نام این
درخت، «اژدهای خون آشام»* («dragon blood tree») است که در بخشی از کشور یمن
می روید. شوند نامگذاری آن، شیره ی سرخرنگی است که از خود بیرون می تراود. نخست که
تصویر آن را دیدم با خود گفتم، چه همانندی چشمگیری با ساختار «ولایت دزدان اسلام
پیشه» دارد. هر چه آب از زمین و ریشه و بدنه و حتا تا بالاترین شاخه های خود را می
مکد تا برگ و بار سبز کم پشتی در آن بالا بیافریند. در طبیعت به نوبه ی خود،
شاهکاری است؛ ولی در همبودهای آدمی، چنین ساختاری در هر جای کره زمین که باشد،
بلایی خانمان سوز و زندگی بربادده بیش نیست. حتا آن را با دوران برده داری نیز نمی
توان سنجید؛ زیرا میان انبوه بردگان در پایین و اندک سروران («پاتریسین» ها) در
بالای هرم همبود، لایه های اجتماعی کمابیش بزرگی از مردمانی "آزاد"
(«پلِبیَن» ها) نیز می زیستند. نه! این بیگمان ساختاری در ماهیت خود، بسیار بدتر و
ناآدموارتر از دوران برده داری است.
هنگامی که با کنجکاوی به پیوند تارنگاشت آن گیاه** نگاهی افکندم و دیدم که شیره ای برنگ خون نیز از
خود می تراود، کم مانده بود به بزرگی خداوند ایمان بیاورم! این درست همان چیزی است
که از رژیم تبهکار و سزاوار سرنگونی ولایت نیز بیرون می تراود؛ بگفته ی زیبای عرب:
جلّ الخالق!
ب. الف. بزرگمهر
برزخ میان ۳۰ اسپند ماه ۱۳۹۵ و یکم فروردین ماه ۱۳۹۶
* برگردان
درست آن، «درخت اژدهای خون آلود» است که با اندک چشم پوشی آن را «خون آشام» نامیده
ام. باید خون بخورد تا بتواند خون بتراود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر