به بهانه ی بازانتشار
جز انگشت شمار تنی چند کسانی با رگ و ریشه ی کارگری که در
کردار سیاسیِ آن جریان وامانده نقشی نشانه گذار نداشتند، هیچکدام
دیگرشان از شناخت باریک کار و بار کارگران و زحمتکشان برخوردار نبودند؛ روشنفکرانی
سازگار با روز و روزگار زمانه ی خویش، کم و بیش همگی برخاسته از بالاترین لایه های
اجتماعی و بدتر از همه، آن مردکِ خودبین، خودشیرین، خودنما و کوته بین با مایه ای
اندک از «سوسیالیسم دانشورانه» و پیشینه ای سخت گمان برانگیز در بزنگاه های تاریخی.
در میان این گروه، باهوش ترین و کارآمدترین شان که در سنجشی نسبی با دیگران ـ و بی هیچ نیاز به سنجش با آن «انباره ی مغزی»
سست رای! ـ از مایه ای نه چندان اندک از «سوسیالیسم دانشورانه» و شیوه ی کاربرد آن
برخوردار بود،* همانا ایرج اسکندری است که گرچه چون سایرین در این گروه از شناختی درخور از طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن
برخوردار نبود، لایه های بالایی جامعه ایران را بگونه ای نسنجیدنی با دیگران،
بسیار خوب می شناخت و در زمینه ی سیاست از دانش و بینش فراگیرتری برخوردار بود. او
دورنگرتر بود و می دید که کار به کجا خواهد انجامید.
ب. الف. بزرگمهر ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۹
* پیش
از این نیز در نوشتارهایی چند، این سخن باریک و پاکیزه را یادآوری نموده بودم که «سوسیالیسم
دانشورانه»، دانشی کاربردی است و تنها در پهنه ی کار و کردار اجتماعی روشن می شود
تا چه اندازه آن را دریافته و بر آن چیره ای.
ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر