«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ مهر ۹, چهارشنبه

دخترهای گلم! هر شب پیش از خواب یک بوس آنلاین برایم بفرستید ...



خرنامه ـ بازانتشار

چکامه ای از میرزاده عشقی 

دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر
زد چرخ سفله، سکه ی دولت به نام خر

خر سرور ار نباشد، پس هر خر از چه روی
گردد همی ز روی ارادت غلام خر؟

افکنده است سایه، هما بر سر خران
افتاده است طایر دولت به دام خر

خر بنده ی خران شده، آزادگان دهر
پهلو زن است چرخ به این احتشام خر

خرها تمام محترمند اندرین دیار
باید نمود از دل و جان احترام خر

خرها وکیل ملت و ارکان دولتند
بنگر که بر چه پایه رسیده مقام خر؟

شد دایمی ریاست خرها به ملک ها
ثبت است در جریده ی عالم دوام خر

هنگامه ای به پاست به هر کنج مملکت
از فتنه ی خواص پلید و عوام خر

آگاه از سیاست کابینه، کس نشد
نبود عجب که «نیست» معین مرام خر

روزی که جلسه ی وزرا منعقد شود
دربار چون طویله شود ز ازدحام خر

درغیبت وزیر، معاون شود کفیل
گوساله ای ست نایب و قایم مقام خر

یا رب «وحید ملک»۱ چرا می خورد پلو؟
گر کاه و یونجه است به دنیا طعام خر

گفتم به یک وزیر که من بنده توام
یعنی منم ز روی ارادت غلام خر

این شعر را به نام «سپهدار»
۲ گفته ام
تا در جهان بماند پاینده نام خر

خرهای تیزهوش، وزیران دولتند
یاحبذا ز رتبه و شان و مقام خر

از آن الاغ تر وکلایند از این گروه
تثبیت شد به خلق جهان احتشام خر

شخصِ رییسِ دولت ما، مظهر خر است
نبود به جز خر، آری قایم مقام خر

چون نسبت وزیر به خر، ظلم بر خر است
انصاف نیست، کاستن از احترام خر

گفتا سروش غیب، بگوش «امین ملک»
۳
زین بیشتر، زمانه نگردد به کام خر

«سردار معتمد»
۴ خر کی هست جرتغوز
کز وی همی به ننگ شد، آلوده نام خر

امروز روز خرخری و خرسواری است
فردا زمان خرکشی و انتقام خر

زنده یاد میرزاده عشقی

پانوشت:

۱ ـ وحیدالملک شیبانی

۲ ـ فتح الله اکبر (سردار منصور رشتی)

۳ ـ مرزبان رشتی وکیل پیشین مجلس

۴ ـ اکبر رشتی وکیل پیشین مجلس

https://www.behzadbozorgmehr.com/2010/10/blog-post_350.html

ناکجاآبادهایی به نام بهشت و دوزخ ـ بازانتشار

تصویر پیوست را درج کرده و به شوخی در بالای آن نوشته است: «وزير فرهنگ و ارتباطات داعش»

از «گوگل پلاس»

می نویسم:
دلیل اصلی ساخت و پرداخت ناکجاآبادهایی به نام بهشت و دوزخ از همان نخست، آرزو و امید توده هایی که برده وار بکار گماشته می شدند و جان می کندند از یکسو و از آن مهم تر بهره برداری نابجای بهره کشان (برده داران و سپس فئودال ها و اکنون سرمایه داران) از این آرزو و امید آدمیانی که به ناچار خوشبختی را بجای زمین در آسمان می جستند، برای تحمیق و خر کردن و به فرمانبرداری بیش تر واداشتن آن ها و بهره کشی بهتر و بیش تر بوده است
.

در مورد دین اسلام، آنگونه که به عنوان دین و آیینی پیش پا افتاده و پیش از آنکه بویژه بدست ایرانیان به علم کلام و عرفان و افزوده های دیگر ساز و برگ یابد، بهشت و دوزخ بویژه برای به میدان جنگ کشاندن تازیان بادیه نشین های عربستان که در صورت شهید شدن به بهشت رهسپار شده، حوری به چنگ می آوردند و در صورت دزدی غنایم جنگی به دوزخ رهسپار می شدند، پررنگ تر از سایر انگیزه ها بود و اینچنین بود که در برابر سپاه خوب ساز و برگ یافته ی امپراتوری ایران با نادیده گرفتن خیانت های اشراف ایران و نیز سایر جاها کامیاب شدند. خونخواری های «داعش» زیر پرچم اسلام، گرچه نه تنها به آن انگیزه ها تا اندازه ای یادآور آن دوران است. گواهی های تاریخی و برخی آیه های قرآن بخوبی این ها را بازتاب می دهند. حتا بهشت در کالبد نخستین خود جایی به نام سراندیب (سریلانکا و مالزی و آن پیرامون) بوده و سویه ای آسمانی نداشته است. همه ی این ها بسان دگرگونی های دین های دیگری چون مسیحیت و آیین های باستانی خود ایران، پس از آن و سازگار با دوره و زمانه و نیازهای بهره کشان هر دوره به دین و ایین نخستین افزوده یا از آن کاسته شده است. همچنانکه در دین پیش پا افتاده ی نخستین اسلام، خدا بسان آدمی دارای کالبد است و هنوز هم یکی از دین های اهل سنت به آن باور دارند.

ایرانیان از «خدا»، مانشی مطلق و دسترس ناپذیر آفریدند. آفریده ای که بدرازای تاریخ بر دوش خودمان بیش از دیگران سوار بوده و همچنان هست.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ شهریور ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/06/blog-post_78.html

یک ارزیابی فشرده و تا اندازه ای نارسا در پاسخ به برخی نگرانی ها پیرامون یورش «یانکی» ها به ایران ـ بازانتشار

چنانچه رویدادهای پیش بینی نشده (بسان درگیری الله بختکی در شاخاب پارس) را بشمار نیاوریم، روندی که در پیش گرفته شده، هم اکنون و تا چندی، تنها فشار برای دوشیدن شیر بیش تر از گاوی است که چهارچنگولی توی گل مانده و آن را به بند کشیده اند. هارت و پورت های ترامپ، همچنین به رژیم خیانتکار ایران کمک می کند تا نگاه نیروهای کنشگر و پیشرو ایران از بحران بزرگ اجتماعی ـ اقتصادی گسترده ی ایران را دگردیسد؛ آن را کم جان نماید و در نبود حزب راستین چپ که جای آن در پهنه ی کردار اجتماعی همچنان تهی است، حتا سمت و سوی دیگری به آن بدهد. این نیز بماند که چنین روندی، خودبخود ترمزی بویژه برای آن لایه های میان به بالای اجتماعی ایران نیز هست تا پیرامون بخش "لیبرال ـ دمکرات" رژیم که بیش تر سایه روشنی از لیبرال دمکراسی به آرش راستین آن است، برای چانه زنی با ترامپ بیش تر گرد آیند. هم اکنون و تا آینده ای دورتر از چنان جنگی نشانی در کار نخواهد بود و چنانچه باریک تر بگویم:
همه چیز بستگی به چگونگی گسترش بحران بزرگ اجتماعی ـ اقتصادی یادشده از یکسو (شرایط عینی و بیرون از خواست این و آن!) و چند و چون سازماندهی نیروهای اجتماعی پیشروی ایران زیر رهبری طبقه کارگر و نزدیک ترین نیروهای زحمتکش پیرامون آن (شرایط ذهنی) از سوی دیگر دارد. بگمانم این نیز برای بسیاری روشن است که نیروهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها همچون انقلاب بهمن پنجاه و هفت، بویژه از رویش و گسترش چپ در میهن مان ترس مرگ دارد و همه ی ترفندهای خویش را برای شکاندن این نیرو از آن میان به یاری رژیم دزدان اسلام پیشه بکار خواهد گرفت.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/02/blog-post_73.html

۱۳۹۹ مهر ۸, سه‌شنبه

... ﺳﻼمی ﻫﻢ ﺑﻪ میمون می رﺳﺎﻧﺪﯼ! ـ بازانتشار

به بهانه ی درگذشت بانوی غزل ایران، سیمین بهبهانی

ﺍﺣﻤﺪﯼ ﻧﮋﺍﺩ ﺩﺭ ﺑﯿﺮﺟﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﻣﻨﺘﻘﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
«ﺍین ها ﺷﯿﻄﺎﻥ ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺪﺭﻥ ﺍﻧﺪ ... ﺑﺮﺧﯽ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ؛ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﺑﺰﻏﺎﻟﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﻓﻬﻢ ﻭ ﺷﻌﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ

ﭘﺎﺳﺦ دندان شکنِ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﺑﻬﺒﻬﺎﻧﯽ ﺑﻪ وی در کالبد سروده ای دلنشین و پرمایه 

ﺷﻨﯿــﺪﻡ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻮﻫﺮ ﻓﺸــﺎﻧﺪﯼ
ﮐﻪ ﺭﻭﺷﻨـــﻔﮑﺮ ﺭﺍ ﺑﺰﻏﺎﻟﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯼ

ﻭﻟﯽ ﺍﯾﺸــﺎﻥ ﺯ ﺧﻮﯾﺸـﺎﻧﺖ ﻧﺒـﻮﺩﻧﺪ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﻂ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺑﯿـﺠﺎ ﻧﺸـﺎﻧﺪﯼ

ﺳﺨﻦ ﮔﻔـﺘــﯽ ﺯ ﻋﺪﻝ ﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺁﻧﺮﺍ
ﺑﻪ ﻧﺎﻥ ﻭ ﺁﺏ ﻣﺠــﺎﻧﯽ ﮐﺸــﺎﻧﺪﯼ

ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧَﻘﻠﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻧٌﻘﻞ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ
ﻫﯿﺎﻫــﻮ ﺷﺪ ﻋﺠﺐ ﺗﻮﺗـــﯽ ﺗﮑﺎﻧــﺪﯼ

ﺳﺨﻦ ﻫﺎﯾﺖ ﺯ ﺣﮑﻤﺖ ﺩﻓﺘﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﭼﻪ ﮐﻔﺘﺮﻫﺎ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﺘﺮ ﭘﺮﺍﻧﺪﯼ

ﻭﻟﯿـﮑﻦ ﭘﻮﻝ ﻧﻔـﺖ ﻭ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻠــــﻖ
ﺯ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺯﺍﻥ ﭘﺲ ﻻﻝ ﻣﺎﻧﺪﯼ

ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺭﯾﺴﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﺩﺭﯾــﻐﺎ ﺣﺮﻓـﯽ ﺍﺯ ﺟﻨــﮕﻞ ﻧﺮﺍﻧﺪﯼ

ﭼﻮ ﺍﺯ ﺑﺰﻏﺎﻟﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﯾﺎﺩ، ﺍﯼ ﮐﺎﺵ
ﺳﻼﻣـﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﯿــﻤﻮﻥ می رﺳﺎﻧﺪﯼ

 

زنده یاد ﺳﯿﻤﯿﻦ ﺑﻬﺒﻬﺎﻧﯽ

 

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور پیشگفتار بالای سروده از اینجانب؛ برنام را از متن سروده برگزیده ام.    ب. الف. بزرگمهر

 

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/08/blog-post_974.html

برای آنکه من هم مردها را دوست دارم

ـ با شادباشِ برگزیده شدن تان برای هموندی در «دیوان عالی» از سوی رییس جمهور، چرا وی از میان سایر گزینه ها شما را برگزید؟

ـ برای آنکه او زنان را دوست دارد.*

ـ چه پاسخ سزاواری! آیا در میان سایر گزینه ها زنی دیگر در کار نبود؟ و چنانچه بود، چرا شما؟

ـ برای آنکه من هم مردها را دوست دارم.

پرسش ها از زبان خبرنگاری موشکاف:  ب. الف. بزرگمهر   هشتم مهر ماه ۱۳۹۹

* در پی درگذشتِ دادورِ (قاضی) «دیوانِ عالی یانکی ها»: «روث بیدر گینزبرگ»، لات بی همه چیز «یانکی» در یکی از نمایش های گزینش ریاست جمهوری در «کارولینای شمالی» به تاریخ ۲۹ شهریور گذشته، گفت:
«من هفته آینده یک نامزد، رونمایی (معرفی) می‌کنم. این نامزد زن خواهد بود.» او در پی افزود:
«از دید من، او باید زن باشد؛ زیرا من زنان را بیشتر از مردان دوست دارم.»

لات بی همه چیز «یانکی»، روز شنبه پنجم مهرماه، نامزد پیشنهادی خود برای هموندی در «دیوان عالی یانکی ها»: «ایمی برت» را شناسانید (معرفی کرد).

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۳۰ شهریور ماه و پنجم مهر ماه ۱۳۹۹ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

ما هم امیدواریم که جنگ نشود ... ـ بازانتشار

ما هم امیدواریم که جنگ نشود؛ ولی زندگی برای میلیاردها آدم روی زمین در اوضاع کنونی جهان نیز مرز دشواری را پشت سر نهاده و روزبروز ناشدنی تر می شود؛ جهانی بیم برانگیز که همچشمی های نظامی در آن به فضای پیرامون زمین نیز کشیده شده و چشم انداز تیره تری برای آینده ی آدمی پدید آورده است. آیا کلان سرمایه داران جهان با زبان خوش از خر مُرادی که بر آن سوارند، پیاده شده و بدست خویش، سامانه ی تبهکاری که روزبروز زمینگیرتر نیز می شود را به تاریخ خواهند سپرد؟! بیگمان، نه! بنابراین، باید بزور بزیر کشیده شوند و دشواری کار در همینجاست!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ اَمرداد ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/08/blog-post_22.html

زیرنویس تصویر:

دختری در راهپیمایی جهانی به مناسبت ۷۳ سالگی بمباران اتمی هیروشیمای ژاپن («اسپوتنیک»)

به هر جا قدم مى‌گذارم، خانه می‌شود

در سفره‌ی صبحانه‌ی امروز، نان، کم آمد.

خُرده‌هایی که در لحظه‌ی جدا کردن تکه‌های کوچک، از بدنه‌ی بزرگترِ نان به روی سفره می‌ریزند، پخش و پلا رفتند به روزنه‌ی مردمک چشمم.

یک لبِ دیگر زدم به چای؛ مثل ماده‌گنجشکی که فراموش کرده جوجه دارد و چندان هم تشنه نیست؛ اما کنار برکه خوش می‌گذرانَد و سبکسر، توک می‌زند به آب و خاک ...

 

همه‌ خوابند.

من به خرده‌ریزهای نان نگاه می‌کنم که خودم ساختم‌شان.

سیر نیستم.

نان، کم آمده.

انگشتم را تر می‌کنم؛

حتی غبارهای نان را از روی سفره به دهان می‌برم.

نان، کم آمده.

خُرده‌هایش دلپذیرند.

نمی‌خواهم چیزی باقی بماند.

 

امروز صبح

برای اولین بار، نان را دیدم.

به نان کوچ کردم؛

نان شدم.

عجیبم؛

خُرده‌هایم، عجیب‌تر!

نان به هرجا قدم ‌می‌گذارد،

آن‌جا،

خانه می‌شود.

نسیم تیمورپور

برگرفته از «تلگرام»  هفتم مهر ماه ۱۳۹۹ (با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

مگر مدتی پیش نفرمودیم که «کُلّو جَمیعأ اَجمعَین» گورتان را گم کنید؟! ـ بازانتشار

امام یکبار دیگر ما را به پشت پرده فراخواندند و این بار با ترس و لرز به حضورشان شرفیاب شدیم. پیشاپیش می دانستیم که ذات اقدس شان از همه چیز ناخشنودند و همینگونه نیز بود. البته از همه ی وجود آن امام شریف، تنها چشم های مبارک شان که از بار پیش، باز هم نورانی تر شده بود و برق آن، چشم را خیره می کرد، پیدا بود. ایشان با برافروختگی فرمودند:
مگر مدتی پیش به شما نفرمودیم که «کُلّو جَمیعأ اَجمعَین» گورتان را گم کنید؟!۱ بهتر است تا دیر نشده به پستوها و حجره های تان پناه ببرید و دُم آلوده تان را از سیاست بیرون بکشید؛ وگرنه، اندکی که بگذرد، سوراخ موش نیز نصیب تان نخواهد شد! چرا توبه نمی کنید؟! 

از شما چه پنهان، روی مان نشد و کمی هم ترسیدیم به آن امام شریف عرض کنیم:
اگر همین بودجه ای که از زمان آن ذلیل مرده: احمدی نژاد، برای نهاد آموزشی و پژوهشی مان تصویب شد و در این چند سال، بحمدلله هر بار بر آن افزوده شده را بدهند،۲ ما حرفی نداریم. ما که از اول هم با انقلابِ عوام النّاس پابرهنه و کون برهنه و این حرف ها مخالف بوده و با سیاست کاری نداشتیم؛ سیاست با ما کار داشت.۳ یادمان هم آمد که  از زبان آن وجود شریف، این ذلیل مرده را دعا نیز کرده بودیم۴ و لرزشی بر اندام مان نشست. حال با این همه جریان انحرافی و فتنه و گروه جن گیر و اینا که زبان مان لال، «کُلّو جَمیعأ اَجمعَین» دست پرورده ی خودمان در آن نهاد آموزشی ـ پرورشی هستند، چه خاکی به سر کنیم؟!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۸ دی ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/01/blog-post_84.html

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از یادداشت «امام فرمودند: گورتان را گم کنید!»، ب. الف. بزرگمهر  هشتم فروردین ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/03/blog-post_931.html

۲ ـ روند جهشی بودجه ی نهاد آموزشي - پژوهشي امام سیزدهم در یک نگاه

«روزنامه شرق» ، شماره ۳۰۴۸ به تاريخ دهم دی ماه ۱۳۹۶، برگرفته از پیوند زیر:
magiran.com/n3684196

۳ ـ در میان همه ی کهنه آخوندهای درون و پیرامون «خیمه و خرگاه نظامِ سگ مذهب»، این یکی، چه از گوشه چشمِ کارکرد اجتماعی و چه منش و رفتار خویش، بدپیشینه تر از دیگران است.

۴ ـ «احمدي نژاد ذخيره خداوند براي امروز ماست» و «وجود مقدس ولي عصر (عج ) براي احمدي نژاد دعا مي کنند.»، «روزنامه شرق» ، شماره ۳۰۴۸ به تاريخ دهم دی ماه ۱۳۹۶، برگرفته از پیوند زیر:
magiran.com/n3684196

۱۳۹۹ مهر ۷, دوشنبه

بوقلمون سرشت ـ بازانتشار

اچومه لف افسر پلیس، شنل نو به دوش و بقچه بسته یی بدست از میدان بازار می گذشت. پشت سرش پاسبانی با موی حنایی رنگ، غربیلی پر از انگور فرنگی مصادره شده بدست، گام برمی داشت. خاموشی فرمانروا بود ... در میدان نفس کشی دیده نمی شد ... درهای دکان ها و میخانه ها مانند دهن های گرسنه، گرفته و غمناک، به روی ملک خدا باز بود:
نزدیک دکان ها حتا گدایی هم به چشم نمی خورد.

ناگاه چنین صدایی به گوش اچومه لف رسید:
ـ آهاه، گاز می گیری، لعنتی! بجه ها، ولش نکنین! امروز روزی نیست که سگی بتونه آدمو گاز بگیره! نگهش دار! آ ... آ!

زوزه ی سگی به گوش رسید. اچومه لف به آن طرف که صدا می آمد، نگاه کرد و دید که از انبار هیزم دکاندار پیچوگین سگی بیرون پرید و سراسیمه و به دور وبر نگاه کنان روی سه پا می گریخت. مردی در پیراهن چین نشاسته زده و جلیتقه ی دکمه باز به دنبال سگ می دوید. مرد دوان دوان به زمین افتاد و هر دو لنگ سگ را گرفت. دوباره زوزه ی سگ به گوش رسید و کسی فریاد کشید:
«قرص بچسب، ولش نکن!» بر اثر این سر و صدا قیافه های خواب آلود از دکان ها نمودار شد و در یک چشم به هم زدن، جمعیت انگار که یکباره از زمین جوشید، نزدیک انبار هیزم جمع شد.

پاسبان به افسر نگهبان گفت:
ـ سرکار، عجب بی نظمی راه انداخته اند! ...

اچومه لف پیچی به چپ زد و به سوی جمعیت آمد و دید که نزدیک در انبار همان مرد پیرهن چیتی ایستاده، دست راستش را بالا آورده و انگشت خونین و مالینش را به جمعیت نشان می دهد؛ و از چهره ی نیم مستش پیداست که می گوید:
«حالا دیگه حقتو کف دستت میدم، بدذات!» و از طرف دیگر همان انگشت خونین او خود درفش پیروزیست. اچومه لف آن مرد را که خریوکین نام داشت و استادکار بود شناخت؛ و خود گناهکار این بی نظمی و رسوایی، سگ سفید شکاری با پوزه ای دراز و لکه زردی به پشت، دست ها از هم باز و با حالتی بیچاره و فلک زده، روی زمین میان جمعیت نشسته و از چشم های اشکینش غصه و وحشت نمودار بود.

اچومه لف در حالیکه خود را در میان جمعیت می تپاند؛ پرسید:
ـ برای چی اینجا جمع شدین؟ برای چی؟ انگشت تو چی شده؟ ... کی داد و فریاد راه انداخته بود؟

خریوکین سرفه یی توی مشتش کرد و گفت:
ـ سرکار، ما داشتیم با میتری میتریچ، راحت و آسوده، بی آنکه به کسی کاری داشته باشیم، برای هیزم به انبار می رفتیم؛ ناگهان این حرومزاده ی بدذات، بیخود و بی جهت پرید به انگشت ما ... می بخشید سرکار، آخه من یک کارگر هستم ... این انگشت روزی رسون منه. باید تاوان این انگشت منو بدن؛ برای اینکه تا یک هفته ی دیگه هم من نمی تونم تکونش بدم ... آخه سرکار، این دیگه تو هیچ قانونی ننوشته که حیوون آدمو آزار بده ... اگه هرکس بخواد آدمو گاز بگیره که بهتره دیگه آدم تو این دنیا زنده نباشه ...

ـ هوم! ... خوب ... ـ اچومه لف سرفه یی کرد و ابرو بالا انداخت و سخت و قهرآمیز تکرار کرد:
ـ خوب ... این سگ مال کیه؟ من همچه ساده از سر این کار نمی گذرم. بهتون نشون می دم که سگ را بی صاحب تو کوچه ول کردن یعنی چی! وقت آن رسیده که حق اینطور آقایون که اعتنایی به قانون و تصویب نامه ها ندارند کف دست شان گذاشته بشه! صاحب لش و بی غیرت این حیوون را چنان جریمه و تنبیهی بکنم که شستش از من خبردار بشه که سگ و حیوونات ولگرد دیگه یعنی چی! چنان دخلش را بیارم که خودش حظ کنه! ... ـ آنوقت رو به پاسبان کرد:
ـ یلدیرین، تحقیق کن ببین صاحب سگ کیه و صورتمجلس تهیه کن! این سگ را باید کشتش! همین حالا! شاید هم هار باشه ... از شما می پرسم، این سگ مال کیه؟

یکی از میان جمعیت گفت:
ـ مثل اینکه مال سرتیپ ژیگالف.

ـ سرتیپ ژیگالف؟ اهوم! ... یلدیرین، این پالتو منو از شانه ام وردار ... گرما وحشتناکه! گرمای پیش از بارونه ... آنوقت افسر رو به خریوکین کرد:
ـ میدونی، یک چیز را من نمی فهمم؛ نمی فهمم چطور این سگ دست ترا گاز گرفته؟ آخه اون که قدش به انگشت تو نمی رسه. آخه این حیوونک کوچولوئه و تو، نظر نخوری، دو تای من قد داری! لابد انگشتت را میخ زخمی کرده و حالا میخوهی تلافیش را از جای دیگه در بیاری؟ ها؟ شماها آدم های حقه یی هستین! من شما آرقه ها را خوب می شناسم!

ـ سرکار، بذارین من بهتون بگم. این می خواست برای خنده و تفریح پوزه سگه را با سیگار بسوزونه. سگه هم که احمق نیست؛ بو برد و هاپی گازش گرفت ... سرکار، خودتون خوب میدونین که چه آدم بی کله ایه!

ـ دروغ می گی، با اون یک چشم باباغوریت! تو که ندیدی؛ چرا دروغ می گی؟ خود سرکار داناس و خوب می فهمن کی دروغ می گه  و کی از خدا می ترسه و راس می گه ... اما اگه من دروغ می گم بذار محکمه حکم کنه. تو قانون محکمه نوشته ... نوشته که قانون همه را به یک چشم نگاه می کنه ... از طرف دیگه، اگه می خواین بدونین، برادر من، برادر خود من ژاندارمه ...

ـ خبه دیگه!

آنوقت پاسبان ژرف اندیشانه اظهارنظر کرد:
ـ نخیر، هرچی نگاه می کنم، می بینم این سگ نمی تونه مال سرتیپ باشه. سرتیپ همچه سگ هایی نداره. سگ های سرتیپ همه تازی هستند.

ـ تو این را خوب می دونی؟

ـ به، سرکار ...

ـ من خودم هم می دونم. سگ های سرتیپ همه نجیب و گرون قیمتند. اما این سگ فسقلی فزناک که نه پشم و پیله یی داره و نه هیکل و دک و پوز به اخ و تفی هم نمی ارزه ... مگه ممکنه که سرتیپ یه همچه سگی را تو خونه اش نگهداره؟! عقلتان کجا رفته؟ اگه یه همچه سگ قناسی گذارش به پترزبورگ یا مسکو بیفته، می دونین باهاش چیکار می کنن؟ آنجا دیگه به هیچ قانونی نگاه نمی کنن و بی معطلی دخلش را میارن و می فرستنش لا دس مشکی! خریوکین، معلومه که این سگ دست ترا گاز گرفته و به این سادگی ها دنبال این کار را ول نکن ... باید حق اینطور آدم ها را کف دستشان گذاشت! موقعش رسیده ....

در این موقع پاسبان در حال فکر به خود گفت:
ـ اما ... شاید هم که مال سرتیپ باشه. البته رو پوزه اش که ننوشته ... اما من همین چند وقت پیش درست یه همچه سگی تو خونه اش دیدم.

صدایی از میان جمعیت شنیده شد:
ـ البته که سگ سرتیپه ...

ـ اهوم! ... یلدیرین، داداش، این پالتو منو بنداز دوشم ... باد سردی به پشتم خورد ... همچی سرما سرمام می شه ... نگاه کن، سگ را ببر خونه ی سرتیپ، بگو من پیدا کردمش و براشون فرستادم ... اونوقت هم ازشون استدعا کن که یک همچه تازی قیمتی را نگذارند به کوچه بیاد ... چون اگه بنا باشه که هر رذل بی سر و پایی آتیش سیگار به دماغ این حیوونک بچپونه که دیگه چیزی ازش باقی نمی مونه. سگ جنس لطیفیه ... اما تو، جلّت بی کله، دستتو بیار پایین! لازم نیست انگشتتو اینطور نمایش بدی! معلومه که تقصیر با خودته! ...

ـ آشپز سرتیپ داره میاد، ازش بپرسیم ... آهای، پروخور! بابا جون، یه دقه بیا اینجا! یک نگاهی به این سگ بکن ... مال شماست؟

ـ کی می گه مال ماست! همچه سگی هیچوقت تو خونه ی ما نبوده!

اچومه لف گفت:
ـ البته اینکه دیگه پرسش لازم نداره. معلومه که سگ ولگرده! گفتگوی زیاد لازم نیست ... وقتی من میگم ولگرده پس معلوم میشه ولگرده ... با یک گلوله باید کارش را ساخت؛ والسلام!

پروخور دنباله ی صحبتش را گرفت:
سگ مال ما نیست؛ مال برادر حضرت اجله که چند روز پیش تشریف آورده اند. حضرت اجل ما سگ شکاری دوست ندارند؛ اما برادرشون سگ شکاری را دوست دارن ...

اچومه لف با لبخندی پر از ذوق و شوق پرسید:
ـ راستی مگه برادر حضرت اجل، ولادیمیر ایوانیچ به اینجا تشریف آورده اند؟ آی پروردگارا، من هیچ خبر نداشتم! به مهمونی تشریف آوردند؟

ـ مهمونی ...

ـ آی پروردگارا ... لابد دلشون برای حضرت اجل برادرشون تنگ شده ... . من هیچ خبر نداشتم! خوب که این سگ مال ایشونه؟ خیلی خوشحالم ... بگیر ببرش ... سگ خوبیه ... دعواییه ... مثل خروس جنگی می مونه ... انگشت این یارو را هاپی گاز گرفت! قه ـ قه ـ قه ... بسه دیگه؛ مگه چی شده اینطور می لرزی؟ موچ ... موچ ... موچ ... بدذات. نگاه کن چطور اوقاتش هم تلخ میشه ... کوچولوی فنقلی ...

آشپز حضرت اجل سگ را صدا زد و با او از در انبار دور شد ... جمعیت مدتی به خریوکین می خندید.

اچومه لف تهدیدآمیز به خریوکین گفت:
ـ من موقعش خدمتت خواهم رسید! ـ آنوقت پالتو را به خود پیچید و به گردشش در میدان بازار ادامه داد.

آنتوان چخوف

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/04/blog-post_68.html

پی نوشت:

این نمایشنامه به نام «حربا» (به آرش «آفتاب پرست» یا سمندر) به پارسی برگردانده شده که واژه ای عربی است. من برای این نمایشنامه ی کوتاه و زیبا نام «بوقلمون سرشت» را برگزیده ام.   ب. الف. بزرگمهر

۱۳۹۹ مهر ۶, یکشنبه

بیشرف هایی که سزاوار چوبه دار و تیربارانید! دروغگویی بس است! ـ بازانتشار

مادربخطاهای نسناس! به شما آن هنگام که دیگر ناچار شدید لاپوشانی ویروس ساخته شده از سوی تبهکاران «یانکی» را کنار بنهید، گوشزد کرده بودم که «... تا دیر نشده و ویروس در سراسر ایران واگیر نشده، بجنبید، نابکاران تازی سرشت! برای جان سگ مذهبِ خودتان هم شده، بجنبید! آنچه هم اکنون در دو شهر رشت و قم و برخی شهرهای کوجک تر گیلان رخ داده و دیگر از چشم هیچکس پنهان کردنی نیست، می تواند همه ی ایران را دربرگیرد و میلیون ها تن را بکام مرگ بکشاند.»۱

خرموش های تازی سرشتِ بجان مردم ایران افتاده! به برنام هشدارآمیزِ گزارش زیر که با باریک بینی بایسته از زبان «سازمان بهداشت جهانی» آمده، نیک باریک شوید! زمان، تنگ تر از آن است که می پندارید و آنچه بگمان بسیار نمی دانید بگونه ای فشرده چنین است:
با همه گیریِ باز هم بیش تر و سراسری ویروس، بر نیروی مرگبار آن به شَوَندِ جهش های ژنتیکی بیش تر و پرشتاب تر، ده ها برابر افزوده شده و جلوگیری از آن بسیار دشوارتر و در فرجام کار، نشدنی خواهد بود؛ این «قانونِ طبیعت» در چارچوب گسترده ی آن که آدمیان و همبودهای آن در کُره زمین را نیز دربرمی گیرد، است که بختی برای پرداختن بیش تر به آن در اینجا نیست؛ سخن از فرآیندی پله ای و هر بار شتاب گیرنده تر از پیش در روندی است که افزایش چندی (کمّی) ویروس در هر پله ای به چند و چون (کیفی) تازه ای می انجامد و ویروسی نیرومندتر با ویژگی های نوین پدید خواهد آورد که بگمان بسیار، «واکسن» های در دست ساخت یا ساخته شده ی پیشین، توان از پای درآوردن آن را نخواهند داشت! این فرآیند را با کمی چشم پوشی با نیروی گروهیِ آدمواره هایی («رُبات» ها) که بگونه ای انبوه در آینده بکار گرفته خواهند شد، می توان همسان انگاشت که در دامنه ی کوتاهی از زمان از توان بیرون کشیدنِ مهارِ سازمانِ کارها از دست سازندگان خود برخوردار شده، همه ی آن ها را نابود کنند! با آنکه این فرآیند، هم اکنون بیش تر در پهنه ی «تئوری» در میان است، به هیچ رو  پنداری مالیخولیایی نیست و می تواند رُخ دهد.

مادربخطاهای نادان تر از نادان و نابکارتر از هر نابکاری در جهان! مردم ایران را گروگانِ گشایش «تحریم»های نیم بند «یانکی» ها نگیرید؛۲ زیست ننگینِ خودتان نیز در گروِ هر چه زودتر جنبیدن برای جلوگیری از همه گیری باز هم گسترده تر است و راه آن نیز نه تنها پیچیده نیست که بسیار ساده است؛ همین بس که که چشم آزمندتان را باز کنید و ببینید چگونه چینی ها با روش هایی خوب نشانه گذار، بُرَّنده و ساده، این ویروس مرگبار را به بند کشیده و از گسترش آن جلو گرفتند!

پنبه های آغشته به روغن بنفشه ی ترامپ به کون تک تک تان! بیشرف هایی که سزاوار چوبه دار و تیربارانید! دروغگویی بس است!۳ بجنبید و این دست و آن دست نکنید!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ فروردین ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/04/blog-post_49.html

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از «تا دیر نشده و ویروس در سراسر ایران واگیر نشده، بجنبید، نابکاران تازی سرشت!» ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ اسپند ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/03/blog-post_2.html 

۲ ـ «... اینک چند و چون فشارهای گوناگون اقتصادی ـ اجتماعی همراه با افزایش بگیر و ببندها به آنجا انجامیده که از توده های مردم ایران، چون گروگان برای پیشبرد آماج های خرموشی و چانه زنی با ՛شیطان بزرگ՝ و همدستانش سود برده می شود! رفتار و رویکردی شگرف با این پیام به امپریالیست های ՛یانکی՝ و همدستانش که: یا سهمی درخورِ بهره وری های مان در کهنه بازارِ خورد و برد سرمایه داری را خواهید پذیرفت و چون دیگر نوکران رسمی تان در منطقه به ما نیز پایوری پایدار و بی اگر و مگر، بی آنکه ما را پشت در نگه دارید، خواهید بخشید یا گلوی مردم ایران را به اندازه ای می فشاریم که جان به جان آفرین بسپارند!» 

برگرفته از «تحریم ها را برچینید تا ما با فروش نفت و گاز و اینا به جنگ ՛کرونا՝ برویم!» ب. الف. بزرگمهر   پنجم فروردین ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/03/blog-post_680.html

۳ ـ ویدئوی پیوست  (برگرفته از «تلگرام»): بیشرف هایی که سزاوار چوبه دار و تیربارانید! دروغگویی بس است 

***

سازمان بهداشت جهانی: بخت پیکار با همه گیری «کرونا» در خاورمیانه رو به پایان است

سازمان بهداشت جهانی می‌گوید حکومت‌های خاورمیانه باید برای جلوگیری از شیوع ویروس کرونا سرعت عمل بیشتری به خرج دهند.

آن‌ طور که خبرگزاری رویترز نوشته، گزارش روز پنج‌شنبه، ۱۴ فروردین این سازمان این موضوع را با توجه به دو برابر شدن شمار مبتلایان به کرونا در خاورمیانه طی یک هفته بیان کرده است.

بر اساس این گزارش، در حال حاضر نزدیک به ۶۰ هزار مبتلا به ویروس کرونا در خاورمیانه وجود دارد که به گفته احمد المنهاری، مدیر منطقه مدیترانه شرقی سازمان بهداشت جهانی، شمار تازه مبتلایان در کشورهایی مشاهده شده که دارای سیستم درمانی ضعیف و شکننده هستند.

این کشورها از جمله افغانستان، پاکستان، سومالی و جیبوتی و کشورهای خاورمیانه اعلام شده‌اند.

به گفته المنهاری، حتی در کشورهایی از منطقه خاورمیانه که دارای سیستم درمانی قوی‌تری هستند هم شمار مبتلایان و قربانیان «نگران‌کننده» است.

جز ایران که آمارهای رسمی حاکی از ابتلای بیش از ۵۰ هزار نفر به ویروس کرونا است، شمار مبتلایان در سایر کشورهای خاورمیانه در مقایسه با کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا بسیار کمتر گزارش شده است.

با این حال مقام‌های بهداشتی این کشورها نگران هستند که آمار واقعی مبتلایان در این کشورها اعلام نشده باشد و حاکمیت‌های ضعیف و سیستم درمانی شکننده توان مقابله با این بیماری را نداشته باشند.

این مقام سازمان بهداشت جهانی به دولت‌های خاورمیانه گفته که هنوز فرصت مقابله با این بیماری را دارند و پیش از از دست رفتن فرصت، اقدامات مقابله‌ای خود را تسریع کنند.

برگرفته از خبرخوانِ تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»   ۱۵ فروردین ماه ۱۳۹۹

بختی برای ویرایش این نوشتار نداشتم. برجسته نمایی های متن از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر



بحمدلله اینجا از این اگر و مگرها و اینا نداریم ... ـ بازانتشار

بحمدلله اینجا از این اگر و مگرها و اینا نداریم؛ هر میمونی به چنگ مان بیفتد، برایمان میمون است ...

ب. الف. بزرگمهر    ۳۱ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/05/blog-post_30.html



«کارزار صلح و آزادی» و پی افزوده ای بر آن ـ بازانتشار

به بهانه ی بازانتشار

نوشته ی کهنه ی زیر از سوی خواننده یا خوانندگانی بیش تر خوانده شده و می شود: شاید گونه ای یادآوری برای بازانتشار آن که چون بسیاری نمونه های دیگری اینچنین در برابر آن سر فرود می آورم. در بخشی از پی افزوده ی اینجانب از آن میان، چنین آمده است:
«سخن بر سر کلّ رژیم جمهوری اسلامی است که آن را باید با سازماندهی درخور نیروهای پیشرفتخواه وادار به پذیرش خردمندی و آینده نگری ... [و] درک واقعیتهای موجود درمنطقه و جهان و عقب نشینی در برابر خواست های توده های میلیونی مردم ایران نمود.»

از چندین سال پیش یه این سو و باریک تر بگویم: در همان هنگام ( هشت سال پیش)، چنان بختی برای وادار نمودن رژیم تبهکار به پذیرش ꞌخردمندی و آینده نگریꞌ، سپری شده بود. چنان خواست و چشمداشتی از رژیمی بی سر و سامان که گام بگام پوشالی تر از پیش شده و موش های شکمباره و پروار شده ای که برای پایوری زیست ننگین خود از دیر زمانی به این سو، همواره ناگزیر به پریدن از این ستون به ستونی دیگر بوده اند، همان هنگام نیز بیجا بود؛ واقعیتی که اکنون بگونه ای چشمگیر بیش از گذشته روشن است. در آن هنگام ناگزیر بودم با تراز اندیشگی و دریافتِ نویسنده ی یادداشتِ زیر و گروه نه چندان کوچکی از نیروهای با گرایش چپ که از دریافت «دیالکتیک ماتریالیستی» جُستارها و کاریاهای روز و آینده ی خود، دور بودند و همچنان نیز لنگ لنگان در پی رخدادها گام برمی دارند تا اندازه ای هم شده، همراهی کنم؛ بویژه آنکه سخنان خود وی را نیز گواه گرفته بودم.

به این ترتیب، آن واداشتن به عقب نشینی برای پذیرش ꞌخردمندی و آینده نگریꞌ که واژه هایی بس سنگین و رنگین برای خرموش های اسلام پیشه است،* در کردار، همچنانکه جلوی دیدگان همگی است، به ꞌسازماندهی ... نیروهای پیشرفتخواهꞌ به خرده کاری هایی چون گردآوری پوکه سیگار از خیابان ها یا سپارش های گمان برانگیزی به کارگرانِ دست از کار شسته که «بروید به خانه های تان تا کارفرمایان دنبال تان بدوند!»، می انجامد؛ در حالی که سخن بر سر سرنگونی چنین "رژیم" بی سر و سامان و ایران برباددهی است و هر پیکار رستایی ـ سیاسی و اجتماعی کوچک و بزرگی برای ستاندن یا بازستاندن هوده های (از دست رفته) توده های میلیونی کار و رنج، چنانچه در همین راستا سمتگیری شده باشد از آرش و مانش باریکی برخوردار خواهد شد.

ب. الف. بزرگمهر   ششم مهر ماه ۱۳۹۹

* موش ها هم گوش های شان سنگین است و هم چشم های ریزشان توان دیدن همه ی رنگ ها را ندارد! آن ها سُهش های بویایی و چشایی نیرومندی دارند و بنا بر سرشت خود تا آنجا که در توان دارند، هر چیزی که دست شان برسد را در جایی دور از چشم می انبایند. ꞌخردمندی و آینده نگریꞌ آن ها از این چارچوب فراتر نمی رود. 

***

«کارزار صلح و آزادی» و پی افزوده ای بر آن

با درود گرم

دوستان

در تماس هایی با علاقه مندان به برقراری شرایط صلح و آزادی، پس از انتشار متن کارزار، کسانی که در شمار هواداران بالقوه ی آن کارزاربودند، براین باور بودند که پیش از انتشار کارزار می بایست تماسی گسترده تر با نمایندگان گروه های هوادار برگزارمی شد؛ یا به عبارت دیگر کارزار با حضور شماری اندک از نمایندگان این گونه گروه ها برگزار شده است. پاسخ این دوستان، این است که هدف این کارزار اعلام حضور با کمترین افراد دسترس پذیر بوده است؛ و کسانی که امکان تماس های بالفعل بیشتر با یکدیگر و تفاهم سریعتر را فراهم می دیده اند، در این راستا پیشگام شده اند؛ اما از آن جا که  اعلام حضور در چنین مواردی به معنی سهیم ساختن دیگران در اقدام است؛ و همزمان جای نقد و بررسی را به گونه ای دمکراتیک در رسانه های جمعی باز می گذارد و زمینه ی بحث و گفتگو را فراهم می آورد، پس نمی توان به این اقدام خرده گرفت و اگر از نگاه سایر دوستان علاقه مند نقد و نظری وجود دارد، فراخوان دهندگان با آغوش باز پذیرای آنند و ادامه ی بحث وگفتگو درباره ی آن را به منظور روشنگری و انسجام، نه تنها لازم، بلکه مکمل پیام خویش می انگارند و به آن گوش می سپارند.

شرایط کنونی بسیار سرنوشت ساز است و هر لحظه درنگ برای رسیدن به اجماع در آن ممکن است به مثابه ی ازدست رفتن فرصتی برگشت ناپذیر باشد؛ و حال آن که میدان گفت و شنود رسانه ای گسترده است و نه تنها این گفت و شنودها، فرصت سوز نیست، بلکه ممکن است با طرح اندیشه های مکمل برغنای عام موضوع و طرح هرچه گسترده تر آن نیز بینجامد؛ همچنان که تا به امروز نیز سطح کمابیش گسترده تر تکمیل و پیشبرد کارزار را درپی داشته است.

از همین دوستان که در قالب جمع سخن می گفتند، برخی بر این باور بودند که در این کارزار، همراه با دولتمردان اسلامی، می بایست نیروهای مقابل، از جمله  دولت های اسراییل و کشورهای غربی به سرکردگی آمریکا نیز مخاطب قرار می گرفتند. پاسخ ایشان این است که دولتمردان جمهوری اسلامی به واقع باید پاسخگوی شرایط نه جنگ و نه صلح کنونی به مردم ایران باشند؛ زیرا، به درست یا به نادرست، درمظان اتهام تلاش برای دستیابی به تسلیحات هسته ای قرارگرفته  اند؛ زیرا به صراحت دربوق و کرنا می دمند که خواهان محو کامل دولتی هستند که اینک در شماردولت های به رسمیت شناخته شده ی جهان و عضو سازمان ملل متحد است  و هم اکنون نیز از زرادخانه ی هسته ای برخورداراست و همین سخنان را بهانه ی مسلح شدن افزونتر به آن قرار می دهد؛ و پیوسته در مقام تهدید کشور ما به یورش نظامی عمل می کند. از سوی دیگر، تحریمهای گسترده ی اقتصادی و در درجه ی نخست تحریم خرید نفت و منابع دیگر انرژی، بسان نخستین و مهمترین سرچشمه ی درآمدهای بودجه ای ایران و نیز بانک مرکزی و سیستم بانکی ایران به عنوان واسطه ی مبادله ی انرژی و ارز، تاثیری مخرب را بر اقتصاد کشورمان تحمیل کرده است که هم اکنون شاهد نتایج آنیم و برخی ازسران کشور نیز به آن اعتراف کرده اند. نتایج این تحریم را در کاستی لحطه به لحطه ی ارزش ریال ایران در مقایسه با سه ارز مهم جهان غرب، یعنی دلار آمریکا، لیره ی استرلینگ و یوروی اتحادیه ی اروپا می توان دید.

شرایطی نابرابر که اکنون جنگ افروزان اسراییلی و حامیان غربی آنها بر کشورمان ایران تحمیل کرده اند، بسیار با شرایط فراهم شده برای عراق در زمان حکومت صدام حسین همانندی دارد: اتهام فراوری تسلیحات هسته ای، اعمال تحریم بلند مدت و سر انجام نیز یورش گسترده و برق آسال به خاک عراق که در مدت سه هفته به نابودی دولت و ماشین جنگی صدام حسین و ویرانی گسترده ی عراق و آغاز تخریب و کشتار بلند مدت در خاک آن کشور انجامید که هنوز هم با همان شدت و قوت که درآغاز کار بود، ادامه می یابد و بخش عمده این فشارها ی اقتصادی و نظامی نیز بر مردم واپس نگه داشته شده ی خاورنزدیک و میانه از جمله مردم میهن ما ایران تحمیل می شود.

آنان که به گسترش تحریمها ی اقتصادی و نظامی می پردازند، خود ازاین حقیقت آشکار آگاه اند که نوک تیز این فشارها مردم توانمند به لحاظ منابع طبیعی و انسانی، اما محروم نگه داشته شده ی ایران و منطقه را هدف قرارداده است؛ و درست همین مردم‌اند که سپر بلا قرارگرفته اند؛ و به همین دلیل است که فراخوانندگان، دولت جمهوری اسلامی ایران و کارگزاران آن را مخاطب قرار داده اند؛ و از آنان خواسته اند که با کنشهای خودمحورانه ی خویش بیش از این مردم ایران را سپر بلا قرار ندهند و زمینه ی حمله  های خانمانسوز و جنگ نابود سار را برای آتش افروزان فراهم نیاورند؛ اما این آتش افروزان کیانند؟ آیا آنان کسانی جز دولت اسراییل و قدرتهای عضو پیمان ناتو، به سرکردگی ایالات متحد آمریکا، هستند؟

فراخوانندگان، ازاین رو دولتمردان ایران را مخاطب قراردادند که معتقد بودند کشوراسراییل و قدرتهای بزرگ غربی پاسخگوی امنیت و منافع خویش، نه مردم ایران، اند؛ و آن کس که باید امنیت و منافع مردم ایران را پاس بدارد، نه به اصطلاح ”مردم جهان “، بلکه همین دولت است که ”به هر حال” به عنوان نماینده ی مردم کشور ما بر پهنه ی سیاست ایران و جهان فراز آمده و پذیرفته شده است.

آری، این دولت نمی تواند و سزاوار آن نیست که بدون توجه به دیدگاه های اکثریت مردم ایران، و بر پایه ی منافع یا خواسته های روزمره ی خویش، سرنوشت زندگی و اقتصاد مردم و کشور ایران را در معرض نابودی عاجل قرار دهد و زمینه های گسترش مسابقه ی تسلیحاتی در منطقه را به بهای جان و مال مردمی که ” به هر حال ” آنان را نمایندگی می کند فراهم آورد.

دوستانی دیگر، به خلاف دوستان پیش گفته، باور خود را به این که کارزار به خاطر صلح و آزادی به حق اولین دیدگاهی را در بر دارد که در وهله ی نخست دولتمردان کشور ما را مخاطب قرار داده است، دیدگاه فراخوانندگان را دراین باب پذیرا شده و ستوده اند. من با سپاس فراوان از این دوستان، بر این نکته پا می فشارم که امیدوارم  دولتمردان جمهوری اسلامی آن قدر خردمندی و آینده نگری از خود نشان دهند که با درک واقعیتهای موجود درمنطقه و جهان درشرایط دشوار کنونی به تلاش برای تامین امنیت و سلامت و بهبود اقتصادی فراگیر و ایجاد شرایط توسعه ی پایدارکشورما، با به کارگیری منابعی که طبیعت ثروتمند کشورمان به ما ارزانی داشته است، تن دهند و زمینه های آشتی ملی و بین المللی را در کشورمان فراهم آورند که بتوانند میهن بزرگ ما را از گذر به فراگرد پرهزینه و دور و دراز تحول تاریخی نافرجام تحمیل شده از برون مرز باز دارند.

ما، با گنجینه تاریخی باستانی، طبیعی، و تجربه ی مردم سالاری معاصر خویش بی نیاز از مداخله ی برون مرزیم وسزاوار آنیم که خود با نیروی بیکران مردم خویش به مسیر تحول و توسعه ی تاریخساز گام نهیم و ازآن سرفراز بیرون آییم.

علی رضا جباری (علی آذرنگ)  ١٤ مهر ماه ١٣٩١

خاستگاه: «صدای مردم»

پی افزوده:

از دید اینجانب، نوشته ی بالا بدرستی اهمیت نقش بیانیه ی چندی پیش منتشر شده و جُستارهای پیرامون آن را بازمی تاباند. در اینجا، تنها به چند نکته ی شاید تا اندازه ای جانبی، اشاره ای گذرا می نمایم:
الف. این «تحریمهای گسترده ی اقتصادی و در درجه ی نخست تحریم خرید نفت و منابع دیگر انرژی ...» نیست که «... تاثیری مخرب را بر اقتصاد کشورمان تحمیل کرده است» که رژیمی فرومایه و ناکارآمد است که چوب حراج به همه ی سرچشمه های اقتصادی و انسانی آن زده و هست و نیست مردم ایران را برباد داده و می دهد؛

ب. سخن، تنها بر سرِ «این دولت» نیست و نمی تواند باشد که «... سزاوار آن نیست که بدون توجه به دیدگاه های اکثریت مردم ایران و بر پایه ی منافع یا خواسته های روزمره ی خویش، سرنوشت زندگی و اقتصاد مردم و کشور ایران را در معرض نابودی عاجل قرار دهد و ...»؛ سخن بر سر کلّ رژیم جمهوری اسلامی است که آن را باید با سازماندهی درخور نیروهای پیشرفتخواه وادار به پذیرش «خردمندی و آینده نگری ... [و] درک واقعیتهای موجود درمنطقه و جهان» و عقب نشینی در برابر خواست های توده های میلیونی مردم ایران نمود. پند و اندرز نهفته در گفتار نویسنده، نه تنها راه به جایی نمی برد که کوچک نمودن امضاء کنندگان بیانیه و دیگر نیروهای خواهان پیشرفت اجتماعی و فروکاستن شان به اندازه ی "اصلاح طلبان" پیرامون حاکمیت است؛

پ. فراهم نمودن زمینه های «آشتی بین المللی»، چندان روشن نیست. اگر آشتی با «ششلول بندهای جامعه ی جهانی» و تن دادن به زورمداری آن ها و از آن میان در مورد «جُستار هسته ای» مورد نظر بوده، باید به نویسنده و دیگر کسانی که چنین اندیشه ای در سر دارند، یادآور شد که نخست و پیش از هرچیز، دولتمردان جمهوری اسلامی به چنین پند و اندرز و امیدواری هایی نیازی ندارند و بسی پیش از این ها برای آشتی با امپریالیست ها تن به همه گونه خواری برای دریافت پایوری (تضمین) بقای ننگین خود داده اند. از آن گذشته، تن دادن به زورمداری بهره کشان و «ششلول بندهای جامعه ی جهانی» نه تنها آن ها را گستاخ تر خواهد نمود که به آرش سرافکندگی و سرشکستگی هرچه بیش تر خلق های ایران نیز هست. نویسنده، چنانچه آماجی دیگر درباره ی «آشتی بین المللی» در سر می پرورانده، می بایستی همان را رُک و پوست کنده می نوشت و از دربسته گویی و پوشیده گویی خودداری می ورزید؛ و

ت. سرانجام آنکه، آنچه از «گنجینه تاریخی باستانی، طبیعی، و تجربه ی مردم سالاری معاصر ...» برجای مانده، تنها با پیگیری، استواری و نیز جانفشانی در پیمودن راه درست، در میان و همگام با توده های مردم میهن مان، آنگونه که برخی از نیروهای ملی و میهنی و در تارک آن ها کسانی چون علی مسیو، حیدرعمو اوغلی، ارانی، روزبه، سیامک و حجری سرمشق راه دیگران نهادند از گزند و آسیب دشمنان و بهره کشان، دور خواهد ماند؛ تنها با چنین فداکاری و جبران کم کاری ها و ندانمکاری های خود و دیگران است که «بی نیاز از مداخله ی برون مرز و سزاوار آن [خواهیم بود] که خود با نیروی بیکران مردم خویش به مسیر تحول و توسعه ی تاریخساز گام نهیم و از آن سرفراز بیرون آییم»؛ وگرنه، نیک به ریش مان می خندند و همواره دزدان اسلام پناهی چون «خاوری» را به رُخ مان خواهند کشید که بوته ای نشاشیده در هیچ جای جهان برجای نگذاشته اند!

ب. الف. بزرگمهر     ٢٠ مهر ماه ١٣٩١

https://www.behzadbozorgmehr.com/2012/10/blog-post_5199.html

۱۳۹۹ مهر ۵, شنبه

... من اما کارگرم

بهار را دوست دارید 
و زایش طبیعت امیدوارتان می‌کند.

تابستان
فصل رخوت و سرخوشی‌هایتان است،
سفر می‌روید و لذت می‌برید.

پاییز را عاشقید؛
نشستن در مهتابی و چای نوشیدن
و نگاه کردن به برگ‌‌ها
سرودن و نوشتن و خواندن را ...

زمستان فصل آرامش‌ است،
افتادن بی‌صدای دانه‌های برف
بر حجم پاک و سفید نشسته
روی زمین ...

اما کارگرم؛
از تمامی این فصل‌ها
با همه‌ سختی های شان
هنوز هم
شش ماه دوم سال را
بیشتر دوست دارم

اگر «بیکار نباشم»
یک روز زود‌تر از ماه های نیمه‌ی اول سال
دست مزدم را می‌گیرم ...
البته،
«اگر بدهند» 

ایراندخت

برگرفته از «تلگرام»  پنجم مهر ماه ۱۳۹۹ (برنام را از متن برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر)

وزیر میلیاردر ویژه خوار

واقعیت، هولناكتر است
آنچه دروغ می نامند، راست
آنچه راست می نامند، دروغ است
دروغی كلافه !

مرز بهت و باور و بدبینی از هجوم خباثت به سرحدات دورتری كشیده می شود
هر آینه از چاههای درون شان، شعله مخوف و دود سیاه تری بالا می آید
زمین پر از لجنزار استفراغ
تا كجاها بیزاری پهن میشود
تا كجاها مخدر بیهوشی، اِسپِری می شود

تابوت تحمل، بی تشییع در مرداب رها شد
از همزمانی خبر
وزیر صنعت ویژه خوار
با خبر
فروش اقساطی
پالایشگاه ملی نفت شهری
به یك دهم قیمت!

شعله اعلایی

برگرفته از «تلگرام» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

جانِ نورس شان، گوشتِ دمِ توپِ سوداگران اسلام پیشه شد! ـ بازانتشار

کم و بیش همگی شان، فرزندان توده های کار و زحمت بودند که با کم ترین امکانات و ناسزاوارترین سازماندهی در هرج و مرجی پردامنه، سرچشمه گرفته از فرماندهی نابخرد و ناکارآمد در بالاترین رده ها به پیشانی های گوناگون جنگ شتافتند و گرانمایه جان نورس شان را در برابر دشمنی تا بن دندان ساز و برگ یافته فدا کردند. جمعبندی آزمون ها و آروین های جنگ و گواهی های بسیار نشان داد که رهبران رژیم تبهکار اسلام پیشگان چون «سردار شَلغم» و کلان سوداگرانی که جنگ و پیگیری نابجای آن در خاک کشور همسایه برای شان نعمتی آسمانی بشمار می آمد و از این راه سودهای افسانه ای به چنگ آوردند به این نوجوانان فداکار، پیش و بیش از هر چیز، چون گوشتِ دمِ توپ می نگریستند.

ننگ و نفرین ابدی خلق های ایران بر آن ناسپاسان و ناجوانمردان!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۸ آبان ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/11/blog-post_19.html

کشورهای امپریالیستی، «دگرگونی رژیم از درون» به شیوه هایی ضدانقلابی را خواهانند! ـ بازانتشار

«یانکی» ها، دیگر امپریالیست ها و رژیم های مزدور منطقه ای شان، خواهان انقلاب اجتماعی دیگری در ایران نیستند و آن را برنمی تابند؛ درست همان کاری که توده های مردم ایران برای دگرگونی های بنیادین در همه ی زمینه های زندگی خود، سخت به آن نیازمندند. 

در گزارشی منتشر شده در تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» از زبان پادو و خبرچین «یانکی» ها، تمرگیده در جایگاه وزیر بیرونی «ولایت سگ مذهب دزدان اسلام پیشه»، چنین آمده است:
«تداوم توافق هسته ای بین ایران و شش قدرت جهانی، برجام به پایبندی کامل آمریکا نسبت به این توافق بستگی دارد.»۱ 

این پیمان ننگین که بتن ریزی قلب نیروگاه اتمی ایران و محدودیت هایی بس فراتر از چارچوب های پذیرفته شده در چارچوب «بنگاه جهانی انرژی اتمی» به کشورمان گرانبار نمود، تنها بخشی از پیمان بسته شده میان رژیم ورشکسته ی دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران با بزرگ ترین کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها و ریزه خواران روسی و چینی شان بود و نه تنها کم ترین دستاوردی برای ایران و بویژه توده های کار و زحمت میهن مان نداشت که با پیگیری هرچه بیش تر و گسترده تر سیاست گرانبارشده ی نولیبرالیسم امپریالیستی به اقتصاد ناتوان کشور زیان هایی باز هم بزرگ تر از پیش زد و نابسامانی های اجتماعی از بیکاری و تنگدستی خانمانسوز گرفته تا گسترش کاربرد مواد روانگردان و روسپیگری و هزاران درد بی درمان دیگر را دامنه و ژرفایی بیش تر بخشید.

تنها پیامدِ خوبِ پیمان ننگین یاد شده که در جریان گفتگوها و روند بسته شدن آن با هیاهوی رسانه ای فراوان برای ترساندن توده های مردم و بویژه لایه های میان به بالای جامعه از پیامدهای ناگوار شکست آن و یورش نظامی «یانکی» ها به ایران از یکسو و تبلیغِ پُر و پیمان درباره ی دستاوردهایی که گویا برای مردم ایران قرار بود همراه داشته باشد، دستیابی نسبی، مشروط و گذرای رژیم دزدان اسلام پیشه به گونه ای پایوری سیاسی از سوی کشورهای امپریالیستی بسرکردگی «یانکی» ها و باز شدن حساب های بانکی بسته شده از سوی آن کشورها و برداشتن بخشی ناچیز از تحریم های اقتصادی بود. در این زمینه باید نکته ای که همان هنگام و حتا چند سالی پیش از آن، درباره اش نوشته بودم را یادآور شوم؛۲ باز شدن حساب های بانکیِ خودِ کلان دزدان فرمانروا بر میهن مان و گردش سرمایه کلانی که از جیب مردم ایران ربوده شده و در ناشایست ترین داد و ستدهای نان و آبدار برای این بزرگ ترین دزدان جهان هستی در دوران کنونی بکار افتاده بود و روشن است که رشوه خواران و همدستان بسیاری در میان کلان سرمایه داری امپریالیستی تبهکار جهان نیز یافته بود، دستِکم به همان اندازه و از دید من، بسی بیش تر از آزاد شدن و گردش سرمایه های ملی ایران، برای این مادربخطاهای روزگار برجسته بود. شادی و خرسندی بسیار فراوان یا بزبان کژدم گزیده شان: «زائد الوصف» پس از بسته شدن آن قرارداد ننگین، فراقانونی و مایهِ شرمساری نسل کنونی و نسل های آینده ایرانیان را حتا در «بیاناتِ» با گویش زنگدارِ الاغ وَشِ "رهبر" دَبَنگِ ورشکسته: «علی بابا» نیز می شد بروشنی بازشناخت.۳ به همین شوند، انتشارِ سیاهه ی نام کلان دزدان و اندازه ی دارایی های هر یک در بانک های اروپایی و آمریکایی و هر جای دیگری از جهان،۴ هم اکنون از برجستگی ویژه ای برای پیشبرد جنبش توده های مردم ایران برخوردار است.

از این ها که بگذریم، برخورد باریک و درخور به سیاه بازی ریشخندآمیز و خوارشمارنده ی ایران و ایرانی که بنیاد آن، جز دوشیدن شیر باز هم بیش تر از گاو شیرده۵ به یاری چماق «برجام» و سواری گرفتن بیش تر از رژیم پوشالی و ورشکسته ی دزدان اسلام پیشه بیش نیست و همچنان، هر بار بگونه ای دیگر، پی گرفته شده و می شود، کاری سزاوار و بایسته و ایستادگی در برابر چنین سیاست ایران برباددهی از سوی همه ی توده های مردم و نیروهای ملی و میهن پرست ایرانی بایسته تر از آن است. سیاستِ کشورهای زورگوی امپریالیستی، نه تنها بر پشتیبانی از خیزش و جنبش توده های مردم ایران و آنچه «دمکراسی» نام نهاده اند، استوار نشده که بیش از پیش بر سرِ سهم خواهی و چنگ اندازی هر یک بر سهمی بیش تر از شکار بدست آمده است.

پاسداری از آن پیمان ننگین، بی هیچ گمان و گفتگو بسود همگی کشورهای امپریالیستی و از آن میان، «یانکی» هاست و از همین رو، دستِکم بخشی از هیاهوی براه انداخته شده از چندی پیش به این سو، یک سیاه بازی تازه برای رنگ کردن دوباره ی مردم بویژه لایه های روشنفکری میان به بالای ایرانی بیش نیست و نخواهد بود.۶ خیزش توده های مردم در ایران، همه ی آن ها را غافلگیر نمود و از فرجامِ کار ترساند. هوچی بازی «توییتی» لات بی سر و پای «یانکی»، بیش از آنکه به آن خیزش یاری رسانَد، نفشی ترمزکننده و واگرایانه بسود رژیم ناتوان شده و از پاافتاده ی موشان اسلام پیشه بازی نمود. همه ی این کشورها خواهان «دگرگونی رژیم از درون» به شیوه هایی ضدانقلابی بسود بهره کشان درون و برون ایران هستند و از همین رو از آغاز جنبش توده های مردم ایران، سفت و سخت از جابجایی نیرو به صورت آشتی جویانه پشتیبانی نمودند. رُک و پوست کنده ترین پشتیبانیِ همراه با اگر و مگر از دهان «تی ـ رکس»، وزیر بیرونی «یانکی» ها بیرون آمد.۷ به این ترتیب، پشتیبانی کشورهای امپریالیستی بسرکردگی «یانکی» ها از آن پیمان ننگین، خواه ناخواه و در کردار، پشتیبانی از رژیم از پاافتاده ی موشان اسلام پیشه را در پی خواهد داشت. درست از همین روست که «آقا بیشعور نظام» پس از چندی لالمونی گرفتن از ترس بالا گرفتن جنبش و جابجایی شتابزده ی نزدیک ترین هموندان خانواده یا بزبان کژدم گزیده اش: «اهل بیت» به ترکیه، جانی تازه یافت و عرّ و تیزهای ضداستکباری اش که به هیچ جایی نیز برنمی خورد را از نو پی گرفت؛ عرّ و تیزهای بیمایه ای که چنانچه بزبان خداوندان سرمایه ی جهان برگردانده و بگوش شان برسد، ریشخند همگی شان در گردهمایی های خودمانی را در پی داشته از خنده روده بُرشان خواهند شد. نکته ای شایان درنگ که در اینجا تنها به آن اشاره می کنم، کوته بینی چشمگیرِ نهفته در گونه ای «سیاست موازنه منفیِ» خرموش ها در بازی میان کشورهای بزرگ امپریالیستی اروپای باختری و امپریالیست های «یانکی» و از ستونی نااستوار به ستونی نااستوارتر پریدن تا جایی است که سرانجام گردن شان خرد شود!

با آنچه در بالا به میان آمد، برای پیشبرد جنبش توده ای مردم ایران و شتاب بخشیدن به روند سرنگونی تبهکارترین رژیم تاریخ ایران، بر هم زدن پیمان ننگین نامور به «هسته ای» یا «برجام» را راهگشا و شایان درنگ و پیگیری همه ی نیروهای ملی و میهن پرست ایران بویژه در بازه ی زمانی کنونی می بینم و در هماوندی با آن، بر روی این نکته پامی فشارم که جلوگیری از ساخت و پاخت های تازه میان کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران روسی و چینی شان برای دوشیدن باز هم بیش تر «گاو شیرده»، هم اکنون بیش از گذشته از برجستگی برخوردار است که امیدوارم  همه ی نیروهای نامبرده برای پیشبرد و به بار نشستن آن، کانونمند، همسو و یگانه شوند.

در پایان، ناگفته نگذارم که فراخواندن پادو و خبرچین «یانکی» ها به اروپای باختری، پیش از هر چیز دیگر، دستیابی به تازه ترین داده ها و آگاهی ها از آب و هوای درون «خیمه و خرگاه نظام» و از آن بیش تر، هماهنگی و همسویی باریک تر در پیشبرد برنامه ی امپریالیستی «دگرگونی رژیم از درون» با همدستی و پیشکاریِ «دولت زهدان اجاره ای» است؛ زیرا انجام هر گونه گفتگویی چه از راه دور یا نشستی در خود ایران با این پاچه ورمالیده ی در آب نمک خوابانده، بیم شنودشان از سوی دیگر باندها و گروه های خوش چُسِ درون حاکمیت تبهکار ایران را دربرخواهد داشت. «یانکی» ها، دیگر امپریالیست ها و رژیم های مزدور منطقه ای شان، خواهان انقلاب اجتماعی دیگری در ایران نیستند و آن را برنمی تابند؛ درست همان کاری که توده های مردم ایران برای دگرگونی های بنیادین در همه ی زمینه های زندگی خود، سخت به آن نیازمندند.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ دی ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/01/blog-post_50.html

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از گزارش «ظریف: ادامه برجام به پایبندی کامل آمریکا بستگی دارد»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۲۱ دی ماه ۱۳۹۶

«پایبندی کامل آمریکا [به آن پیمان ننگین]» در گفته ی پادو و خبرچین «یانکی» ها به شوخی بیمزه ای می ماند؛ زیرا افزون بر نسبیت، مشروطیت و گذرا بودن آن پیمان، همه ی کشورهای امپریالیستی و بویژه «یانکی» ها برخی از آن کاریای ناچیزی نیز که بر دوش گرفته بودند و هیچکدام از آن ها کم ترین سودی برای توده های مردم ایران دربرنداشت را از همان نخستین روز که تاکنون نیز پی گرفته شده، بارها و بارها زیر پا نهادند و از آنچه «ولایت سگ مذهب اسلام پیشگان» به نمایندگی فراقانونی از سوی مردم ایران بر دوش گرفت و هنوز بخش هایی از آن نیز ناشناخته مانده، چون چماقی برای به سرسپردگی بیش تر واداشتن این رژیم تبهکار، سود برده و همچنان می برند. 

۲ ـ «همانگونه که تجربه تاریخی نشان می دهد، آن گروه از آخوندهای شکمباره واپسگرا که "حفظ بیضه اسلام" برایشان از جان و ناموس ایرانیان مهم تر است، بار دیگر با این قشر انگل سرمایه بازرگانی کنار خواهند آمد ـ و کنار نیز آمده اند ـ و به یوغ خارجی نیز گردن خواهند گذاشت. آنها که زمانی برای دریافت جیره و مواجبشان سوار بر الاغ هایشان در جلو کنسولگری انگلیس صف می کشیدند (نگ: تبریز مه آلود، نوشته زنده یاد محمد سعید اردوبادی)، اکنون دیگر دستی دراز در سفره مردم دارند و خواهان همدستی مستقیم با غارتگران خارجی و امپریالیست ها هستند. برخی از آنها که بیشتر نگران رویدادهای آینده، از دست دادن موقعیت اجتماعی و بسته شدن حسابهای بانکی شان در کشورهای اروپای باختری و ایالات متحده می باشند، نوع دیگری از ”فشار از پایین“ و ”چانه زنی در بالا“ را بر ضد منافع ملی ایران تجربه می کنند. این گروه از آخوندهای راستگرا و همپیمانان داخلی و خارجی شان از درک این مساله که دیگر دوران استفاده ابزاری از توده های مردم بسر آمده، فروگذاری می کنند.»

برگرفته از نوشتار «کدامین گزینه پاسخگوست؟»، کدامین گزینه پاسخگوست؟، ب. الف. بزرگمهر، گاهنامه «عدالت»، ۲۵ مهر ١٣۸۵

۳ ـ «... تبهکاران فرمانروا خرسندند! خرسندی شان بیش از پیش برای از چفت و بست درآمدن حساب های بانکی میلیاردی خود در بانک های اروپایی و امریکایی و جاهای دیگر است که آنهم هنوز و در مورد همه ی «دزدان الله کرم» روشن نیست؛ وگرنه، غمی برای سرمایه های کشور یا به زبان ریشخندآمیز آن زبانزدِ حال بهمزن: ”بیت المال“ ندارند.»

برگرفته از نوشتار «کاش دستِکم از خِرَدِ دزدی چون ”آرسن لوپن“ برخوردار بودند!»، ب. الف. بزرگمهر ۱۶ اَمرداد ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/08/blog-post_43.html

۴ ـ «انتشار سیاهه ی دارایی های مادربخطاترین دزدانِ جهانِ هستی، کمکی بس ارزشمند به جنبش مردم ایران است»، ب. الف. بزرگمهر    ۲۳ آذر ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/12/blog-post_34.html

۵ ـ «امپریالیست ها و همدستان آنها در همه جا کوشش فراوانی می کنند تا جنبش توده های مردم تونس، مصر و دیگر سرزمین های عربی را جنبش هایی تنها آزادیخواهانه و خواستار ”دمکراسی“ در چارچوب لیبرال بورژوازی وانمود نمایند. بورژوا ـ لیبرال های اسلامی و نیمچه اسلامی دربرگیرنده ی طیف های گوناگون "اصلاح طلبان"، بورژوا ـ دمکرات ها، سوسیال ـ دمکرات ها و حتا کمونیست های شرمگین میهن مان به رنگ ها و نیرنگ هایی گوناگون در این کوشش با امپریالیست ها هم آوا و همدست هستند؛ ولی آیا به راستی این جنبش های اجتماعی در چارچوب سامانه سرمایه داری و خواست های بورژوازی لیبرال در این کشورها می گنجند یا از آن فراتر می روند؟ آیا فروکاستن خواست های توده های گسترده مردم در این کشورها به «دمکراسی» هایی که به روشنی آزمون خود را در افغانستان، عراق و دیگر کشورها پس داده اند، چشم فرو بستن به بنیاد نیرومند ضد امپریالیستی آنها و کلاه بر سر خود و دیگران نهادن نیست؟ آیا از آن نادرست تر و بیمایه تر، ادعای اسلامی بودن این جنبش ها از سوی اسلام پناهان حاکمیت جمهوری اسلامی، بیدرنگ این پرسش های ساده را به دنبال نخواهد داشت که: کدام اسلام؟ اسلام عدالت جویانه به سود زحمتکشان، آنگونه که در ابتدای انقلاب بهمن ۵۷ با الگوبرداری ناشیانه و کج و کُله از آموزه های سوسیالیسم به میان آمده بود؟ یا اسلام سرمایه داران بزرگ: «اسلام آمریکایی» که اکنون دیگر چادر از سر برداشته و «بی حجاب» و بزک کرده به میدان آمده است؟ 

جنبش های توده های مردم تونس، مصر و دیگر سرزمین های عربی را نمی توان تنها جنبش هایی ضدخودکامگی، آزادیخواهانه و خواستار ״دمکراسی بشمار آورد. درونمایه ی این جنبش ها و برآمدهای توده ای، با وجود تفاوت های دامنه، ژرفا و گسترش آن در این یا آن کشور، دارای سمتگیری ضد امپریالیستی و دادخواهانه به سود توده های زحمتکش و تولیدکنندگان ثروت های مادی و معنوی جامعه است. انگیزه نیرومند و بنیادین چنین جنبش هایی به گواهی آمارها و نمودهای اقتصادی ـ اجتماعی، فرآیند سال ها پیگیری سیاست نولیبرالِ امپریالیستی در این کشورهاست که توده های گسترده طبقات و لایه های فرودست و حتا میانی را به خاک سیاه نشانده و می نشاند. سیاست ״دوشیدن گاو شیرده، شیری برای "گوساله" برجای نمی گذارد تا دودمان "گاوهای شیری" را بپرورد و آن را زنده و پابرجا نگه دارد. چنین جنبش ها و برآمدهای توده ای، بازتاب بحران فراگیر سامانه سرمایه داری و الگوی رشد و گسترش نولیبرالی آن هستند. موج بحران که پیش از آن برخی کشورهای جنوب اروپا را فراگرفته بود و همچنان دنباله دارد، اکنون به کشورهایی که بیرون از دایره ی کشورهای "جهان نخست" جای داشته و از سطح رشد و گسترش اقتصادی ـ اجتماعی بسیار پایین تری برخوردارند، رسیده است؛ با این تفاوت عمده که در این کشورها، بحران به مراتب دردناک تر و بلاخیزتر از کشورهایی چون یونان، اسپانیا و پرتغال رخ می نماید و با درگیری های ״درون ساختاری״ بیشتری همراه است.»

برگرفته از نوشتار «سمتگیری سوسیالیستی، گُزینه ای دشوار، دست یافتنی، ولی نه ناگزیر!»، ب. الف. بزرگمهر،  ۲۰ بهمن ۱۳۸۹

https://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2011/02/blog-post_09.html

۶ ـ «چنانچه رویدادهای پیش بینی نشده (بسان درگیری الله بختکی در شاخاب پارس) را بشمار نیاوریم، روندی که در پیش گرفته شده، هم اکنون و تا چندی، تنها فشار برای دوشیدن شیر بیش تر از گاوی است که چهارچنگولی توی گل مانده و آن را به بند کشیده اند. هارت و پورت های ترامپ، همچنین به رژیم خیانتکار ایران کمک می کند تا نگاه نیروهای کنشگر و پیشرو ایران از بحران بزرگ اجتماعی ـ اقتصادی گسترده ی ایران را دگردیسد؛ آن را کم جان نماید و در نبود حزب راستین چپ که جای آن در پهنه ی کردار اجتماعی همچنان تهی است، حتا سمت و سوی دیگری به آن بدهد. این نیز بماند که چنین روندی، خودبخود ترمزی بویژه برای آن لایه های میان به بالای اجتماعی ایران نیز هست تا پیرامون بخش "لیبرال ـ دمکرات" رژیم که بیش تر سایه روشنی از لیبرال دمکراسی به آرش راستین آن است، برای چانه زنی با ترامپ بیش تر گرد آیند. هم اکنون و تا آینده ای دورتر از چنان جنگی نشانی در کار نخواهد بود و چنانچه باریک تر بگویم:
همه چیز بستگی به چگونگی گسترش بحران بزرگ اجتماعی ـ اقتصادی یادشده از یکسو (شرایط عینی و بیرون از خواست این و آن!) و چند و چون سازماندهی نیروهای اجتماعی پیشروی ایران زیر رهبری طبقه کارگر و نزدیک ترین نیروهای زحمتکش پیرامون آن (شرایط ذهنی) از سوی دیگر دارد. بگمانم این نیز برای بسیاری روشن است که نیروهای امپریالیستی برهبری ”یانکی“ ها همچون انقلاب بهمن پنجاه و هفت، بویژه از رویش و گسترش چپ در میهن مان ترس مرگ دارد و همه ی ترفندهای خویش را برای شکاندن این نیرو از آن میان به یاری رژیم دزدان اسلام پیشه بکار خواهد گرفت.»

برگرفته از یادداشت «یک ارزیابی فشرده و تا اندازه ای نارسا در پاسخ به برخی نگرانی ها پیرامون یورش «یانکی» ها به ایران»، ب. الف. بزرگمهر    ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/02/blog-post_73.html

۷ ـ «ما از جابجایی نیرو بگونه ای خشونت آمیز پشتیبانی نمی کنیم. ما از جابجایی نیرو به صورت آشتی جویانه پشتیبانی می کنیم.

ما از آرمان های مردم ایران، برای داشتن زندگی بهتر و آزادی های بیشتر پشتیبانی می کنیم. می پندارم شایسته ی چنین هوده ای هستند؛ ولی این بر دوش مردم ایران است که چگونگی این جابجایی آشتی جویانه ی نیرو را روشن نمایند.

ما می دانیم که حکومت ایران به سخن ”جامعه جهانی“ [بخوان: ششلول بندهای آقا بالا سر جهان!] گوش می دهد، از همین رو با دیگر کشورها همکاری می کنیم تا به این رژیم بگوییم، باید خواسته های مردم را بدیده بگیرد و برای پاسخگویی به این خواسته ها بهبود (اصلاحات) را بیاغازد.

”تی ـ رکس“ در خرداد ماه امسال نیز گفته بود که سیاست ما در برابر ایران [بخوان: رژیم دزدان اسلام پیشه ی هنوز فرمانروا بر ایران!] پشتیبانی از کسانی درون ایران برای دگرگونی و گذار آشتی جویانه ی نیروست و همانگونه که می‌دانیم، آن ها بیگمان از هستی برخوردارند.»

بنیاد خبر را از گزارشی درباره ی گفته های وزیر بیرونی «یانکی» ها در گفتگو با رسانه ای امپریالیستی به تاریخ ۱۵ دی ماه گذشته که در تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»، یک روز پس از آن درج شده بود، برگرفته و آن را ویرایش، پارسی و بازنویسی نموده ام. افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!