در همهمهی بوق
کارخانه گم شد
ردِ سوت ممتد
از گوشهایش خالی شد
سکوت نهنگی تنها
بر پیشانی آسمان ماسیده بود
و کارگران چون ابرها
پراکنده و بیحقوق
ناپدید میشدند
هرگز اما کسی نپرسید
چگونه اندوه طنابها
کفشهایی زابِراه*
را
یتیم میکند؟!
بکتاش آبتین
برگرفته از «تلگرام»
* بی
خانمان، دربدر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر