حیا، دخترکی سوری، سه بهار بیش تر ندیده بود که درست چند
ساعت پیش از پایان سال ۲۰۱۶ ترسایی در پی بمباران کشته شد. این کفن اوست که شاید
چند ساعتی یا روزی پس از آن در دل خاک جای گرفت و این هم کفش های کوچکش که زمانی
نه چندان دورتر با شادی کودکانه اش آن را به پا کرده بود. خود را دلداری می دهم که
پس از گذشت چندین ماه، سرانجام آن تصویر و این یادداشت را در تارنگاشتم درج می کنم
و سبک می شوم؛ انگار باری از روی دوشت برداشته شده، کاریای خود را به انجام رسانده
ای و شاید آن کفن و این کفش ها زین پس، کم تر جلوی دیدگانت پدیدار شوند و آزارت
دهند! ولی چه اندازه همه چیز به ریشخند گرفته شده است: وجدان هایی کرخت شده و از
کارافتاده، خو گرفته به هر آنچه براستی به آن ها نه تنها خو نباید گرفت که در
برابرشان باید با همه ی هستی خود ایستاد و رزمید! آیا حیا چند ماه پیش کشته شد؟
نه! بگمانم سال ها و شاید سده هاست که از آن نشانی نیست.
ب. الف. بزرگمهر ۱۴
تیر ماه ۱۳۹۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر