«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ آذر ۹, یکشنبه

خدا را خوش می آید که هر بار اینچنین دل «آقا» را بلرزانید؟ ـ بازانتشار

این همه نیرنگ و نقشه ی دشمنان برای از میان بردن «آقا» کم بود، بچه های مردم آزار تهران هم به آن ها افزوده شدند. پیش ترها بادبادک هوا می کردند که آسیبی به کسی نمی رساند؛ اکنون، کارشان به پهپاد هوا کردن رسیده است؛ آن هم درست بالای «بیت آقا»! کمی هم در اندیشه نمی شوند که «آقا» دلی نازک دارند که هر خراش کوچکی می تواند آن را پاره کند. خدا را خوش می آید که هر بار اینچنین دل «آقا» را بلرزانید و برادران توپچی و موشک انداز را وادار به توپ در کردن و موشک اندازی کنید؟

ب. الف. بزرگمهر    چهارم اسپند ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/02/blog-post_35.html



ما اینجا نگران جان مردم ایران هستیم؛ ولی شما نگران پول های شان ـ بازانتشار

ما این را به خبرگزاری ها نگفتیم؛ ولی من یواشکی به شما می گویم. خبرچین های ما یک بمب هسته ای جاسازی شده در تنور یکی از نانوایی های دونگوزآباد* یافته اند که اگر بترکد، آنجا را با خاک یکسان خواهد کرد. دستور داده ام تا کماندوهای ما یواشکی آنجا بروند و چاشنی این بمب را بیرون آورند. چاره چیست؟ ما اینجا سخت نگران جان مردم ایران هستیم؛ ولی شما بیش تر نگران پول های شان که بر باد نرود.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ مهر ماه ۱۳۹۷

http://www.behzadbozorgmehr.com/2018/10/blog-post_42.html

* ببخشیدش! این یابو زبان در دهانش درست نمی چرخد؛ همین اندازه هم که می گوید، باید سپاسگزار بود.

زیرنویس تصویر:

«انگل مرکل»، پیشوای آلمان در گفتگو با «نادان یابو» پیرامون کنش های پنهانی رژیم دزدان اسلام پیشه ی ایران برای دستیابی به بمب اتمی

۱۳۹۹ آذر ۸, شنبه

پاپی جان! روشن کن در کدام سو ایستاده ای! ـ بازانتشار

پاپی جان! دوپهلو سخن گفتن، کار مردم راست گفتار و درست کردار نیست. روشن کن در کدام سو ایستاده ای!

ب. الف. بزرگمهر   نهم بهمن ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/01/blog-post_402.html

«در این روز و روزگار (بُرهه)، من از همه ی مردم ونزوئلا پشتیبانی می‌کنم؛ زیرا آن ها هستند که رنج می‌برند. من از آنچه در ونزوئلا می‌گذرد، در رنجم. از چه بیمناکم؟ خونریزی!» گفته های پاپ فرانسیس، هنگام بازگشت از پاناما، برگرفته از «خبرخوان» تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  هشتم بهمن ماه ۱۳۹۷ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)



در حقوق بشر بر اساس شرع مقدس اسلام عمل می‌کنیم! ـ بازانتشار

مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در واکنش به تصویب قطعنامه حقوق بشر ایران در «کمیته سوم نشست مجمع عمومی سازمان ملل»:
«جمهوری اسلامی ایران، بدون توجه به اقدامات مداخله جویانه سیاسی، بر اساس شرع مقدس اسلام و همچنین اصول مندرج در قانون اساسی کشور، در جهت حمایت و گسترش حقوق آحاد شهروندان خود ثابت قدم خواهد بود.»

... و شرع مقدّس اسلام که بخش عمده ای از قانون اساسی کشورمان از آن سرچشمه گرفته، یعنی:
به دار آویختن، سنگسار، شلاق و بریدن دست و پا که در نظام مقدّس جمهوری اسلامی، بریدن زبان با کارد موکت بری و «کهریزکی کردن» که این یکی بویژه درباره ی جوانان عزیزمان بکار می رود نیز به آن ها افزوده شده است! ما افتخار می کنیم که واژه ی تازه ی «کهریزکی کردن» (Kahrizakation) را به فرهنگ حقوق بشر جهان عرضه داشته ایم!

ما نیک می دانیم که دولت های باختری نیز که با دشواری هایی چون جمهوری اسلامی بویژه در هماوندی با جوانان پر شر و شور خود روبرو هستند، باریک اندیشانه به قانون های شرع مقدّس اسلامی می نگرند و از اینکه نمی توانند چنین قانون هایی را هم اکنون در کشورهای خود بکار ببرند، افسوس می خورند! ما همه ی این دولت ها را دعوت می کنیم تا بجای کژرفتاری با این نظام مقدّس، سودمندی ها و کاربردهای قوانین ما را بر دیدگان خود نهاده و با آینده نگری بیش تری با ما رفتار نمایند! (از سخنان ناگفته و در دل مانده ی سخنگوی وزارت امور خارجه رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!)

بخش اندکی از این یادداشت با الهام از عبارتی در «گوگل پلاس» نوشته شده است.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/11/blog-post_4606.html

۱۳۹۹ آذر ۷, جمعه

از بند و زنجیرش چه غم، هر کس که عیّاری کند

با نوایِ بانو سپیده رییس سادات

ره به خرابات بُرد، عابد پرهیزگار
سفره ی یکروزه کرد، نقد همه روزگار

ترسمت ای نیکنام، پای برآید به سنگ
شیشه ی پنهان بیار تا بخوریم آشکار

گفتم گره نگشوده ام زان طُرّه تا من بوده ام
گفتا مَنَش فرموده‌ام تا با تو طَرّاری کند

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند

زان طُرّه ی پرپیچ و خم، سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم، هر کس که عیّاری کند 

گزیده ای از سروده های شیخ اجل سعدی شیرازی و حافظ شیرین سخن

ویدئوی پیوست: از بند و زنجیرش چه غم، هر کس که عیّاری کند

برگرفته از «تلگرام» هفتم آذر ماه ۱۳۹۹



۱۳۹۹ آذر ۶, پنجشنبه

زیر باران پرخاش و ناسزای توده های مردم بجان آمده

این یکی از آن جان ننه شان، مسوولان کوچولو موچولوی «نظام سگ مذهب دزدان اسلام پیشه» است که زیر باران پرخاش و ناسزای توده های مردم بجان آمده۱ که کم و بیش در همه جا دست شان آمده با چگونه جَک و جانورانِ دزد و کارچاق کنی سر و کار دارند، ناچار به گریختن است (ویدئوی پیوست۲ مسوولان گنده ترِ۳ "نظام"، اینچنین دُم به تله نمی دهند؛ نیک می دانند چنانچه دست توده های مردم بی چیز شده به آن ها برسد، تکه بزرگ بدن شان گوش شان خواهد بود.

ب. الف. بزرگمهر   ششم آذر ماه ۱۳۹۹

پی نوشت:

۱ ـ شیوه برخوردی بویژه شایان درنگِ روشنفکران آزرمگین (مؤدّب) یا از آن باریک تر: رام شده که بویژه در جهان راست نما (جهان مجازی) لانه کرده اند.

۲ ـ پرخاش مردم «آق مشهد» به مدیر کل «اوقاف مازندران» برای واگذاری (وقف) جنگل ها و چمنزارها (یا سبزه زارها بجای واژه ی از ریشه عربیِ مَراتع از مَرتع) ـ برگرفته از «تلگرام»  ششم آذر ماه ۱۳۹۹

ویدئوی پیوست: زیر باران پرخاش و ناسزای توده های مردم بجان آمده

۳ ـ هر گونه که خواندید از دید من، درست است: گَنده یا گُنده



... قرار نیست که از زندگی بازنشسته شان کنیم

«این ها [بازنشستگان] از کار بازنشسته شده اند؛ قرار نیست که این ها را از زندگی بازنشسته کنیم!»* از گوشزدهای «خواهر فلاحی» در مجلس فرمایشی رژیمی پوشالی و سزاوار سرنگونی

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ششم آذر ماه ۱۳۹۹

* ویدئوی پیوست، برگرفته از تلگرام: قرار نیست که از زندگی بازنشسته شان کنیم



 

ملّت! همینجا به شما قول می دهم که نفس کشی در این سرزمین بر جای نگذارم ـ بازانتشار

ب. الف. بزرگمهر    ۱۹ تیر ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/07/blog-post_85.html

زیرنویس تصویر:

عین الله در گزینشی پر از نیرنگ و فریب به جایگاهِ تازه ساخته و پرداخته شده ی ریاست جمهوری در ترکیه دست یافت و سوگند یاد کرد.



اینجا ولایت اسلام است و هر کاری اندازه ی شرعی دارد ... ـ بازانتشار

تنها دوربین هم نیست؛ کوچک ترین جیکی بزنید که نشانه ای از ناخشنودی از نظام داشته باشد، آن را نوار می کنیم و پس از دستگیری بَرخ تان می کشیم! حتا اگر جوری بگوزید که اندازه ی شرعی را زیر پا بگذارد و آرامش و آسایش نظام را بر هم بزند، باید پاسخگو باشید. بعله! چی فکر کردید؟! فکر کردید، خدا بخواب رفته و رفتارهای هنجارشکن شما را نمی بیند؟ اینجا ولایت اسلام است و ما در برابر نظام مقدس آسمانی ـ ریسمانی، وظیفه شرعی داریم ...

از زبان این کلّه خر مشنگ:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/06/blog-post_23.html

«پلیس ایران در آسیا جزو پیشرفته‌ترین پلیس‌ها محسوب می‌شود؛ با ۱۴۰۰ دوربین نظارتی، سطح شهر رصد می‌شود و ۱۳۵۰ دوربین تخلفات سرعت غیرمجاز، سبقت غیرمجاز و رفتارهای خارج از عرف را کنترل می‌کنند.»

برگرفته از «خبرگزاری مهر»  ۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۸

کلیدی بنفش رنگ به رنگِ مرداب؛ به رنگِ کبودی؛ به رنگِ خفقان! کلید دوزخ! ـ بازانتشار

... در آن را برایتان باز خواهم کرد ... بفرمایید اندرون!

مردک رنگ برگزیده است: بنفش! رنگ مرداب، رنگ کبودی، هنگامی که نابکاران کتکت زده اند؛ رنگ مرگی دردناک از خفقان ...

آن یکی دستِ کم خوش پسند تر بود که رنگِ سبز را برگزیده بود. این یکی هم میمون وار همان کار را دنبال نموده است؛ چه رنگی برگزینم؟! سرخ؟ نه! این رنگِ خون و انقلاب است. من که در همه ی زندگیم «آسته برو، آسته بیا که گربه شاخت نزنه»، شعارم بوده ... رنگ های دیگر هم که یا آن دیگران زودتر برداشته اند و یا آرشی دیگر دارند ... سیاه که اصلن حرفش را هم نباید زد! به اندازه ای بسنده، سیاه هست ... قهوه ای چطور؟ نه! این هم رنگ فاشیست هاست و هم خدای نکرده، مردم می پندارند از هم اکنون به شلوارمان ریسیده ایم! هان! یافتم! بنفش! این از همه بهتر است ... اکنون می ماند چیزی که آن را رنگ بزنم. آری! اینگونه بهتر است و من هم چیزی از خود به این بازی افزوده ام؛ کلید! این نماد خوبی است! افسوس که آن مردک اصلاح طلب زندانی، پیش تر رنگ سبز را ربوده است؛ سبز بهتر بود و رویهم می شد: کلید در باغِ سبز! ... و عوام النّاس هم بیش تر به پیشواز آن می رفتند؛ چاره ای نیست:
کلیدی بنفش رنگ! به رنگِ مرداب؛ به رنگِ کبودی؛ به رنگِ خفقان! کلید دوزخ! ... در آن را برایتان باز خواهم کرد ... بفرمایید اندرون!

من؟! نه! من تنها کلیدداری هستم و بس!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۲  

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/06/blog-post_2140.html


۱۳۹۹ آذر ۴, سه‌شنبه

باران اگر زمین نخورَد ...

بغض گاهی شبیه نور است
وقتی می‌شکند
رنگین‌کمان زیبایی می‌شود

غمگین نباش
از پنجره‌ای
که رو به دیوارها باز می‌شود
از دری که لولا ندارد

ابرها اگر نبارند
به درد آسمان نمی‌خورند
این را
از زلزله خیز‌ترین شانه‌های دنیا فهمیده‌ام

پس این بار که زمین خوردی
زخم هایت را قاب کن
و گردن اتاق بیانداز

باران اگر زمین نخورَد
هیچ درختی این قدر زیبا نمی‌شود 

علیرضا طالبی پور

برگرفته از «تلگرام» چهارم آذر ماه ۱۳۹۹ (برنام را از متن برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر)

ناچاریم پول و سرمایه ی هر چه بیش تری در خزانه مان انبار کنیم



۱۳۹۹ آذر ۳, دوشنبه

آشفته بازار دزد پرور رژیمی بی سر و سامان، پوشالی و سزاوار سرنگونی




ما هم با تخم و گوشت بلدرچین و گاه گداری بستی تریاک ... ـ بازانتشار

ما بازنشستگان با سیلی صورت خود را سرخ نگه می داریم!

از زبان رهبر دَبَنگ:

ما هم چهره مان را با گوشت و تخم بلدرچین و گاه گداری بستی تریاک که افسردگی جای خود را به نشاط بدهد و بتوانیم سخن سرایی کنیم، سرخ نگه می داریم.

خدای را سپاس که تاکنون هم ما و هم شما را از بلاهای شیطان رجیم که در هر گوشه ای کمین کرده، رهانیده پا به سن گذاشته ایم. این خود، نعمتی بزرگ و شایسته ی سپاسگزاری است! اکنون به شکرانه ی این نعمت بزرگ، بجای این کارهای خداناپسندانه، بروید چند رکعت نماز بخوانید و قدر عافیت بدانید.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۸ اردی بهشت ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/05/blog-post_92.html

۱۳۹۹ آذر ۲, یکشنبه

فراتر از کارد به استخوان رسیدن

به اندازه ای به مردم فشار آمده که نه می توانند گوشت گوسپند بخرند، نه می توانند گوشت مرغ بخرند؛ باید استخوان بخرند: خدا وکیلی کیلویی ۱۵ تومان ...

پدیده ای فراتر از زبانزدِ «کارد به استخوان رسیدن»: حتا پاره گوشتی کوچک یا تَرخاشی که پس از پخته شدن بتوان آن را زیر دندان خایید، در کار نیست.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   دوم آذر ماه ۱۳۹۹

ویدئوی پیوست برگرفته از «تلگرام»  یکم آذر ماه ۱۳۹۹



برای همین، چهل سال است آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند! ـ بازانتشار

از زبان «آقا بیشعور نظام»:
وقتی به شما می گوییم، استکبار به اسلام هجمه آورده، همین است که می بینید. هر روز گروهی بی بصیرت را به فتنه تحریک می کنند. ما در سخنرانی مان در دیدار با هزاران تن از مردم قم (تصویر پیوست) از سه گوش فتنه نام بردیم۱ و فراموش نمودیم تا گوشه ی چهارم آن را یادآور شویم! آماری که برادر سخنگوی مان در وزارت کشور بیرون داده، نشان می دهد که «... از ابتدای دولت تدبیر و امید تا امروز حدود ۴۳ هزار تجمع را شاهد بوده‌ایم که تعدادی با مجوز و تعدادی هم بدون مجوز بوده است.»۲ به این ترتیب، روشن می شود این فتنه که بس عظیم تر از همه ی فتنه ها و انحراف های پیشین است، چهارگوش دارد. البته ما انحراف های کوچکی چون آنچه بچه باز بیت خودمان چندی پیش پدید آورد و کم مانده بود تا شلوار صد تن از مسوولین بحمدلله پاکدست مان را پایین بکشد و بیش تر آبروی نظام را بریزد را بشمار نیاورده ایم.

آن هنگام که «این آتش‌بازی‌ها و شیطنت کاری‌ها آغاز شد»۳ از خدا پنهان نیست؛ از شما نیز پنهان نباشد که زبان مان بند آمده بود و در اقدامی احتیاطی، «اهلِ بیت» را با شتاب بسیار به ولایت برادر عزیزمان: «آقا رجب طیّب اردوغان، دامت برکاته» فرستادیم. از این ناراحت بودیم که مسوولین نظام کجا گم و گور شده اند که تا فتنه بزرگ تر نشده، جلوی آن را بگیرند. انگار این همه مسوول گماشته شده در اینجا و آنجا کیر خر بودند که هیچ کاری نمی کردند؛ نگو که برخی از ایشان با «استکبار جهانی» ساخت و پاخت کرده و «دشمنان حتی برای نفوذ در برخی ارکان، افرادی را تطمیع کردند و خود نیز مستقیم وارد میدان شدند که دخالت های مسوولان آمریکایی را در این چند روز اخیر همه دیدند ...»۴

«می گویند حکومت ایران از مردم خود می ترسد! خیر. حکومت ایران متولد این مردم است و نظام اسلامی چهل سال است که به پشتوانه همین مردم در مقابل شما ایستاده است.»۵ البته ناگفته نماند با آنکه «جذب حداکثری و دفع حداقلی» را به ارکان نظام رهنمود و پیشنهاد داده بودیم، هر سال شمار بیش تری از خودی ها ناخودی شده یا پول و پله ای بهم زده، راه «ینگه دنیا» را در پیش گرفته اند. کار به آنجا رسیده که هم اکنون، حتا برادران چماق بدست و سرکوبگرمان هم چون گذشته ها که همه چیزشان را در راه الله خرج می کردند، دیگر خودی بشمار نمی روند. برای همین ناچاریم جز حقوق و مزایای سرکوبگری و چماق کشی، هر از گاهی، دهان شان را با چیزهای دیگری نیز شیرین کنیم. اگر می پندارید، منظورمان تنها «ساندیس» و ایناست، اشتباه می کنید. این بار دستور دادیم به هر یک از برادران بسیجی ارزشی که «حداقل سه روز در فراخوان ها به جهت مقابله با اغتشاشگران حضور بهم رسانده بودند، یک سکه بهار آزادی هدیه دهند.»۶ 

«می گویند حکومت ایران از قدرت امریکا هراس دارد؛ در پاسخ می گوییم اگر ما از شما هراس داشتیم، چگونه در دهه پنجاه شما را از ایران بیرون ریختیم و در دهه نود نیز شما را از کل منطقه بیرون راندیم.»۷ به همین زودی یادتان رفته، چگونه و به چه زیبایی نرمش قهرمانانه انجام دادیم؟!

«شما خجالت نمی کشید؟ در یک‌ سال گذشته هشتصد نفر از مردم امریکا به دست پلیس کشته شده اند. در قضیه قیام وال استریت هر کاری که توانستید بر ضد مردم کردید و با هر احتمال و تهمتی، مردم را کشتید؛ آن وقت برای مردم ایران اظهار نگرانی می کنید؟»۸ گیریم تنی چند را کهریزکی کرده اند. به شما چه؟! در صدر اسلام هم از اینگونه رویدادها بسیار بوده است.

«دشمنان مانند مگس روی زخم ناشی از مشکلات و ضعف ها می‌نشینند، بنابراین باید زخم را خوب کنید و نگذارید بوجود آید؛ چرا که اگر مشکل داخلی نداشته باشیم، تبلیغات و فضاسازی بیگانه اثر نمی گذارد و آمریکایی ها هم نمی توانند هیچ غلطی بکنند.»۹

برای همین، چهل سال است آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ دی ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/01/blog-post_78.html

پی نوشت:

۱ ـ « قرائن و شواهد اطلاعاتی نشان می دهد که این قضایا سازماندهی شده بوده و در شکل گیری آن، یک مثلث فعال بوده است. یک رأس این مثلث، امریکا و صهیونیستها بودند که طراحی را انجام دادند و چند ماه برروی این طراحی کار کردند و بنای آنها این بود که حرکت ها از شهرهای کوچک شروع شود تا به مرکز برسد. رأس دوم این مثلث، یکی از دولتهای پولدار خلیج فارس است که هزینه این نقشه را تأمین کرد و رأس سوم نیز، پادوها بودند که مربوط به سازمان آدمکش منافقین هستند و از ماهها قبل آماده بودند.»

برگرفته از «پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم بصیرت العظما»  ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶

۲ ـ برگرفته از گزارش «در مراحل پایانی تغییر استانداران هستیم»، «خبرگزاری فارس»  ۲۳ دی ماه ۱۳۹۶

۳ ـ برگرفته از «پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم بصیرت العظما»  ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶

۴ و ۵ ـ همانجا

۶ ـ گواهی پیوست

۷ ـ برگرفته از «پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم بصیرت العظما»  ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶

۸ و ۹ ـ همانجا

خرمگس ـ بازانتشار

فیلم «خرمگس»، فرآورده ی سال ۱۹۵۵ سینمای «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» از روی کتابی به همین نام، نوشته ی اِتل لیلیان ووینیچ (Ethel Lilian Voynich)، نویسنده ایرلندی، ساخته شده و رخدادهای دهه ی چهلِ سده ی نوزدهم ایتالیای چنگ اندازی شده از سوی امپراتوری اتریش و پیکار آزادیخواهان ایتالیا در سازمان زیرزمینی «ایتالیای جوان» را کالیدی دیگر بخشیده است.

قهرمانِ داستان و فیلم: «آرتور»، پسری جوان با باور ژرف مسیحی که از همکاری و همدستی کلیسا و پاپ با نیروهای چنگ انداخته بر کشورش آگاهی نداشت و به آن ها خوشبین بود، در برخورد با واقعیت های تلخ و ناگوار به پوچ بودن پندار خویش پی می برد و گام در راهی می گذارد که تا شناخته شدن و برکشیده شدنش به جایگاه قهرمان ملی از سوی توده های مردم ایتالیا و کسی که کامیابی های بزرگی در سازماندهی نیروهای رزمنده ی آن کشور با نیروهای اتریشی بدست آورد، پی گرفته می شود.

موسیقی فیلم از آنِ «دیمیتری شوستاکوویچ»، موسیقیدان نامدار «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و جهان، بر ارزش آن افزوده است.   

کارِ پرداخت و پخش فیلم با دوبله ی پارسی را «حزب همبستگی افغانستان» به انجام رسانده است. از آنجا که نسخه ی همانند این فیلم دلنشین بزبان پارسی را در «یوتیوب» نیافتم با این پندار که گروه بزرگ تری از پارسی زبانان در سراسر جهان به آن دسترسی یابند، آن را برای «یوتیوب» آمایش نموده ام.

ب. الف. بزرگمهر   دهم اسپند ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/02/

https://youtu.be/xMw-oXRqcQY




پی نوشت:

دیدن این فیلم دلنشین و آموزنده به شَوَند هوده ی خداوند آن در جلوگیری از بازانتشار («کپی رایت»)، کمی کم تر از یکساعت پس از درج آن، شدنی نبود. امروز در «یوتیوب» دیدم که در این میان، بیش از سد تن بازدیدکننده داشته است. چه چیزی روی داده را نمی دانم؛ ولی به هر رو، مایه خرسندی من شد و امیدوارم، بر و بچه های افغانی و ایرانی و دیگر پارسی زبانان آن را ببینند. خودِ کتاب بانو «اِتل لیلیان ووینیچ» نیز که به همین نام (خرمگس)، سال ها پیش به پارسی برگردانده شده بود و بخت خواندن آن را در پایان دوره ی نوجوانی داشتم نیز بسیار دلنشین و آموزنده است.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۸ فروردین ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/04/blog-post_54.html

جمهوری اسلامی ایران بیش از همه از مردم خود می ترسد! ـ بازانتشار

رهبران ایران یک دیکتاتوری در پوشش دموکراسی را به نمایش گذاشته اند

این ها بخشی از سخنرانی لات بی سر و پای «یانکی» در نشست سالیانه ی سازمان نامور به «ملت ها» در روز سه شنبه ی گذشته است:
«جمهوری اسلامی ایران بیش از همه از مردم خود می ترسد ... همین ترس رژیم ایران از مردم سبب شده که جلوی دسترسی مردم به اینترنت را بگیرند [و] پرخاشگران و ناخوشنودان را به زندان بیفکنند. ایران کشوری است که فرهنگی پربار دارد و مردم ایران می خواهند به ریشه های بنیادین خود بازگردند؛ روزهایی که شاد و رو به پیشرفت باشند ... رهبران ایران یک دیکتاتوری در پوشش دموکراسی را به نمایش گذاشته اند. آنها به جای خرج کردن ثروت کشور برای مردم، آن ها را قربانی می کنند ...»

با نادیده گرفتن یاوه گویی های تهدیدآمیز وی درباره ی این و آن و بویژه «جمهوری سرفراز دمکراتیک خلق کره» که چنانچه خواستی جهانی ـ یا دستِکم در کالبد چندین کشور ـ در میان بود، می شد وی و دولت «یانکی» ها را به پای میز محاکمه کشاند، آنچه درباره ی ایران و رژیم دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان بر زبان راند، سخنانی درست و باریک است؛ شاید درست ترین و باریک ترین سخنانی که از آغاز ریاست جمهوری اش تاکنون بر زبان رانده است.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۹ شهریور ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/09/blog-post_56.html

۱۳۹۹ آذر ۱, شنبه

پرنده ـ بازانتشار

زنده یاد سیاوش کسرایی

https://www.behzadbozorgmehr.com/2010/11/blog-post_6885.html

https://youtu.be/YkyYuNx3krA



آلونک ما و آلونک آن ها

برگرفته از «تلگرام»   یکم آذر ماه ۱۳۹۹ (برنام از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر)



گواهمندی آسمانی ریسمانی! ـ بازانتشار

انگار کار کشور و مردم با انشاء الله ماشاء الله پیش می رود!

«در سال ۹۳ رشد کشور ۳ درصد بود؛ در سال ۹۴ رشد یک درصدی را تجربه کردیم و انشاءالله در سال جاری ما به رشد ۵ درصد خواهیم رسید.»۱

 

انگار کار کشور و مردم با انشاء الله ماشاء الله پیش می رود! بر بنیاد کدام منطق، کدام گواهمندی یا کدام دورنمای اقتصادی ـ اجتماعی، اقتصاد زمینگیر شده ی ایران، رویشی ۵ درصدی خواهد یافت؟! این نیز بماند که آمار رویش اقتصادی هم در سال ۱۳۹۳ و هم در سال پس از آن زیر صفر بود۲ و حتا آمارهای دستکاری شده صندوق جهانی پول به سود «دولت زهدان اجاره ای» نیز نتوانست از چارچوبی بیش تر دروغ پردازی کند.

 

از این ها گذشته، انگار که درست پیش بینی کرده ای و در سال کنونی، ایران به رویش اقتصادی ۵ درصدی برسد؛ هنگامی که نقدینگی در پایان سال ١٣٩۴ در سنجش با سال پیش از آن ، ۳۰ درصد افزایش نشان می دهد۳ و همه ی نمودارهای اقتصادی ـ اجتماعی گواه آن است که این روند در سال کنونی نیز پی گرفته شده و خواهد شد، آن رویش ۵ درصدی جز آنکه شاید تنها در بخش خدمات اقتصاد، تکانه ای پدید آورد، چه سودی برای بخش های فرآورنده ی اقتصاد که نقشی بس مهم تر از بخش های خدماتی در اقتصاد ملی هر کشوری دارند، دربر خواهد داشت؟!

 

می پنداری با آسمان ریسمان بافتن و حلوا حلوا گفتن، دهان مردم شیرین می شود؟

 

ب. الف. بزرگمهر     هشتم خرداد ماه ۱۳۹۵

 

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/05/blog-post_972.html


پی نوشت:


۱ ـ برگرفته از سخنرانی آخوند پفیوز امنیتی: حسن فریدن روحانی شده در مراسم گشایش «مجلس شورای فرمایشی اسلام پیشگی»، «خبرگزاری تسنیم»، هشتم خرداد ماه ۱۳۹۵

۲ ـ «قائم مقام بانک مرکزی، همچون رئیس کل این بانک، نرخ رشد اقتصادی سال ۹۴ را اعلام نکرد تا این نرخ همچنان محرمانه باقی بماند. در همین حال، برخی کارشناسان نرخ رشد اقتصادی امسال را نزدیک به صفر برآورد کرده‌اند.»

برگرفته از «نرخ تورم سال آینده تک رقمی می‌شود»، «خبرگزاری مهر»، ۲۵ بهمن ۱۳۹۴

۳ ـ «... میزان نقدینگی با رشد ٣٠ درصدی در پایان سال ١٣٩۴ نسبت به سال قبل از آن به حدود ١٠١٧ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است.»

برگرفته از سخنرانی اکبر کمیجانی در بیست‌وششمین همایش سالانه سیاست‌های پولی و ارزی، «نقدینگی از١٠٠٠ هزار میلیارد تومان گذشت»،«ایسنا» چهارم خرداد ماه ۱۳۹۵

۱۳۹۹ آبان ۳۰, جمعه

دشمن، این بار به ناموس خودمان چشم دوخته است! ـ بازانتشار

لات بی همه چیز «یانکی»: آن آقا درست می گویند و ما خود پیش تر پیشنهاد کمک را داده بودیم؛* گرچه، پل ما از درون دایره قرمز نظام شان می گذرد ...

آخوند پفیوز امنیتی رو به «کیر خر نظام» در گفتگویی دوتایی: آقا این بهترین بختی است که روابط گسیخته شده مان را پینه دوزی کنیم و با همکاری آن ها پل آشتی بسازیم.

«کیر خر نظام»: دشمن، این بار به ناموس خودمان چشم دوخته است! تو باز هم گول خوردی یا می خواهی ما را گول بزنی؟ مگر نشنیدی این غول بیابانی چه گفت؟!

آخوند پفیوز امنیتی: آقا! نمی خواهند که آنجا خیمه بزنند؛ می خواهند از آن رد بشوند؛ درست مانند قطاری که سر راه خود از درون تونل رد می شود. اصلا و ابدا جایِ نگرانی نیست ...

«کیر خر نظام» (با اندک برافروختگی): آن بار هم چنین مزخرفاتی سر هم کردی و ما را به نرمش واداشتی! ما هیچ سر در نمی آوریم؛ پل چرا باید از راهرو و دالان سر در بیاورد؟ این راه که دررو ندارد! دشمن می خواهد ما را به بن بست بکشاند و تو خودت را به آن راه می زنی ...

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ اسپند ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/03/blog-post_3.html

سرپرستِ کل «سازمان جهانی بهداشت»: «تدروس آدانوم چراغ گردسوز»، پیشنهاد کمک «ایالات متحد» به ایران برای رویارویی با ویروس را ستوده و گفته است: «مهم‌ترین نگرانی ما گسترش ویروس کرونا در ایران، کره جنوبی، ایتالیا و ژاپن است ... ما اکنون یک دشمن مشترک داریم و رویارویی با این ویروس برای بنای پل همزیستی آشتی جویانه، بسیار برجسته است.»

لات بی همه چیز «یانکی»: «دونالد ترامپ»، یکشنبه ی گذشته گفته بود که دولت او آماده ی کمک به ایران برای رویارویی با گسترش بیماری «کرونا» است و این کمک «وابسته به درخواست» جمهوری اسلامی یا همانا «گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان» است.

گزیده گزارشی برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  ۱۳ اسپند ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

۱۳۹۹ آبان ۲۹, پنجشنبه

ما گام بگام می آموزیم که چشم امید به شما دشمنان طبقاتی خود نداشته باشیم ...

دنباله ی مَنتیکِ* (منطقی) رنجنامه ی کارگران ساختمانی شهریار:
ما گام بگام می آموزیم که چشم امید به شما دشمنان طبقاتی خود نداشته باشیم و با سازماندهی رستایی ـ سیاسی خود بتوانیم دوش بدوش دیگر لایه های اجتماعی زحمتکش پیرامون مان، شما را حتا چنانچه ناچار به کاربرد جنگ ابزار شویم از فرمانروایی بزیر بکشیم و خود فرمان کشور و میهن مان را بدست گیریم.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۹

* همیشه با خود می اندیشیدم که واژه ی «منطق» نمی تواند از آنِ تبارهای بیابانگرد (تازیان) عربستان یا بگونه ای دربرگیرنده تر، هر تبار بیابانگردی در جاهای دیگر جهان باشد؛ زیرا دریافت شان از جهان هستی بر بنیاد شیوه ی زندگی پیش پا افتاده شان، نمی توانست دستِ بالا از آنچه سردار خونریز مُنگُل (مغول): چنگیز خان در سر می پروراند، فراتر رود:
«چنگیزخان یک انگیزه ی آهومند و یک آرزوی ناپاک داشت که او را به جنگ و لشکرکشی می کشانید: او می خواست سراسر گیتی را با ددمنشی رام خود سازد و جامعه ی بشری را با سنگدلی و بدون ذره ای بخشایش تباه کند. او داو این را داشت که می خواهد همه جا را سامان بخشد؛ ولی، چه سامانی؟ نیک کرداری، شیفتگی، راستینگی والا؟ نه! او خود می گفت:
”من می خواهم همه جا خاموشی گورستان پابرجا کنم و شهرها را از پهنه ی گیتی براندازم تا کران تا کران، دشت های پرسبزه پدید آید؛ اسبان مُنگُل به آسودگی (با اندیشه ای آسوده!) در آن ها چرا کنند؛ چادرهای خاموش و آرام برپا گردد و زنان مُنگُل در آن ها کودکان فربه و شاداب با پستان های پرشیر خود بپرورانند ...“ این اندیشه که چنگیزخان با سنگدلی برای به فرجام رساندن آن کوشش می ورزید به شکستی فرجامین داد می باخت؛ زیرا با آرمان های والای جامعه ی آدمی ناسازگار بود.»

برگرفته از پیشگفتار رُمان «چنگیزخان»، نوشته ی «واسیلی یان» و برگردانِ زنده یاد محمد پورهرمزان (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

خوشبختانه، کاربری به نام مَحیا در یکی از واژه نامه های اینترنتی (آبادیس)، ریشه ی پارسی باستان (پهلوی) واژه ی «منطق» را بگونه ای گواهمند روشن نموده است. 

***

دیگر تحمل شنیدن زندان کردن همکاران و عزیزانمان را نداریم. بگوش باشید و شرایط ما را جدی بگیرید.

دلتنگیم، نگرانیم‌ و این را تعداد زیادی از کارگران ساختمانی شهریار می گوییم؛ از طرف تمام کارگران زحمتکشی که با تمام خستگی ها که شرمنده خانواده شده ایم.

ما کارگران از صبح تا شب کار می کنیم و شب خسته و کوفته با صورتی غبار آلود باتمام مشکلات موجود با قبض های آب، برق، گاز و از همه سخت تر، کرایه خانه هایی که بر دوش مان سنگینی می کند و با این نگرانی سر بر بالش گذاشته و از شدت خستگی و ناتوانی از اینکه چگونه باید به این قبض های وحشتناک جواب بدهیم، همچون جسدی از فرط خستگی چنان غرق خواب می شویم که نه می توانیم ساعتی کنار خانواده  هایمان باشیم و نه می توانیم خودمون لحظه ای آرام و قرار بگیریم و با این تورم و گرانی و دستمزدهای ناچیز که نمی تونه به ۶ روز زندگی ما جواب بده و زندگی چنان ‌به کام مان‌تلخ‌ شده که مدام مضطرب و نگران از اینکه اگر خانواده از ما خواستی داشته باشند، چه جوابی بدیم که بتونه اونها رو قانع کنه که نداریم،نمی تونیم،دستمزدمون ناچیزه و چند ماه در سال بیکاریم‌. فرزندان ما از شرایط واقعی ما بی خبرند؛ یعنی نمی خوایم از مشکلات اقتصادی ما با خبر بشوند؛ چرا که فرزندان ما حق دارند با خیال راحت زندگی کنند و عملا پاسخی نداریم بجز شرمندگی خانواده.

ما کارگران اگر به آنجا برسیم و همه تصمیم بگیریم یک روز کار نکنیم، در تمام قسمت های مختلف چرخ اقتصاد نمی چرخد و شما اقایان دیگه نمی تونید با نتیجه ی کار ما سفرهای خارجی و بریز و بپاش های آنچنانی داشته باشید. دیگه نمی تونید فرزندانتان را برای تحصیل و خوشگذرانی به کشورهای اروپایی و امریکا بفرستید. پس بیشتر از این پا رو دم ما نگذارید که بنفع شما هم نیست. ما انسان هستیم؛ ما به دنیا آمده ایم، زندگی کنیم؛ ولی در کشور ما کشوری به این ثروتمندی ما به نان شب محتاجیم. اگر سال های قبل می توانستیم چند ماه یک بار مرغ یا گوشتی بخریم، حالا دیگه نمی تونیم یکسال یه بار هم گوشت بخریم؛ میوه کلا از زندگی ما بیرون رفته و کلا از خریدنش محروم شدیم. باید بحال امروز کارگران و خودمون خون گریه کنیم که این چه بلایی است دامن مردم فقر زده ایران را گرفته؟ مگه می شه اینجور زندگی کنیم؟ ما اعتراض داریم؛ ما نمی تونیم و نمی خوایم دیگه با بدبختی زندگی کنیم؛ حال روز خانواده هامون اصلا خوب نیست. ما نمی تونیم دست رو دست بزاریم و شاهد از بین رفتن زن و بچه هامون باشیم ... این درد را حیدر قربانی هم داره و بهش اعتراض کرده و حیدر قربانی، کارگر شریف و متعهدی که زندگیش بخاطر فشار بیش از حد اقتصادی داغون شده، اونم مثل همه ما کارگران یه ماه کار داره سه ماه بیکار می شینه تو خونه. از کجا و چطور  باید زندگی کنیم؟! اعتراض به این زندگی، حق حیدر قربانی و همه ما کارگران و رنج کشیده هاست. چرا حیدر قربانی بدلیل اعتراض به این شرایط زندگی باید دستگیر و زندانی بشه؟! چرا بجای جواب دادن به زندگی های ما که خودتون بهتر می دونید چطور زندگی می کنیم و چه بلایی بسر ما آورده اید، ما کارگران را می گیرید و زندان می کنید؟ تا کی و تا کجا این وضعیت را ادامه می دید؟صدای ما به وقت خود خیلی خیلی از سرکوب شما رساتر و کوبنده تره.

آقایان مسوول! چرا صدای ما رو نمی شنوید؟ چرا حق طبیعی و قانونی ما را برای زندگی که آرامش داشته باشیم را از ما می گیرید و ما را وادار به اعتراض می کنید؟ آقایانی که اون بالا نشستید و دستور سرکوب کارگران و مزد بگیران را می دید و برایمان پرونده سازی می کنید، این شرایط مطمئن باشید برای شما هم زیاد دوامی نداره. ما سالهاست با این شرایط زندگی کرده ایم. یه کلام، دیگه نمی تونیم به این زندگی مرگبار ادامه بدیم؛ نه امنیت کاری و معیشتی داریم، نه امنیت جانی داریم، نه پشتیبانی مالی داریم، نه هزینه دکتر و دارو داریم. شما آقایان راه دیگری را به جز اعتراض و اعتصاب و تجمع برای ما نگذاشته اید. ما را به فقر و بدبختی کشانده اید و با اعتراص به فقر و بدبختی ما را بر علیه امنیت کشور می خوانید. این شمایید که بر علیه امنیت ملی کشور طی اینهمه سال این چنین کار کردید؛ نه ما و نه حیدر قربانی ها.

حیدر قربانی، مثل تمام‌کارگران و زحمتکشانی که زندگی شان به فلاکت کشیده شده به این نوع زندگی اعتراض کرده. ما همه مثل حیدر اعتراض داریم. حیدر و حیدرها گناه شان اینه که می خوان زندگی کنند تا بتونند به خانواده امکانات و آرامشی بدهند. فرق بچه های ما با شما آقایان مسوول چیست که فرزندان شما در عرش اعلا و فرزندان ما در زیر زمین و بدون هیچ امکانی زندگی می کنند؟ چرا باید حیدرها روانه زندان بشوند؟! شک‌نکنید اینهمه فشار یه جا تموم می شه و شما آقایان بانی و باعث تمام‌این مشکلات هستید و بی شرمانه ما کارگران را سرکوب و از زندگی ساقط کردید و طلبکار این فاجعه ای که بر زندگی ما تحمیل کرده اید باز همچنان‌ شما هستید؛ و این ادعا که کارگران و معلمان و دیگر مزدبگیران بر علیه امنیت ملی اقدام کرده اند، ادعایی پوچ و تهی و بی معنی است که دیگر این حنا برای شما رنگی نداره و همه مردم از آن اگاهند.

حیدرها هیچ جرمی مرتکب نشده اند؛ ما همه حیدر قربانی هستیم و دیگه ادامه اینگونه زندگی برامون امکان نداره؛ حیدرها باید آزاد زندگی کنند. بیشتر از این، ما کارگران را تحت فشار نزارید. دزدیها، اختلاسها، زمین خواریها را از ما بهترون انجام می دن و آزادهستند و دارند دزدی هاشون رو ادامه می دن و ما باید زندان بریم، حبس اون ها رو بکشیم! ادامه ی این وضعیت برای هیچ انسانی ممکن نیست؛ چون سفره ها کاملا خالیه و دیگه راه دیگری جز اعتراض، اعتصاب برامون نگذاشته اید.

ما همه حیدر قربانی هستیم و بجای اینکه برایمان پرونده سازی بکنید، باید به شرایط فلاکتبار ما جواب بدید. باید جواب بدید!

گروهی از کارگران ساختمانی شهریار

برگرفته از «تلگرام»   ۲۲ آبان ماه ۱۳۹۹

این رنجنامه بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است.  ب. الف. بزرگمهر

درس هم که می خوانیم از سرِ سیری نمی خوانیم

دنباله ی گفته های آن نازنین:
... درس هم که می خوانیم مانند بسیاری از آن ها از سرِ سیری نمی خوانیم.

 سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۹

ویدئوی پیوست (برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران» به تاریخ ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۹):
درس هم که می خوانیم از سرِ سیری نمی خوانیم



نمونه ی تلخ دیگری از پیامدهای فرمانروایی گماشتگان و سرسپردگان کشورهای امپریالیستی بر میهن مان

جان پناهِ زنی بگمانم بچه دار را در خیابان ثاراالله پیرامون بندرعباس آوار می کنند.* شیوه ی کارِ گماشتگان مزدور، گواهِ چشمداشت شان برای بهره گیری از بلوک های ساختمانی فروریخته در جایی دیگر است.

آنگونه که در گزارشگونه ی کوتاه آمده، پس از در هم کوبیده شدن آن جان پناه، زن بی پناه،خود را به آتش کشیده و جان سپرده است.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۹

* بنیاد داده ها و ویدئوی پیوست، برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران» به تاریخ ۲۹ آبان ماه ۱۳۹۹ است.

پارسی نویسی:

آوار کردن، در هم کوبیدن، ویران نمودن، همگی به آرش واژه ی از ریشه عربی «تخریب» (تخریب کردن) است.



ندیده ی چنگیزخان با شترش! ـ بازانتشار

ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/05/blog-post_615.html



۱۳۹۹ آبان ۲۸, چهارشنبه

نان تان کم است؟ آب تان کم است؟ آفتاب که هست ... ـ بازانتشار

«آسوده و خشنود باش که خداوند تو را چون دلباخته ای دوست دارد؛ چون هر روز برایت بخشش و دهشی دارد و هر بامداد، آفتاب را به تو پیشکش می کند».

برگرفته از گوگل پلاس با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

دنباله ی آن سخنان حکیمانه:
نان تان کم است؟ آب تان کم است؟ آفتاب که هست؛ مهتاب هم گاهی هست و گاهی نیست. سیل و زمین لرزه و آخوندِ خونخواره و شکمباره هم هست. خداوند هم چون بیش ترِ ما آدم ها مهربان است؛ می خواهد مهربانی کند؛ ولی گاهی از دستش در می رود و بیش از اندازه مهربان می شود؛ گاهی هم یادش می رود که ما هم چون سایرین، آدمیم و نیازمند بخشش و دهش او! همه چیز که نباید دلخواه ما باشد. خداوند با آزمون هایش، همین را به یاد ما می آورد و گاهی گوش مان را نیز می کشد. یادمان باشد که خداوند کهنسال تر از آن است که ما هر دَم مویِ دماغش شویم. این ماییم که باید از وی پاسداری کنیم؛ گاهی دستش را بگیریم که زمین نخورد و هر از گاهی دستی به سر و گوشش بکشیم و ریشش را نوازش کنیم؛ ولی باید هوای کار را داشته باشیم که بیش از اندازه خرسند یا بیش از اندازه غمگین نشود.

ب. الف. بزرگمهر  ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/12/blog-post_23.html

پارسی نویسی:

«آسوده» یا «آسوده و خشنود» بجای واژه ی از ریشه عربی «مطمئن»؛

«چون دلباخته ای» یا «از سر دلباختگی» بجای «عاشقانه»؛

«بخشش» یا «دهش» و در اینجا هر دو با هم بجای واژه ی از ریشه عربی «موهبت»؛ و

«پیشکش» بجای واژه ی از ریشه عربی «تقدیم».

۱۳۹۹ آبان ۲۷, سه‌شنبه

گاهی می شود که زندگی ات را می پیچی لای روزنامه و می دهی دستش ... ـ بازانتشار

گاهی می شود که زندگی ات را مثل گشنیز و شوید و جعفری می پیچی لای روزنامه و می دهی دستش. می برد برگ های سبزشان را جدا می کند؛ ساقه هایت را دور می ریزد.

کاش روزنامه را قبل از انداختن نگاهی بیندازد؛ در صفحه حوادث زنی را کشته اند.

از بهار منصوری (««گوگل پلاس») با اندک ویرایش اینجانب در نشانه گذاری ها. عنوان را از متن برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر 

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/07/blog-post_4.html

چند نکته پیرامون اوضاع بحرانی ایران ـ بازانتشار

فروپاشی رژیم سگ مذهب اسلام پیشگان و باید افزود: پوشالی، سراشیبی تندتری یافته و چنانچه با سرنگونی آن از درون در بازه ی زمانی کوتاه همراه نشود و نیروهای امپریالیستی بتوانند در بازه ی زمانی درازتری، آسوده تر بزیر پوستِ جنبش رو به اوج توده های مردم ایران بخزند، روندی بس بلاخیزتر یافته و در فرجام، تکه تکه شدن ایران زمین را در پی خواهد داشت. درباره ی چگونگی آن فروپاشی، چنانچه روند کنونی همچنان دنبال شود، می توان از هم اکنون برخی روندها و رخنمون های آینده ی آن را گمانه زد؛ ولی در اینجا دانسته به این روندها و رخنمون ها که هنوز برخی سویه های آن ها برایم چندان روشن نیست، نمی پردازم و تنها به روند یا بهتر بگویم: سناریویی اشاره می کنم که از چندی پیش آغازیده و از سوی بازوی نولیبرال رژیم تبهکار با سازماندهی «دولت زهدان اجاره ای» دنبال می شود؛ سناریویی که بی هیچ گمان و گفتگو به پشتوانه و با همکاریِ کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها هر روز دامن بیش تری می گسترد و زمینه های فروپاشی ایران زمین را می آماید.        

به شَوَند ناتندرستی ام که تنها هر از گاهی و هر بار کم تر از پیش می توانم بنویسم، ناچارم تا اندازه ای کوتاه، فشرده و گاه گسیخته آنچه در سر دارم را در میان نهم که ناگزیر از هماوندی میان جُستارها، دربردارندگی و گواهمندی نوشته می کاهد و شاید چاله چوله هایی نیز فراهم نماید که پر نمودن شان به خواننده واگذار شده است! با این همه، مانند همیشه، پذیرای هرگونه انتقاد بویژه از سوی خوانندگان نکته سنج و موشکاف هستم.

همینجا پیش از پرداختن به ریز و شپش آن سناریو، برای جلوگیری از هرگونه برداشت نابجا باید این نکته را بیفزایم که وابسته دانستن جنبش اجتماعی ایران که از زمینه های بسیار نیرومندِ درونی برخوردار است به کشورهای بیگانه یا آنگونه که بیش تر از زبان کژدم گزیده ی سگ مذهبان درون و پیرامون «ولایت» بیرون می آید: «دشمن»، ناجوانمردی، بی چشم و رویی و تبهکاری بس بزرگ در هوده ی توده های میلیونی مردم ایران و نیز تُفی سر بالاست. این تبهکاری، همچنین یادآور شکرخوری همانند از سوی شاه گوربگور شده ی ایران نیز هست که جنبش انقلابی آن هنگام ایران را به «ارتجاع سرخ و سیاه» وابسته دانست و بسیار زود چوب آن را خورد.

در کنار جنبش کارگری همچنان گسترش یابنده، دست از کار شستن ها و پرخاش های خیابانی توده ی کار و زحمت و بیکار شده ای که آه ندارد تا با ناله سودا کند، این بار در سنجشی نسبی با آنچه در خیزش دی ماه سال گذشته رخ نمود و گذشته از رژیم موش های توسری خورِ اسلام پیشه، خداوندان جهان سرمایه را نیز به شگفتی و ترس دچار نمود و به چاره جویی هایی شتابزده واداشت، آنچه از چندین روز پیش به این سو در جریان است از جداگانگی های چندی برخوردار است و نشانه هایی کم و بیش پررنگ از دستکاری در روند اجتماعی، در آن بچشم می خورد. اینکه چنین دستکاری هایی تا چه اندازه گسترش خواهد یافت و به کجا خواهد انجامید، بستگی همه سویه ای به تراز نیروهای درگیر در پیکاری که به خیابان ها کشیده شده و اندازه ی هشیاری و سازماندهی نیروهای کارگری و زحمتکشان پیرامون آن در برخورد درخور، بجا و بهنگام با کژدیسگی هایی دارد که بخشی از آن ها ناگزیر و پیامد هرج و مرج سرشتی جنبش طبقاتی نارسا در اینجا و آنجاست و بخشی دیگر، سوار شده بر این زمینه از سوی راستگرایان، نوکیسگان و نولیبرال های اسلام پیشه بویژه با هماهنگی نیروهایی درون «دولت زهدان اجاره ای» براه افتاده و از سوی این نیروها در همدستی با سیاست های کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها به آن دامن زده می شود؛ رویارویی با این روند دستکاری شده از سوی همه ی نیروهای پیشروی کارگری و روشنفکران خلقی ایران، نه تنها شدنی که کاریایی درنگ ناپذیر است. بررسی چند و چون این روند و دیگر سناریوهای تا اندازه ای پیش بینی پذیر آن را به شَوَند از آن میان یاد شده در چند بند بالاتر به آینده وامی گذارم و در اینجا تنها به اشاره ای بسنده می کنم:
بازوی راست رژیم برای سوار شدن همه سویه بر اوضاع و به فرمانبرداری واداشتن همه ی نیروهای برخاسته از همبودهای کهنه ی اجتماعی از واپسگرایان و تاریک اندیشان درون و پیرامون هِرَمِ ولایتِ سگ مذهب و خود «آقا بیشعور نظام» گرفته تا خوش چُسان خزینه نشین «بیرونی» (در برابر «اندرونی» در خانه های کهن خاوندی!) سخت در کار و کوشش است. این بازو همچنین خواهان یکسره نمودن کار با میان دو صندلی نشینانی فرصت جو و پیرو باد چون برادرانِ یکی از دیگری نیرنگبازتر تازی ـ انگلیسی و آن دُردانه آقازاده ی موش دَوان است که دست از دوپهلو گویی بشویند و سمتگیری خود را با همه ی دشواری های آن برای این گروه اجتماعی ریشه دار در تاریخ ایران، یکبار برای همیشه روشن نمایند. برجسته ترین دستاویز این بازو با همه ی ریشخندآمیز بودن آن، گونه هایی دمکراسی خواهی همچنان آغشته به اسلامی کمرنگ و آبکی، در پیکار با آنچه «آخوندیسم» خوانده شده، است و در این زمینه از پشتیبانی دامنه ی رویهمرفته گسترده ی سیاسی از نیروهای «سرتَنَت خواه» (سلطنت طلبان) و سازمان مزدوری با نام ریشخندآمیز «مجاهدین خلق» گرفته تا بخش سترگی از نیروهای با پیشینه یا گرایش به «چپ» و از آن میان حزب ها و سازمان های ایرانی تبارِ کاریکاتورِ سوسیال دمکراسی باخترزمین برخوردارند. در زمینه ی آنچه «آخوندیسم» خوانده می شود، نکته ای از دید من برجسته، شایان درنگ و بازگویی است:
با آنکه بخش سترگی از آخوندها و مُلاها از ریز و درشت، هر یک بگونه ای به رژیم سگ مذهب فرمانروا بر میهن مان وابسته اند و چندین دهه نانی چرب و آلوده از این رهگذر لُنبانده اند، گنجاندن پیکار طبقاتی در چارچوب تنگِ پیکار با «آخوندیسم» و به این بهانه، رویارویی با کیش اسلام یا آیین های آن، در شرایطی که یکسوی چنان پیکار طبقاتی گسترده و دامنه داری را توده های میلیونی کارگران و زحمتکشان باورمند به آموزه های همان کیش و آیین ها دربرمی گیرد، نه تنها از دیدگاه «سوسیالیسم دانشورانه»، نادرست است که کژدیسگی در پیکار اجتماعی، پراکندگی و در پی، شکست توده های کار و زحمت را بهمراه خواهد داشت و در کردار، آب به آسیاب بهره کشان ایران و جهان خواهد ریخت. با این همه، پیکار با پریشانگویی های مذهبی (خرافات) با همه ی دشواری های آن در مرزبندی باریک و بجا با باورهای نیک و پاک توده های مردم، کاریای راستین همه ی نیروهای پیشرو و از آن میان بویژه نیروهای چپ راستین است که از بنیاد، کاری بکار کیش و آیین توده های مردم در هیچ جای جهان ندارند و پیکار طبقاتی را با آن درنمی آمیزند.

با آنچه آمد، سرکوب توده های بجان آمده بدست نیروهای واپسگرا و تاریک اندیش با برانگیختن احساسات دینی و مذهبی مشتی نادان و بهانه هایی چون پوشش زنان سامان داده می شود و می خواهند، آنگونه که در زبانزدی گفته می شود: «مار را بدست مَش رجب بگیرند» و خود، نمایش پاکیزگی و پایبندی به دمکراسی بدهند. روشن است که چنان سرکوب هایی، دیر یا زود، زمینه ای بازهم بهتر برای چنگ اندازی هرچه بیش تر کشورهای امپریالیستی به بهانه ی پشتیبانی از هوده ی آدمی («حقوق بشر») فراهم می نماید؛ بی آنکه برخی دست اندرکاران و برنامه ریزان همسو با سیاست های امپریالیستی در این زمینه بازخواست شوند. گام پسین، سر جای خود نشاندن واپسگرایان و تاریک اندیشان، به فرمانبرداری واداشتن و بگاه بایسته، سرکوبی شان است که راه را همه سویه برای کودتای راست و نیروهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها باز می کند. در این باره، این یادآوری را بایسته می دانم که بخش سترگی از سگ مذهبان درون و پیرامون هِرَم رژیم، هم اکنون نیز از آمادگی بایسته برای چاکری و نوکریِ آشکار برای پیشبرد چنان آماج هایی برخوردار است. از دید من، آنچه پیرامون ماجرای ارز و سکّه در یکی دو ماه کنونی رخ داد، در چارچوب چنین سناریویی می گنجد و به هیچ رو نمی توان رخدادهای آن را به پای نادانی «دولت زهدان اجاره ای» و دزدانی چون ولی الله خان سیف و حرامزاده های دست اندر کار دیگر نهاد؛ نه! نادانی در کار نبود؛ دانسته و آگاهانه به نابکاری های بسیار بزرگ با آماج هایی چندگانه دست یازیده شد:
هم ارز بسیار گزافی بیرون بردند؛ هم آشوبی بپا کردند که در آن، مرزهای طبقاتی زیر پا نهاده شد و هم زمینه ای درخور برای آنچه فشرده و نارسا در بالا آمد، فراهم نمودند. آنچه بویژه بگونه ای برجسته خودمی نمایاند، کوششی اهریمنی برای کمرنگ نمودن و به حاشیه راندن جنبش توده های مردم و  جایگزینی آن با جریان های بازاری و "جنبش" هایی چون پرخاشِ خوب سازماندهی شده ی کامیونداران در کار بود و همچنان پی گرفته می شود؛ "جنبش" هایی که به هر رو از ماهیتی کارگری و توده ای برخوردار نیستند. همه ی این ها در شرایطی روی می دهد که با جلوگیری حساب شده و باریک از پرخاش های سازمان یافته ی کارگری و توده ای و دستگیری برخی رهبران سندیکایی و رستایی از میان کارگران و آموزگاران، پرخاش ها هرچه بیش تر به هرج و مرج می گراید و سویه ای ویرانگرانه بی هیچ آماج روشنی می یابند؛ همان زمینه ای که بهترین آبشخور برای نیروهای اهریمنی بیگانه و امپریالیست ها برهبری «یانکی» هاست.

با همه ی این ها، برجسته ترین و بلندترین سد برای کند شدن روند چنان سناریو یا سناریوهایی، در میدان بودن توده های سترگ مردم ایران و در پیشاپیش همه، کارگران و زحمتکشان هستند که انجام هر گونه کودتایی را تا آن هنگام که در میدان هستند با ناکامی و شکست روبرو خواهند نمود و درست از همین رو به حاشیه راندن جنبش کارگری و از کار انداختن آن، یکی از برجسته ترین کاریاهای دشمنان طبقاتی درون و بیرون ایران است.

پرداختن به گزینه ها و کاریاهای چپ راستین، آماج این یادداشت فشرده و نارسا نیست. با این همه، می پندارم از آنچه گفته شد، می توان برخی نتیجه گیری های بایسته برای باریک تر نمودن و بهبود سیاست های راهبردی (تاکتیکی) برکشید و بکار بست. به هر رو، در این باره باید بیش تر اندیشید و از آن برجسته تر، هم اندیشی نمود. به عنوان نمونه، آیا نباید خواهان نیرو گرفتن هر چه بیش تر شوراهای شهر و روستا و گسترده تر شدن کاریای آن ها در زمینه هایی فراتر از آنچه هم اکنون بر دوش دارند، شد و کار در آن زمینه را سامانمندتر به پیش برد؟

ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ اَمرداد ماه ۱۳۹۷

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/08/blog-post_67.html

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۷ آبان ماه ۱۳۹۹

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!