چه دوران خوبی بود! همه می نشستند گوش تا گوش؛ بی هیچ حرف و حدیثی؛ بی هیچ اما و اگر و کفر و زندقه! آخوند روضه اش را می خواند یا حدیثی نقل می کرد؛ جماعت ریش الدّین با حظّ و لذّت گوش می سپردند و ضعیفه ها سری می جنباندند و یا یواشکی پچ پچ های پایان ناپذیرشان را پی می گرفتند؛ تنها بیت المال دستمان نبود. اکنون بحمدلله، بیت المال مال خودمان است؛ ولی از آن خلوص قلبی و ملکوتی نشانی نیست؛ البته، همچنان سر می جنبانند و گوش هم می دهند؛ ولی چشم شان گواه چیزهای دیگری است. هرچه هم تاکنون پول های گزاف خرج کرده ایم و پنج تا پنج تا مسجد در هر ده کوره ای ساخته ایم، کسی گوشش بدهکار حرف های مان نیست. هر کس ساز خودش را می زند و از همه بدتر، دست شان برسد، جیب مان را هم می بُرند. راست گفته اند که هم خر هم خرما نمی شود ...
از زبان آن بخت برگشته: ب. الف. بزرگمهر ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۵
https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/06/blog-post_51.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر