پا در کفش عُبید زاکانی جاودانی!
خانمی را پرسیدند که رای دادن دوست تر داری یا جرج کلونی؟
گفت: من نوشتن نتوانم؛ آن یکی اگر
شناسنامه نیز مُهر زند، بیش تر خوش دارم!
نوشته است:
«من مجبورم برم رای بدم. به مهر تو
شناسنامه ام احتیاج دارم.
ولی کسی نمی تونه منو مجبور کنه به کی
رای بدم. پس میخوام به جورج کلونی رای بدم. من معتقدم رئیس جمهور باس خوش تیپ
باشه. باس وقتی سخنرانی می کنه، آدم بشینه پای حرفاش. باس دل به دلش بده. رئیس
جمهور باس طوری باشه که وقتی میگه ملت عزیز، آدم براش جون بده.
بعله، رئیس جمهور باس همچین آدمی باشه» از «گوگل پلاس»
می بینید، چه دلیل خوبی برای رای دادن
پیدا کرده؟ برای توجیه کردن خود و دیگران، داستان بالا را هم به همدیگر بافته است.
یاد یکی از طنزهای عُبید می افتم که دستِکم از زبان این طنزپرداز بزرگ کشورمان،
نیشی زده باشم. برایش می نویسم:
«... علاوه
بر این چیزهایی که نوشتی، رییس جمهور باس آدمی باشه که با مردم گفت و شنود بتونه
بکنه؛ نه مثل این پیرزن که عبید زاکانی توی داستان زیر ازش یاد کرده:
پيرزني را پرسيدند كه دیهی دوست تر داری
يا كيری؟
گفت: من با روستایيان گفت و شنيد نمي توانم
كرد.
از بی تربیتی اش منو ببخشید! گناه از عبید
زاکانیه که بیش از اندازه رُک حرف می زنه!»
دوباره که آنجا سر می زنم، می بینم یک
نفر دیگر که داغ کرده و به سیم آخر زده، اینگونه واکنش نشان داده و بیگمان در
نتیجه گیری کمی هم زیاده روی کرده است:
«... همين
افراد مثل تو كه نگران مهر شناسنامه شون هستند، ما رو بدبخت كردن؛ بايد با طلا
نوشت: خلايق هرچه لايق!»
ب. الف. بزرگمهر سوم خرداد ماه ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر