درج نوشته ای بهنگام انتشار نیافته
لنین در همان ابتدای کتاب ارزنده ی خود:
«دولت و انقلاب»، چنین نوشته است:
«اکنون به سر آموزش مارکس همان می آید
که بارها در پویه ی تاریخ به سر آموزش های اندیشمندان انقلابی و پیشوایان طبقات
ستمکش در جریان پیکار آزادیخواهانه ی آن ها آمده است. طبقات ستمگر، انقلابیون بزرگ
را هنگام زنده بودنشان مورد پیگردهای همیشگی قرار داده در برابر آموزش آن ها خشمی
بس ددمنشانه و نفرتی بسیار جنون آمیز از خود نشان داده اند و با سیلی از دروغ و
تهمت بسیار رذیلانه با آن ها برخورد کرده اند. پس از مرگ شان کوشش هایی بکار برده
اند تا شمایل های بی زبانی از آنان بسازند و به اصطلاح تقدیس شان کنند؛ برای نام
آن ها به منظور ”تسلّی“ طبقات ستمکش و فریب این طبقات، افتخار معینی قائل شوند و
همزمان آموزش انقلابی شان را از بُنمایه ی تهی کنند و بُرّندگی انقلابی آن را از
میان ببرند و مبتذلش نمایند ...»۱ درباره ی خسرو روزبه نیز بویژه در دوره ی کنونی،
کم و بیش چنین روی داده است؛ یاد وی به عنوان «مشعل خاموش ناشدنی امید و پیکار در
راه رهایی زحمتکشان!» بزرگ داشته می شود؛ گویا بزرگ ترین افتخارش این بوده است که:
«… به
اقتضای آتشی که به خاطر خدمت به خلق های ایران دردرون سینه اش شعله می کشید، راه
حزب توده ایران را برگزیده و ... تمام سلول های بدنش و تمام ذرات وجودش توده ای [بوده]
است» (افزوده ی درون [ ] و کاربرد ضمیر سوم شخص از آن اینجانب است)؛
ولی در این باره که چرا از میان شمار بسیاری رزمندگان استوارِ جنبش توده ای و
انقلابی مردم ایران در سده ی کنونی، تنها وی و ستّارخان به عنوان قهرمانان ملّی
ایران برگزیده و شناخته شده اند، کم تر سخن به میان آمده است. در این باره در
پیشگفتار یکی از نوشتارهای پیشینم، اشاره ای چنین داشتم:
«درباره دایره
بسته نقش شخصیت در تاریخ، بسیار گفته اند و گفته ایم. با این همه در تاریخ جهان و
میهن خودمان به شخصیت هایی برخورد می کنیم که گویی بر فراز تاریخ ایستاده اند؛
مانند سردار ملی ایران: ستارخان که اگر در اوج انقلاب مشروطیت، جایی که دیوار دفاعی
مجاهدین مشروطه در پیرامون تبریز شکسته شده و دیگر گامی تا شکست تبریز قهرمان و
انقلاب مشروطه برجای نمانده، از جای نجنبیده و با جسارت بیمانند تاریخی به جلوترین
خط جبهه نشتافته و جلوی دشمن به مبارزه جانانه ـ و در لحظه هایی یک تنه ـ نایستاده
بود، روشن نبود چه بر سرنوشت انقلاب مشروطه، ایران و یکپارچگی آن می آمد؛ یا مانند
خسرو روزبه، قهرمان ملی ایران که اگر در بدترین شرایط شکست حزب توده ها و ناامیدی
و ناکامی توده های مردم آرزو یر باد رفته، آنچنان با دلیری و سرفرازی تا پایان
زندگی پر ارجش تا پای چوبه تیرباران در برابر دشمن طبقاتی نایستاده بود و اُمید و
آرزوی از دست رفته را به حزبش و به توده های مردم زحمتکش بازنگردانیده بود، روشن
نبود که من و شما و توده های مردم میهن ما، با وجود داشتن ناشایست ترین دولت های
تاریخ ایران، بتوانند چنین سربلند در برابر بزرگترین نیروهای اهریمنی تاریخ جهان
بایستند و پایداری نمایند. این آرش های دوران ما، تیرهای ترکش خود را تا ژرفای
وجدان همه ما و آدمیت خواهان پیشرفت و برابری پرتاب نموده اند.»۲
درباره ی ستّارخان و خسرو روزبه در فرهنگی که هنوز بخش عمده ای از آن شفاهی است، هنوز بسیار نکته هاست که می تواند و باید پژوهش یا بازبینی شود. در مورد خسرو روزبه، همین بس که حتا نامه ی انتقاد آمیز وی به کمیته مرکزی وقت حزب توده ایران در سال های پس از کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ یکراست روانه بایگانی شده و تنها برخی "فیثاغوریان"۳ که شمار آن ها نیز هر روز کاسته می شود از درونمایه ی آن آگاهند. گویا، نام وی باید تنها به عنوان شهید بزرگ حزب و جنبش شناخته شود و آنچه گفت و نوشت، چندان اهمیتی برای آینده و آیندگان نداشت و ندارد.
ب. الف. بزرگمهر ۱۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۲ [تاریخ واپسین ویرایش]
پانوشت:
۱ ـ «دولت و انقلاب»، «و. ای. لنین»، برگردان قهرمانِ زنده یاد: محمد پورهرمزان و علی بیات، چاپ سوم، ۱۳۸۷، انتشارات حزب توده ایران
۲ ـ «تاریخ، خود برمی گزیند!»، ب. الف. بزرگمهر، ۸ مارس ۲٠٠۹
http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2009/03/blog-post_07.html
۳ ـ به باور پیروان «مکتب فیثاغوری»، همه ی پدیدههای گیتی از بستگیها و نسبت های شمارگان (اعداد) مشخصی پیروی میکنند. فیثاغوریان با آنکه به پیشبرد و گسترش دانش ریاضی در پهنه های مشخصی کمک نمودند، شمارگان را در جایگاه مقدسی نهاده و آن را بنیاد ساختمان گیتی می پنداشتند. در آن هنگام، هنوز مانشِ «شمارگان گنگ» آفریده و پدیدار نشده بود! با آفرینش «شمارگان گنگ»، بنیاد «مکتب فیثاغوری» که برپایه ی «شمارگان طبیعی» پی ریزی شده بود، به هم ریخت؛ ولی آن ها تا مدت زمانی چند، این پیشرفت تازه را به عنوان رازی مگو در میان فرقه ی خود پنهان نگاه داشته و حتا «هیپاسوس»، پدیدآورنده ی «شمارگان گُنگ» را که از فرقه ی خودشان بود به دریا افکندند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر