوان دانشجو، جوان طلبه، جوان فارغ‌التّحصیل، جوان شاغل؛ مجموعه‌ی جوانان مخاطب این بحث ها هستند. اینکه ما اصرار داریم که با جوان ها حرف بزنیم و بحث کنیم و از آن ها بشنویم و چیزی به آن ها عرض بکنیم، متأثّر از یک پیش‌فرض قطعی است و آن پیش‌فرض این است که آینده در اختیار جوان ها و متعلّق به این جوان ها است. شکّی نیست که در آینده‌ی میان‌مدّت، بعضاً در آینده‌ی کوتاه‌مدّت، مسئولیّت بسیاری از همین موضوعاتی را که امروز شما دارید مطرح می کنید، متوجّه به شما جوان ها و مجموعه‌ی جوان هایی که امروز مخاطب این حرف ها هستند، خواهد شد و مدیریّت ها در اختیار آن ها قرار خواهد گرفت و اداره‌ی کشور به دست آن ها خواهد افتاد؛ در این تردیدی نیست. لذاست که بحث با جوان ها و صحبت با جوان ها و شنیدن از آن ها و گفتن با آن ها برای ما مهم است. هر کسی به آینده‌ِی کشور علاقه‌مند است، ناگزیر بایستی به جوان ها کمک کند برای اینکه بتوانند این آینده را به بهترین وجهی ان‌شاءالله بسازند.»*

آقا اجازه! وقتی این مادرمرده ها حال را نمی توانند بسازند و گه گیجه گرفته اند، چگونه آینده را خواهند ساخت؟! حاج آقا! آینده چند سال دیگر است؟

از زبان دانشجویی بُرخورده در میان آن آویزان ها به تُنبان ولایت:  ب. الف. بزرگمهر  سوم خرداد ماه ۱۳۹۹

* برگرفته از «بیانات در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی»، «تارنگاشت کیر خر نظام خرموشی»  ۲۸ اردی بهشت ماه ۱۳۹۹ (با ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!