این ها را که در این حوضچه ی آبگرم سرگرم آبتنی و بگو بخند می بینید، گروهی از بخشوده شدگان دوزخ اند. روشن نیست کدام پیامبر یا امام یا نماینده شان در برابر کدام شرط و شروط ها میانجی گری نموده و خداوند نیز بر آن ها منت نهاده، جایی در کرانه ی بهشت، همنیجا که می بیند از آن شان نموده است؛ جایی که زبانه های آتش دوزخ را در چشم اندازی نه چندان دور به چشم ببینند و کاری نادرست انجام ندهند که دوباره روانه ی آنجا شوند. در واقع، کار نادرستی نیز برجای نمانده که انجام دهند. سیب را آدم و حوّا (یا همانا اِوا) پیش تر خورده و سزایش را دیده اند؛ سایر کارها در اینجا آزاد است. شرم و حیا و پرده پوشی یا محدودیت دیگری در کار نیست و آن پرتوی سبز رنگی که می بینید، تنها نشانه ای از عرش پروردگار است که همگی به آن خو گرفته اند. خداوند در اینجا مهربان تر از جهان فانی است. می بینید که حتا آبجوی این یکی که تن و بدنی نازپرورده دارد و آن را یواشکی از دوزخ با خود همراه آورده نیز نادیده گرفته است.
به سوی میانه ی بهشت که گام بردارید با پاکدینان و درستکاران هرچه بیش تری برخورد می کنید که اینجا نیز چون کره ی خاکی ـ یا هر کره ی دیگری که در آن می زیسته اند ـ شبانه روز دولا راست شده، سر بر زمین می سایند.
خداوند همه ی این خلق و خوی ها را می بیند و لبخند می زند؛ به هر رو، همه شان فرآورده های خود اویند و رنگارنگی بهتر از یکرنگی است!
ب. الف. بزرگمهر ۱۵ آبان ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر