«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ آذر ۱۹, چهارشنبه

نترسید! این ها برای ماهیگیری به آنجا آمده اند ـ بازانتشار

نترسید! این ها برای ماهیگیری به آنجا آمده اند. آن سرباز هم که پرچمی بسان پرچم «داعش» بر دوش دارد، برای ترساندن است؛ از خارآهنِ ماهیگیری اش چنان پرچمی ساخته است. آن چند بمب افکن اتمی را هم برای افزایش بازدهی ماهیگیری آورده ایم. شگفت زده نشوید! همان ترفندی است که بر و بچه های نوجوان و جوان خودتان در گذشته ای نه چندان دور، برای گرفتن ماهیِ بیش تر از رودخانه ها دینامیت بکار می بردند. نمی دانم هنوز هم به چنین کاری دست می یازند یا نه؛ ولی به هر رو، ما و سربازان برگزیده مان نیز چون آن ها به تنها چیزی که نمی اندیشیم، زیانباری چنان کاری برای زیست بوم و تخم و تَرَکه ی ماهی و هر جاندار دیگری است. خوب! شاخاب پارس که رودخانه نیست و ما با خود گفتیم، اینک که سربازان مان به چنان راه دوری رهسپار می شوند، بد نیست با دستی پر از آنجا به خانه برگردیم.

پندار بیهوده هم بخود راه ندهید که دوباره نادرست نشانه گیری کنید. به رهبر عظیم الشان تان کاری نداریم. پارسال یا پیرارسال که در «کاخ باکینگهام»، مهمان شهبانوی انگلیس بودیم از ما خواست که بیش از این، وی را نترسانیم و بگذاریم تا کارش در آن کشور بلا گرفته را پی گیرد؛ او از اینکه چنین بلای بزرگی بسر میلیون ها ایرانی آمده، بسیار خرسند بود و گفت:
چشم شان کور تا دیگر انقلاب نکنند! همین بلا را اگر در جاهای دیگر جهان پیاده کنیم، سَروری و هژمونی مان در جهان را بیمه کرده ایم  ...

خوب! می دانید که ما خودمان، چشم دیدن این آخوندِ چُسی را نداریم؛ ولی با سخنان آن شهبانوی کهنه کار که ناچاریم آن را درز بگیریم، دریافتیم که باید از وی پاسداری کنیم و نگذاریم به تُخمش کم ترین آسیبی برسد؛ چرای آن را دیگر نپرسید!

از زبان لات بی همه چیز «یانکی»:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ بهمن ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/02/blog-post_2.html

زیرنویس تصویر:

تنی چند از بیش از ۴۵۰۰ نیروی برگزیده ی «یانکی» ها که به شاخاب پارس فرستاده شده اند

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!