«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ دی ۱۶, پنجشنبه

آماج ما از «اقتصاد مقاومتی» همان است که آن روشندل گفت! ـ بازپخشش

مردکی که پس از سال ها تمرگیدن بر کرسی «رهبری» کشوری پهناور، همچنان کم ترین دانش و بینشی از سیاست و اقتصاد ندارد و هر از گاهی جُستاری ناروشن، دوپهلو، سفسطه آمیز و بی چشم انداز به نام «اقتصاد مقاومتی» را پیش می کشد و پیرامون آن کلی گویی می کند، این بار آن مانش بی یال و دم و اشکم که بیش تر سزاوار نام ریشخندآمیزِ «اقتصاد مقاربتی» است را چون «اندیشه ای تجربه شده» در «پیشرفت‌های دانشورانه و صنعتی» بزرگ ترین کشور سرمایه داری امپریالیستی جهان «در ۱۵۰ سال گذشته» بشمار آورده که چنانچه «در جهت مادیگری و پول به‌کار» گرفته نمی شد، می‌توانست «جهت‌گیری متعالی‌تری» بخود گیرد:
«حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به سخنان یکی از نخبگان دانشور درباره ی ”اقتصاد مقاومتی“ اشاره کردند و گفتند: اقتصاد مقاومتی یک اندیشه‌ی تجربه‌شده در دنیا است و فقط اختصاص به ما ندارد.

ایشان چگونگی بهره‌برداری از ”اقتصاد مقاومتی“ را وابسته به آماج های کشورها دانستند و افزودند:
”جدای از نحوه‌ی جهت‌گیری و بهره‌برداری، این موضوع که ”اقتصاد مقاومتی“، کشور را در برابر تکانه‌های گوناگون جهانی اعم از بدخواهانه یا غیر بدخواهانه حفظ خواهد کرد، یک اصل پذیرفته‌شده است.

رهبر انقلاب اسلامی، شَوَندِ پیشرفت‌های دانشورانه و صنعتی ”ایالات متحد“ در ۱۵۰ سال گذشته را بکارگیری ”اقتصاد مقاومتی“ دانستند و خاطرنشان کردند:
البته آمریکایی‌ها این اندیشه را در جهت مادیگری و پول به‌کار گرفتند؛ اما همین تجربه‌ی پذیرفته‌شده‌ی جهانی را می‌توان با جهت‌گیری متعالی‌تری به‌کار گرفت.»۱

در اینجا به نادانی های آشکار وی که با ناهمتاگویی نیز همراه است، نمی پردازم. به شیوه ی نگرش ایستای وی۲ که از آن میان، نه درباره ی تاریخ پیدایش پول و چگونگی دگردیسگی آن از هنگام پیدایش تاکنون چیزی می داند و نه نقش کنونیِ پولِ در گردش (دورپیمایی سرمایه) در پی ریزی سامانه ی سرمایه داری را درمی یابد نیز کاری ندارم. نادانی و نیز نابکاری وی۳، نه تنها برای بسیاری دست اندرکاران رشته های گوناگون، جُستاری شناخته شده است که بسیاری پیروان ولایتمدار و نابکار وی نیز دیگر آن را بازمی شناسند:
مشنگی که کمابیش در هر زمینه ای از دانش و فناوری و از آن میان، روشن نمودن آسمانه ی (سقف) بُرد موشک و اندازه ی فرآوری نفت در بازار پایی دراز کرده است!

آماج سخنِ وی از بر زبان راندنِ کلی گویی ناروشنِ «جهت‌گیری متعالی‌تر» نیز هرچه باشد، سمتگیری سوسیالیستی نیست. چند سال پیش، در آن باره چنین گفته بود:
«سعی کنیم نگاه سوسیالیستی و مارکسیستی بر تفکر اقتصادی ما غلبه پیدا نکند. آنها نگاه شان نگاه دیگری است. در نظام سوسیالیستی، نفس سرمایه محکوم است؛ در نظام اسلامی به‌هیچ‌وجه اینجوری نیست؛ سرمایه محکوم نیست؛ سوء استفاده‌ی از سرمایه محکوم است. نمی شود هم کسی بگوید آقا سرمایه، طبیعتش سوء استفاده است. نخیر، اینجوری نیست. می توان با مقررات درست، با مدیریت صحیح، سرمایه را در جهت درستی هدایت کرد و راه برد. بنابراین، آنچه که ما در سیاست های اصل ۴۴ مطرح کردیم، به‌هیچوجه با اقتصاد عدالت ‌محور منافاتی ندارد؛ بلکه به یک معنا مکمل و متمم آن است.»۴ نیک می داند که راه سومی نیز در کار نیست و چون نخستین سال های پیروزی انقلاب که مردک گمان برانگیزی به نام ابوالحسن بنی صدر با بهره برداری نابجا از آیه های قرآن، یاوه ای به نامِ «اقتصاد اسلامی» را که گویا نه سوسیالیستی است و نه سرمایه داری، سرِ همبندی کرده و بر زبانِ مُشتی نادان تر از خود چون همین آقا انداخته بود، اکنون دیگر اینگونه یاوه ها خریداری ندارد و به گوش کسی نمی رود؛ زیرا صابون آن «اقتصاد اسلامی» به تن همه خورده است. پس چه می خواهد بگوید و از دید وی، آن سمتگیری درست اقتصادی ـ اجتماعی با «جهت‌گیری متعالی‌تر» که سمتگیری سیاسی را نیز خواه ناخواه روشن خواهد نمود، کدام است؟!

نیک که در این یاوه گویی ها و سخن سرایی ها باریک شوید، بیش تر پی می برید که چیزی بیش از آنکه «... می توان با مقررات درست، با مدیریت صحیح، سرمایه را در جهت درستی هدایت کرد و راه برد.» در کار نیست؛ گونه ای سردرگمیِ خودگولزنک و نیز مردم فریب که از سویی، یادآورِ «استخاره ی دخو»۵ روی پلی بر رودخانه ای خروشان است و از سوی دیگر، همه ی آنچه رژیم تبهکار فرمانروا بر ایران، سال های آزگار «با مقررات درست، با مدیریت صحیح، سرمایه را در جهت درستی هدایت کرده و راه برده ...» را به رخ می کشد:
مردمی گرفتار شده و غوته خور در سیلاب نادانی، ناکارآمدی و نابکاری مُشتی دله دزد اسلام پیشه که با دشواری سر خود را بالای آب نگاه می دارند.

از این ها که بگذریم، گفته های ایرانی تباری روشندل۶ و جا خوش کرده در یکی از دانشگاه های «ایالات متحد» بود که چشمم را گرفت و انگیزه ای برای نوشتن این یادداشت شد. وی در گفتگو با تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها: «رادیو فردا» از آن میان، می گوید:
«جای خوشحالی است که آیت‌الله خامنه‌ای بالاخره ولو به صورت تلویحی، الگوی قابل تحسینی را در آمریکا پیدا کرده‌اند. البته تا به حال کسی الگوی اقتصاد آمریکا را ”مقاومتی“ نام نگذاشته، زیرا اقتصاد آمریکا یک اقتصاد دولتی و از بالا به پایین نبوده بلکه اقتصادی آزاد و بر مبنای کار، برنامه درازمدت و آینده‌نگر بوده است ... خود آمریکایی‌ها فکر نمی‌کنند اسم این اقتصاد ”مقاومتی“ است ولی اهمیتی هم ندارد که نام آن را ”اقتصاد مقاومتی“ بگذاریم یا نگذاریم. به طور یقین الگوبرداری از آن مثبت است به شرطی که منظور از آن، گرسنگی کشیدن اقشار زحمتکش به قیمت ثروت‌اندوزی و بالا رفتن طبقات برج‌های چند نفر معدود نباشد.»۷

چنانچه از خرسندی خوشباورانه و ساده دلانه ی این "روشندل" که از سویی به آنچه سال های آزگار بر اقتصاد شتر گاو پلنگی ایران گذشته و می گذرد، چندان آگاه نیست و از سوی دیگر با یاوه گویی درباره ی اقتصاد آزاد و آینده‌نگر، چشمی به بدبختی های سترگ گریبانگیر جامعه ای که خود نیز در آن می زید و زیر بار سرمایه امپریالیستی دست و پا می زند نیز ندارد، بگذریم و نقشِ «کوری عصاکش کور دگر» وی را نیز نادیده بگیریم، آنچه بویژه چشمگیر است، همسویی کودنوار "رهبر" دَبَنگ با سیاست های اقتصادی بر زبان آمده از سوی «دونالد ترامپ» است که وی به هر شَوَند هماوند یا ناهماوندی، گونه ای همسانی با «اقتصاد مقاربتی» نوک زبانِ خویش در آن یافته و با آنچه پیش روست، شاید زمینه ای برای "نرمش قهرمانانه" ای دیگر را فراهم می کند.

به هر رو با آنکه هم دیدگاه گماشته ی تازه ی «یانکی» ها و هم «آقا بیشعور ولایت»، در زمینه های گوناگون و از آن میان در پهنه ی اقتصاد، خواست گرایانه («اراده گرایانه»)، نادانشورانه، واپسگرایانه  و ناسازگار با روندی تاریخی است که در آن، سرمایه برای زنده ماندن، ناگزیر به بازفرآوری خویش در جاهایی است که از نیروی کار ارزان تر برخوردار است، این کجا و آن کجا؟! اگر آن یک کوته بینانه، خواهان بازگرداندن سرمایه های سترگ انحصارات سرمایه داری از گوشه و کنار جهان به خود «ایالات متحد» است و دیوانسالاری پت و پهن «یانکی» ها در فرجام کار، وی را سرِ جایش خواهد نشاند و وی را از ترکتازی بازخواهد داشت، این یک با دیدی بس کوته بینانه تر از هیچگونه چشم اندازی درخور برخوردار نیست و سرانجام، کار را به فروپاشی ایران زمین می کشاند. با این همه، راست می گوید که «... آنچه ما در سیاست های اصل ۴۴ مطرح کردیم، بهیچوجه با اقتصاد عدالت ‌محور منافاتی ندارد؛ بلکه به یک معنا مکمل و متمم آن است.»۸  «اقتصاد عدالت ‌محور»ی که همه ی «عدالت» یا دادگری آن «به یک معنا»، در جیب کلان سوداگران سرمایه ی ایران ریخته شده و می شود. به این ترتیب از زبان مارگزیده ی وی، می توان گفت:
آماجِ سخنِ ما از «اقتصاد مقاومتی» همان است که آن روشندل گفت!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۹ دی ماه ۱۳۹۵


خط خوردگی ها و برجسته نمایی متن از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از «دیدار نخبگان و دانشجویان بسیجی مدال‌آور دانشگاه شریف با رهبر انقلاب»، ۱۳ دی ماه ۱۳۹۵ (با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)


۲ ـ دامنگیر کمابیش همه ی آخوندها بر بنیاد شیوه ی آموزشی کهنه، نادانشورانه و ناگزیر سفسطه آمیز از خاستگاه یونانی که در آن بویژه شیوه ی نگرش ایستا و فراطبیعی (متافیزیک) افلاتون، نقشی برجسته بازی می کند.

۳ ـ از دید من، گنجاندن آمیخته واژه ی «مادیگری» در عبارت پیش تر اشاره شده که نباید آن را با «ماده گرایی» («ماتریالیسم») به آرش فلسفی و اجتماعی آن یکی گرفت، یکی از نابکاری های این آخوند نادان و آبزیرکاه است؛ وگرنه، کاربرد آن به عنوان واژه ای بر سرِ زبانِ مردم کوچه و بازار و دارای آرشی دربرگیرنده و نزدیک به «پولدوستی» در آن جمله از کدام آرش برخوردار است؟! این یکی از شگردهای پیش پا افتاده ی آخوندها و دیگر نوکران و کاسه لیسانِ بهره کشان در گذشته بود که بگمانم در این دوره کاربرد خویش را از دست داده است:
کمابیش بسان واژه ی از ریشه لاتینِ «کمونیست» که «کمو»ی آن را به آرش «خدا» می گرفتند و روشن نبود (و همچنان نیست) که در کدام زبان سگ مذهبی، چنین واژه ای به آن آرش است و چنین به خورد توده ی مردم می دادند که «کمونیست» برابر است با «خدا نیست»! پدرسوختگی این رسته ی نیرنگباز که جایگزین خداوندان پیشین خود در ایران شده اند را ببینید!      

۴ ـ «بیانات در دیدار دانشجویان»، ۱۶ امرداد ماه ۱۳۹۱

۵ ـ می گویند: روزی دَخو روی پلی که بر روی رودخانه خروشان و پرشیب کوهستانی بسته شده بود، سرگردان مانده بود که به کدام سو رود. ناچار دست به استخاره شد. استخاره اش برای رفتن به هر دو سوی پل بد آمد. بدینسان، تنها یک گزینه بیش تر پیش رویش برجای نماند: از روی پل به درون رودخانه بپرد و خود را به دست موج های خروشان آن بسپارد. در اینجا، دَخو که در راستگویی، رُک گویی و درستکاری در زمانه خود بی مانند بود و به همین انگیزه «ساده دل» خوانده می شد، بی آنکه متوجه باشد با چه کسی رو در روست، انگشت شست خود را به سوی آسمان نشانه رفت!

دَخو» (مخفف ده‌خدا) شخصیت خیالی ساده‌دل داستان ‌ها و مَثَل‌های مردم قزوین است.

برگرفته از نوشتار «یا اینور پل یا آنور پل!»، ب. الف. بزرگمهر ۵ ارديبهشت ۱۳۸۸

۶ ـ مردم کوچه و بازار در ایران، هم برای دلسوزی و هم شاید گونه ای ادب دروغین، کوران و نابینایان را اینگونه می نامند. من در اینجا «روشندل» را نه برای چنان ادبی که چشم دیدن آن را ندارم که تا اندازه ای دلسوزانه بکار برده ام؛ زیرا با آنکه گفته های هر دو روشندل از زمینه ها و گرایش های طبقاتی نیرومندی برخوردار است و جز این نیز نمی تواند باشد تا اندازه ای بسیار، دربردارنده ی نادانی نیز هست.

۷ ـ  گفتگو با جلیل روشندل، برگرفته از  گزارشِ «آیت‌الله خامنه‌ای: پیشرفت‌های علمی و صنعتی آمریکا نتیجه ”اقتصاد مقاومتی“ بوده است»، تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»، ۱۴ دی ماه ۱۳۹۵

۸ ـ  «بیانات در دیدار دانشجویان»، ۱۶ امرداد ماه ۱۳۹۱

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!