راهی جز سرنگونی رژیم
دزدان اسلام پیشه برجای نمانده است!
به گزارش زیر اندکی باریک شوید! دربردارنده ی سیاهه ای از نام تنی چند از
سردمداران و دست اندرکاران رژیم تبهکار اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان است که
در زیر پا نهادن حقوق آدمی دستی دراز داشته و از سوی «اتحادیه اروپا» تحریم شده
اند؛ تحریم
هایی دربرگیرنده ی «توقیف اموال و دارایی و همچنین ممنوعیت سفر».۱
بگونه ای روشن و
آشکار، سخن بر سر پول ها و سرمایه های گزافی است که دزدان الله کَرَم یا همانا
«کِرم های الله» از کشورمان چپاول کرده و در بانک های اروپایی و جاهای دیگر سپرده یا
با آن زمین و خانه های کاخ مانند خریده یا ساخته اند؛ وگرنه، چنان اتحادیه ای که
بخش بزرگی از کشورهای اروپایی و از آن میان، چندین کشور امپریالیستی را دربرمی گیرد
به آن واکنش نشان نمی داد؛ ولی، آیا چنین خبری دربرگیرنده ی همه ی جُستار به میان
آمده در گزارش است و تحریم ها براستی به شَوَند «نقض حقوق بشر»۲ در ایران انجام پذیرفته یا آنکه سیاست هایی دیگر
در کار است؟
بخوبی روشن است که چنان
سیاهه ای از تنها ۸۲ تن که تنها نام ده تن از آن ها در گزارش آمده، بسیار نارسا و
از آن برجسته تر گزینشی است. یادمان نرود که همین چندی پیش نهادی نامور به «دیده
بان جهانی پولشویی» از کشورهای هموند آن خواسته بود تا به هنگام داد و ستدهای ملی
با ایران، باریک بینی بیش تری داشته باشند۳ همین نهاد به «ناکارآمدی سیستم نظارتی نظام مالی
و پولی ایران در مبارزه با پولشویی»۴ که گویا زمینه ساز آسیب پذیری سامانه ی مالی جهان
خواهد شد نیز اشاره نمود؛ اشاره ای که تنها نیمی از واقعیت را بر زبان رانده،
تبهکاری های مالی بزرگ و پشت پرده در سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی را در پسِ «آسیب
پذیری سامانه ی مالی جهان» فشرده پنهان می کند.
از دید من، آن سیاهه
نام های کمابیش همه ی سردمداران و دست اندرکاران ریز و درشت رژیم از رهبر دروغگوی
"ساده زیست" گرفته تا دیگران را دربر می گیرد که در آن «اُم الفساد
والمفسدین»: اکبر نوقی بهرمانی، نامور به «هاشمی رفسنجانی» و گروه کلان دزدان
وابسته به وی و از آن میان، تنی چند تمرگیده در دولت «زهدان احاره ای» جایی ویژه و
برتر از دیگران دارند. بی هیچ گمان و گفتگو، پس از آن پیمان های ننگین، این
گروه ها دستی بازتر در کشورهای اروپای باختری و تا اندازه ای کشور «یانکی» ها یافته
اند. با همه ی سیاه بازی های رژیم تبهکار، آنچه به هیچ روی در میان نیست، منافع
ملی ایران و دارایی های بربادرفته ی مردم ایران است که خود در ربودن آن ها دستِ
بالا را داشته و در دوره ی کنونی، بیش از پیش، ناچار به بخش نمودن آن با کلان
سرمایه داران بزرگ جهان در کشورهای امپریالیستی شده اند.
این نکته بویژه
چشمگیر و شایان درنگ است که سیاست کشورهای اروپایی در برخورد با پولشویی ها و
تبهکاری های مالی در سنجش با آنچه در کشور «یانکی» ها می گذرد، بسیار ولنگ و بازتر،
پلیدتر و تبهکارانه تر است؛ برای امپریالیست های اروپای باختری و نیز کانادا به
شَوَندهایی بیرون از چارچوب این نوشتار، پول کم تر بو می دهد؛ و چنین بدیده می آید
که مقررات مالی و دیده بانی در این باره، در کشور «یانکی» ها سختگیرانه تر باشد.
بگمان من که پیش تر نیز در یکی دو نوشتار به آن اشاره ای نیز نموده بودم، یکی از
شَوَندهای جار و جنجال چندی پیش با «یانکی» ها بر سر آزادی بیش تر رفت و آمد و داد
و ستد بی دردسرتر "بازرگانان" ایرانی که بویژه آن برادر تازی ـ انگلیسی
تمرگیده بر جایگاه ریاست مجلس فرمایشی رژیم را بیش از دیگران به هیاهو و جنبش
واداشته بود، همین سختگیری ها در زمینه ی مهار و بازرسی بهتر پولشویی در آن کشور
بود.۵
به هر رو، آنچه در
گزارش زیر می خوانید، سیاستی همسو با سیاست درونی دولت «زهدان اجاره ای» است که می
خواهد گناه دله دزدی های کلان انجام یافته بدرازای نزدیک به چهار دهه فرمانروایی
دزدان و دروغگویان اسلام پیشه را به گردن باندهای دله دزدی بیندازد که گرچه به
نوبه ی خویش، پول ها و سرمایه های کلانی از دارایی های مردم ایران به جیب زده اند،
در سنجش با کلان دزدان یادشده در بالا، آفتابه دزدهایی بیش نیستند؛ آفتابه دزدانی
موی دماغِ گردش و دورپیمایی سرمایه ی امپریالیستی در میهن مان که به هر ترفندی شده،
باید از پهنه ی روزگار روفته شوند.۶ به چنین روندی چگونه باید نگریست؟ مثبت یا منفی؟
از دید من، هیچکدام یا بهتر بگویم: هر دو با هم و رویهمرفته منفی (مثبت در منفی)؛
زیرا روفته شدن آفتابه دزدهای موی دماغ از پهنه ی روزگار با همه ی پشتوانه ی
نیروهای واپسگرایی و تاریک اندیشی شان، از دیدگاه تاریخی گامی به پیش بشمار می آید؛
ولی همزمان، نیرو گرفتن بازهم بیش تر سرمایه داری وابسته (کمپرادور) که از مدت ها
پیش به این سو تار و پود اقتصاد کشورمان را در چنگ گرفته و می رود که همه ی
نهادهای سیاسی را نیز سرراست به زیر فرمان خویش درآورد، اگر نگویم روندی ضد تاریخی
به هر رو زیگزاگی به واپس است؛ سرمایه داری وابسته ای که در سنجش با همتای خود،
پیش از سرنگونی رژیم پادشاهی در ایران از جایگاهی بس پست تر برخوردار است؛ اگر
در دوران ستمشاهی به شَوَندِ هستی اتحاد جمهوری های شوروی و اردوگاه کشورهای
سوسیالیستی، سرمایه داری امپریالیستی دستی آنچنان گشاده چو امروز در پهنه ی سیاست
جهانی نداشت و سرمایه داری وابسته کمابیش در همه جای جهان، در جایگاه پیشکار و
کارچاق کن سرمایه داری امپریالیستی نشسته بود، هم اکنون جایی بیش از نوکری فرومایه
نزد خداوندان جهان سرمایه ندارد؛ نوکری فرومایه که در شرایط کنونی کشورمان، برای
پاسداری از جایگاه خویش به «سگ گَردانی» و جاکشی آن کشورها نیز ناگزیر خواهد بود:
نوکری همه فن حریف، بی هیچ نشانی از تبار و ملیت برباد داده ی خویش و بی هیچ
پشتوانه ای برخوردار از توده های مردم. نمونه هایی پندآموز از چنین نوکرانی را در کشور
همسایه و پاره تن مان افغانستان گواهیم.۷
کاریای نیروی چپی
راستین در چنین شرایطی چیست؟ به سویه هایی از این شرایط در رشته نوشتارهایی پرداخته
و درباره ی چرایی بایستگی سرنگونی رژیم اسلام پیشگان و کاریای نیروهای چپ، نکته
هایی را در میان نهاده ام. در اینجا نمی خواهم آن ها را بازگویم؛ ولی، حتا اگر همه
ی آن نکته های برشمرده و بازگفته ها در این زمینه را نادیده بگیریم، اندکی باریک
بینی بیش تر در آنچه در بند بالا یادآور شدم، بروشنی درستی شعار سرنگونی رژیم
اسلام پیشگان را نشان می دهد و شاید بیش از آن به دلاوری در گفتار و کردار سیاسی نیازمند
است که دریافت:
راهی جز سرنگونی چنین
رژیمی ایران بربادده برجای نمانده است! هیچ شعاری، هم اکنون
و در آینده تا آن هنگام که این رژیم سرنگون شده باشد، نخواهد توانست جایگزین این
شعار دربرگیرنده شود.۸ نکته
ای دیگر در این باره، چگونگی آمیختن شعارهای راهبردی (تاکتیکی) ۹ در چارچوب شعاری دوربردی (استراتژیک) است. در
این زمینه نیز چون بسیاری از زمینه های دیگر با برخوردی ایستا و فراطبیعی
(متافیزیک) در جداسازی ها۱۰ و
مرزبندی های نادرست میان شعارهای راهبردی از آن میان، در میان نیروهای چپ ـ و در
اینجا بویژه حزب توده ایران آماج گفتار من است! ـ روبروییم. پرداختن به این جُستار
را که در دوره ی کنونی، بویژه یکی از سویه های نارسا در شناخت و بازشناخت و کاربرد
سیاست های راهبردی بوده و همچنان نیز هست به نوشتاری جداگانه وامی گذارم؛ در
اینجا، تنها به این بسنده می کنم که شعار سرنگونی رژیم به هیچ روی در ناهمتایی با
شعارهایی راهبردی و زمینه ساز همکاری با دیگر نیروهای ملی و پیشرفت خواه میهن مان نیست
که با درستکاری هرچه بیش تر به آن ها نشان می دهد که آماج فرجامین ما در این دوره
از زندگی اجتماعی و سیاسی ایران کدامست. در این باره، باری دیگر، نگاهی باریک
اندیشانه تر به کتاب بس ارزنده و بی همتا در جُستار خود: «دو تاکتیک سوسیال
دمکراسی در انقلاب دمکراتیک» از فرزانه ی بزرگ انقلابی: «و. ای. لنین» را به همه ی
رفقای چپ و چپ رو سپارش می کنم. در همان آغاز این کتاب، زیر برنام «یک مساله سیاسی
مبرم»، از آن میان چنین آمده است:
«پرولتاریای انقلابی ... خواستار جابجایی دربست نیروی
حاکم بدست مجلس موسسان است و برای دستیابی به این آماج، نه تنها در راه حق گزینش
(انتخابات) عمومی و نه تنها در راه آزادی همه سویه ی تبلیغات که افزون بر آن در
راه سرنگون نمودن بی درنگ حکومت تزاری و جابجایی آن با حکومت انقلابی موقت نیز می
کوشد.»۱۱ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
سرنگون باد رژیم دزدان
اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران!
ب. الف. بزرگمهر ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۵
https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/04/blog-post_86.html
پی نوشت:
۱ ـ «اتحادیه اروپا تحریمهای حقوق بشری
علیه ۸۲ مقام ایرانی را تمدید کرد»، تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی
«یانکی» ها: «رادیو فردا»، ۲۴ فروردین ماه ۱۳۹۵
۲ ـ
همانجا
۳ ـ
هشدار «ناظر بینالمللی بر پولشویی» درباره معامله با ایران و کره شمالی، تارنگاشت
وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها: «رادیو فردا»، ۱۲ فروردین ماه ۱۳۹۵
۴ ـ
همانجا
۵ ـ
«نمونه ای از دزدان الله کرم زیر سایه شیطان بزرگ»، ب. الف. بزرگمهر، پنجم خرداد
ماه ۱۳۹۳
۶ ـ
در این باره، نکته های شایان درنگ دیگری از آن میان، در هماوندی با آن کلاهبردار
بی سر و پا که وی را در دادگاهی نمایشی، دانسته و آگاهانه در چارچوبی از پیش تعیین
شده با همکاری خود وی تا جایگاه سرمایه داری بزرگ و باهوش بالا بردند نیز هست که
از کنار آن می گذرم و به گاه بایسته، درباره اش خواهم نوشت.
۷ ـ «رهبران ”دولت وحدت ملی افغانستان“
پس از پایان دیدارشان از ”پنتاگون“ برای گفتگو پشت درهای بسته با ”اشتون
کارتر“، وزیر دفاع و ”جان کری“ وزیر خارجی ”ایالات متحد“ به ”کمپ دیوید“،
استراحتگاه رییس جمهوری آن کشور رفتند. وزیر خارجه ”ایالات متحد“ در ”کمپ دیوید“
گفت که آنها بر سر آینده افغانستان گفتگو میکنند.
...
چشم آن میرود که رییس جمهور اوباما دگرگونی هایی در برنامه ی بیرون رفتن نیروهای
این کشور از افغانستان اعلام کند. دولت افغانستان و فرماندهان نظامی ”ایالات
متحد“ از آقای اوباما خواسته اند تا برای پشتیبانی از ”دولت وحدت ملی افغانستان“ بیرون
بردن نیروهای برجای مانده ی این کشور در افغانستان را بیشتر گام بگام نماید.
برگرفته از «اگر
به سرنوشت مردم ایران نیز نمی اندیشند، درباره ی فرجام کار خویش اندیشناک باشند!»، ب. الف. بزرگمهر، پنجم فروردین ماه ۱۳۹۴
۸ ـ «در پیکار توده های مردم
ایران برای آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی به سود همه ی زحمتکشان، می بایست جای
دیکتاتوری شاه را سرانجام نه دمکراسی بورژوایی که دیکتاتوری خلقی پر
می کرد؛ جلوی چپاول سرمایه داران از همان نخست و بویژه در دوران جنگ گرفته می شد؛
نه آنکه دستِ آنها برای چپاول توده های مردم باز گذاشته می شد؛ چنانکه شد. این
دیکتاتوری به همان اندازه که می بایست دست چپاولگران اجتماعی را از ثروت های سرشار
مادی و معنوی جامعه و بهره کشی از دیگران کوتاه می نمود، می بایست دست زحمتکشان را
در اداره ی امور جامعه باز می گذاشت و آنها را فرمانروای سرنوشت خود می نمود.
سیاست عمومی حزب توده ایران در آن دوران، صرف نظر از بزرگنمایی های بیجای نیرو و
توانمندی خود، شرکت در کارهای ماجراجویانه به سود حاکمیت بی چشم و رو و ساده لوحی
های شگفت انگیز تاریخی، رویهمرفته از سمتگیری درستی برخوردار بود. این سیاست، همه
ی کوشش خود را بر آن نهاده بود تا بازرگانی خارجی، ملی شود؛ زمین های ارباب ها و
زمینداران بزرگ میان کشاورزان بی زمین و کم زمین بخش شود؛ سندیکاهای کارگری و
شوراهای شهر و روستا جان بگیرند؛ و زمینه های راه رشد اقتصادی ـ اجتماعی با سمتگیری
سوسیالیستی فراهم شود.
اکنون، حتا این حقیقت ساده نادیده گرفته می شود
که جای خاورخودکامگی در سامانه ای با مشخصات اجتماعی ـ تاریخی ایران را نمی توانست
(و هرگز نیز نخواهد توانست!) دمکراسی بورژوایی پر نماید. این دمکراسی فرآورده ی
شرایط اجتماعی ـ تاریخی دیگری است که از بنیاد با آنچه چندین هزاره در میهن ما
استوار بوده، تفاوت بنیادین داشته و دارد؛ از آن گذشته چنان دمکراسی ای که گزینش
های دوره ای پارلمانی و ریاست جمهوری و نیز جداسازی و ناوابستگی صوری قوای سه گانه
بنیاد آن را می سازند، دربهترین حالت آن در کشورهای اروپای باختری و امریکای شمالی
(و نه صورتکی از آن در جمهوری اسلامی ایران!)، تنها نیازهای سامانه ی بورژوازی و
سرمایه داران را برآورده می کند و درست به همین دلیل راه پیموده شده در کشورمان در
سه دهه ی گذشته که بی چون و چرا بخش عمده ای از نیروی چپ و بویژه حزب توده ایران
نیز در آن سهم داشته و دارند، نه به سود توده های کار و زحمت که به سود نیروهای
واپسگرا و بورژوازی لیبرال ایران و نیز پیشبرد سیاست امپریالیستی در به شکست
کشاندن انقلاب بهمن ۵۷ بوده است؛ درست از همین روست که «حزب توده ایران» در بیش از
دو دهه ی گذشته نتوانسته صف خود را در خطوط عمده ی آن از صف نیروهای اهریمنی سلطنت
و مزدوران رنگارنگ سرمایه در جامه های
دیگر جدا کند؛ نیروهایی پلید که حتا به بهای بمباران اتمی ایران از سوی امپریالیست
ها و پذیرش یوغ بردگی و بندگی، خواهان بازگشت به حاکمیت در ایران هستند.
بازهم حقیقت ساده ی دیگری نادیده گرفته می شود
که چگونه نیروهای واپسگرای اجتماعی ایران، آنگاه که باد موافق در بادبانشان می وزد، پشت «ولایت فقیه» گرد می آیند و وی را به «عرش اعلاء» می رسانند و آنگاه که
سخنان «نماینده خدا در ایران» چندان به سودشان نیست، پنبه در گوش نهاده و سخنانش
را به هیچ می گیرند. این دوگانگی و سودبری زیرکانه از «مترسک سر خرمن» از چشم
بسیاری پنهان می ماند یا دانسته نادیده گرفته می شود. اگر براستی «رژیم استبدادی»
در کالبد «ولی فقیه» (مانند دوران پادشاهان) متمرکز بود، آیا با چنین اوضاع آشفته و
بهم ریخته ای روبرو بودیم؟ می پندارم که رویدادهای کنونی میهن مان و بویژه
ماجراهای هرم قدرت در حاکمیت جمهوری اسلامی، نمونه هایی گویا و بسنده از پاسخ به
این پرسش را دربردارند ...»
برگرفته از «نکته هایی برای بازنگری و
بهبود طرح برنامه نوین حزب توده ایران»، ب. الف. بزرگمهر، سوم شهریور ماه ۱۳۹۰
https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/08/blog-post_25.html
۹ ـ
کاربرد واژه ی «راهبرد» («راهبردی») در پارسی بجای «تاکتیک» سزاوارتر است؛ نه
آنگونه که برخی آن را همچنان بجای «استراتژیک» بکار می برند و بر سردرگمی می
افزایند. برای این یکی، کاربرد واژه ی «دوربردی» درست تر است!
۱۰ ـ
segregation
۱۱ ـ برگرفته از «دو تاکتیک سوسیال دمکراسی در انقلاب دمکراتیک»، «و. ای. لنین»، انتشارات حزب توده ایران، سال ۱۳۵۴
***
اتحادیه اروپا تحریمهای حقوق بشری علیه ۸۲ مقام ایرانی را تمدید کرد
گزارشها حاکی است که اتحادیه اروپا تحریمها علیه ۸۲
مقام ایرانی که در نقض حقوق بشر در این کشور نقش داشته اند را تا سال ۲۰۱۷
تمدید کرده است.
به گزارش روز دوشنبه ۱۱
آوریل خبرگزاری آسوشیتدپرس، در حالی اتحادیه اروپا این تحریمها را تمدید کرده است
که اخیرا تهران توانسته است که بر سر اختلافات خود با جامعه بین المللی در خصوص
مناقشه هستهای به توافق برسد.
در سال ۲۰۱۱ اتحادیه
اروپا ۸۲ تن از مقامهای ایران را به
دلیل نقض حقوق بشر در فهرست تحریمی خود قرار داد. این
تحریمها شامل توقیف اموال و دارایی و همچنین ممنوعیت سفر است.
محمد علی جعفری، فرمانده سپاه، حسن فیروزآبادی، رییس ستاد
کل نیروهای مسلح، علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه، حسین طائب، رییس سازمان
اطلاعات سپاه پاسداران، محمدرضا نقدی، فرمانده بسیج، اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده
سابق نیروی انتظامی و همچنین صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه، غلامحسین محسنی اژه
ای، معاون اول رییس قوه قضاییه، سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران و چند قاضی
دادگاههای انقلاب از جمله افرادی بودند که فهرست تحریمی اتحادیه اروپا قرار
گرفتند.
اتحادیه اروپا پیشتر گفته بود، این افراد به دلیل« نقش جدی
در نقض حقوق بشر» در ایران در فهرست تحریمها قرارگرفته اند.
در همین سال، آمریکا نیز شماری از مقامهای ایران را به
دلیل نقض حقوق بشر در فهرست تحریمی خود قرار داد.
در حالی اتحادیه اروپا تحریمهای علیه ناقضان حقوق بشر در
ایران را تمدید کرده که قرار است فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی این اتحادیه
در ۲۸ فروردین ماه سال جاری از ایران دیدار
کند.
این دومین سفر خانم موگرینی به تهران از زمان دستیابی به
توافق هستهای بر سر برنامه هستهای ایران است.
مسئول سیاست خارجی این اتحادیه مردادماه سال گذشته پس از
امضای توافق هستهای یا «برنامه جامع اقدام مشترک»، برجام، به ایران سفر کرده بود.
برگرفته از تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها:
«رادیو فردا»، ۲۴ فروردین ماه ۱۳۹۵ (بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم. ب. الف. بزرگمهر)
***
زیرنویس تصویر:
دهکده ی صبای جهانگردی قم با خانه هایی به شیوه ی «گوتیک»
در پیرامون قم!
در سرزمینی از دیدگاه آب و هوایی، نیمه بیابانی و بیابانی
(arid &
semi arid) خانه هایی به شیوه ی «گوتیک» (آب و هوای
مدیترانه ای و پرباران) ساخته اند! برای چه کسانی؟! بیگمان برای جهانگردان اروپایی
و آمریکای شمالی که کم تر احساس دلتنگی و بیگانگی نمایند و بیگمان، این همه ی
جُستار نیست؛ آن ها شَوندی نیرومند برای پای نهادن به چنان سرزمینی ندارند؛ مگر
آنکه سور و سات از هرگونه در آنجا روبراه باشد؛ و چنین سور و ساتی در این شهر
سپندینه نما از دیرزمان روبراه بوده است:
زنان نگونبخت صیغه که در دوره ی حاکمیت رژیم تبهکار اسلام
پیشگان بر شمارشان نه دو چندان که ده ها برابر افزوده شده است!
... و آن مردک بیشرم و خرپول تازی ـ انگلیسی که پول های
بر باد رفته ی مردم ایران را در همه جا از کانادا گرفته تا جاهای دیگر سرمایه
گذاری یا انباشت نموده به شیوه ی خویش می اندیشد:
آیا اسلام خواهند آورد؟ بله، چرا که نه؟! شَوَندی برای آن
نیست که اسلام نیاورند؛ مگر مغز خر خورده اند که از این همه موهبت برخوردار
نشوند؟! هر کس که باشد، بی درنگ اسلام می آورد ...
ب. الف. بزرگمهر
۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر