الهام گرفته از یکی از سروده
های مولانا جلال الدین محمد بلخی
رومی
برگرفته از «گوگل پلاس»
Inside a
Lover’s Heart, there’s another world, and yet another.
پی نوشت:
کسی نوشته است:
«مولانا هم از آن آدم هایی بود که روی هوا سیر
می کرد»
از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور از اینجانب: ب. الف.
بزرگمهر
به وی پاسخ می دهم:
درست برعکس! اگر روی هوا سیر می
کرد، مردم دوره ی خودش وی را آنگونه که شاید می دانی یا نه، نمی پذیرفتند. وی
بسیار بیش از آنچه شما و نمونه هایی چون شما می پندارید، زمینی بود و هست. یادم
هست که یکبار برای خود شما نوشته بودم:
اگر سر در آسمان و بالای ابرها
داری (و اکنون آدمی می داند که آنجا حتا کفتری نیز نمی تواند لانه کند؛ چه آن
موجودات پندارگونه ی دیگر؛ زیرا درجه ی دما چیزی دور و بر منهای شصت درجه است!)،
دستکم یک پایت روی زمین سفت باشد.
اشتباه بسیار بزرگی می کنی که
مولوی را با نیچه یا حتا بزرگ تر از وی کانت بسنجی؛ من آنچنان بختی در زندگی
نداشته ام که با همه ی دلبستگی هایم به ادبیات و بویژه ادبیات پربار میهن خودمان،
در این زمینه کار بیش تری بکنم و حتا داستان ها و یادداشت های خودم در این زمینه
ها را نیز یا نتوانسته ام بنویسم یا به صورت پیش نویس برجای مانده اند؛ چون تا
همین سه چهارسال پیش، ناچار بوده ام مانند سگ جان بکنم و اگر وقتی داشته ام به
وظیفه ای وجدانی که روی دوش نمونه هایی چون من، خواه ناخواه بیش تر بار می شود،
عمل کنم که کرده ام و بختی برای شناخت بیش تر مولوی، صائب، نظامی، فردوسی و دیگر
بزرگان ادب و فیلسوف بزرگی چون ملاصدرا نداشته ام. با این همه، در این اندازه می
دانم که مولانا بگمان بسیار، زیر تاثیر شمس تبریزی، شیوه ی برخوردی دیالکتیکی را
که با برخورد متافیزیکی ارستویی که هنوز در دوران ما چیره است و ما همه به آن نیاز
داریم و به کارش می بریم، نه در اندازه ی علمی یا حتا دیالکتیک وارونه ی هگل؛ ولی
بیگمان بسیار فراتر از «دیالکتیک طبیعی» هراکلیت دریافته و در سروده هایش نیز
بازتاب یافته است.
شما باز هم سخنان هوایی گفتی و
وقت مرا نیز گرفتی؛ ولی اشکالی ندارد. امیدوارم سخنان پربارتر و کارهای چون کارها
و گلچین هایی که من این پست را از آنجا برگرفته و از آن بسیار سود می یرم به میان
آوری!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر