«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ خرداد ۲۰, سه‌شنبه

الله به چنین سرهایی نیازمند نیست ... ـ بازانتشار


اگر درست گفته باشم تندیسی از ارستوست. فیلسوفی که کوشید تا میان پندارگرایی و ماده گرایی آشتی برقرار کند و گرچه به این کار کامیاب نشد، انگاره ها و سامانه ی فلسفی اش، کم و بیش ۱۲ سده بر دانش و بینش بخش های بزرگی از جهان و بویژه باختر زمین، سنگینی کرد. شاید به همین انگیزه، تندیس ساز به شوخی پرآرشی، سرش را آنچنان بزرگ ساخته که بدنش تاب گرانباری آن را نداشته و بر زمینش افکنده است؛ یادآور یکی از زبانزدهای خودمان با پژواکی نه چندان خوشایند:
سرش بر تنش سنگینی می کرد!

زبانزدی که پیروان تندروی آن پیامبر تازی به آن جانی تازه بخشیده و راه را برای خونریزی های تازه به سود بزرگ ترین بهره کشان جهان هموارتر نموده اند:
ـ اسلام می آوری؟

ـ نه!

ـ خوب! روشن است که سرت به تنت سنگینی می کند. الله به چنین سرهایی نیازمند نیست. اکنون، آسوده ات می کنیم که دیگر نیازی به اندیشیدن نداشته باشی ...

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ دی ماه ۱۳۹۳
                               

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!