يكي از جان كندن هايی كه آدم ها دچارش مي شوند، همين پنجشنبه هاست؛ نام پنجشنبه كه می آيد، ناخودآگاه ياد رفتگان می افتيم؛ چه آن ها كه از جهان رخت بربسته اند و چه آن ها كه از زندگی مان بیرون رفته اند؛ ولی يادشان ما را رها نمی کند ... تنها بايد فاتحه شان را خواند و بس!
از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
فاتحه که بخوانی، دوباره پر و بال می یابند و بازمی گردند؛ آنگاه چو پروانه ای سرگشته به اندازه ای دور و برت می چرخند و اینجا و آنجا می نشینند که از زندگیت سیر می شوی. مردگان را به رسم نیاکان مان باید تنها در آستانه ی نوروز هر سال فراخواند تا در خانه تکانی ها یارمان باشند و بر سر سفره ی هفت سین همنشین مان شوند؛ آن ها که از زندگی مان بیرون رفته اند را نیز چه خوب، چه بد، ناگزیر باید گوشه ای از قلبت نگاه داری؛ زیرا به هر رو، زمانی دور یا نزدیک، گوشه ای از زندگیت یا شاید همه ی آن را انباشته و به آن جان بخشیده اند. آیا می توانی برای شان فاتحه بخوانی؟! بگمانم، نه! فاتحه شان را که بخوانی، گویی برای خویش فاتحه خوانده و تکه ای از قلبت را کنده و دور انداخته ای؛ آیا شدنی است؟! نه! بدون آن رفتگان و رخت بربستگان، آرش و مانش هستی خویش را نیز از دست می دهی. بگذار هر کدام در جای سزاوار خویش آرام گیرند!
ب. الف. بزرگمهر ۱۸ شهریور ماه ۱۳۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر